سلام خانما می‌خوام برات توضیح بدم دوره بارداری زایمان خودم🤫من نوه سال بود قرص پیشگیری می‌خوردم وقتی دخترم یک سال شد. دقیقا بهار پارسال بود اخراش که دست برداشتم از قرص یعنی گفتم حداقل یک سال طول میکشه که حامله بشم ماه آذر رفتم دکتر واسه چکاب کامل پاپ اسمیر. آزمایش خون سون اینا همه چی نرمال بود 🥰🥰 ولی چند وقت بود شکم درد و سینه درد داشتم به دکتر گفتم ماه آبان نمی‌دونم بگم پریود شدم یا نه چون هورمون هام قاطی شده بود گفت تست انجام دادی من سه تست انجام دادم هیچی منفی بود آزمایش نوشت بعد فهمیدم حاملم ☺️☺️☺️☺️. وقتی اولین سون دادم شش هفته دو روز بو شکمم اصلا ویار نداشتم خلاصه دوریه حاملگیم خوب بد تی کرد تا هشت ماهه شدم 🥺🥺🥺🥺 اینقدر ورم کرده بودم که هرکی میدید باور نمی‌کرد خارش کف دست واز زانو به پایین پام امانم بریده بودند وقتی رفتم بهداشت گفت طبیعی نیست رفتم دکتر آزمایش نوشت انجام دادم وقتی جواب اومد گفت فوری باید بری بیمارستان گفتم چرا من که درد ندارم اینا خلاصه قبول نکرد شنبه شب بیمارستان بوکان بود فردا با آمبولانس به ارومیه رفتم چون پلاکت خونم پایین بود آنزیم کبد بالا کل آزمایش مختلت بود😔😔😔😔

۵ پاسخ

ساعت شش نیم شوهرم برگشت سرسری یه چیزی خوردم چون فقط حالت 🤢🤢 داشتم وقتی رفتیم بیمارستان ساعت هفت نیم بود معاینه کردن گفتند پنج سانت رحم باز شده برو اتاق زایمان از شانس خودم پرستاری که باهم امده بود ارومیه اونجا بو کنار اومد تا موقع که رفتم بخش پیشم بود ساعت هشت ده دقیقه بود پسرم به دنیا آمد باورم نمیشد که صداشو شنیدم چون با اینکه میگفتند کمی بهتر جواب آزمایش هات ولی بازم ترس داشتم خیلی خوشحال شدم ؟؟ از خدا ممنونم که بهم رحم کرد امیدواریم هیچوقت بزرگیشو ازمون دریغ نکنه الهی آمین ❤️❤️ الان شکر خدا پسرم ۳۷ روز دیگه تولدشه خدایا بچه هامو حفظ کن اونا رو به تو میسپارم

وقتی شوهرم خوابید یه قوری خریده بودم دخترم گفت مامان بیا برای اولین بار بار این چای بخوریم چای خوردیم یه کم نشستیم اومدیم بخوابیم ولی بعضی وقتا یه شکم درد کوچیک داشتم انگاری چاقو می‌کشیدند شاید بگید تو که یه بار زایمان کردی نفهمیدی که درد زایمانه ؟؟؟؟ نه نفهمیدم چون به حساب گهواره بهداشت ۱۸ روز مونده بود زایمان کنم درد زایمان پسرم با دخترم فرق داشت برای دخترم کل شکم درد میکرد برای پسرم کنار مثانه درد داشت منم اهمیت ندادم گفتم حتما باد کولر بهم خورده ولی اون شب تا ساعت ۳صبح چندین بار بیدار شدم آخرین بار ساعت سه نیم بود وقتی شوهرم خواست بره گفت نخوابیدی گفتم نه درد دارم فکر کنم به خاطر کولر اینطوری شدم گفت من برم سر کار من مطمین گفتم اره بابا برو هنوز مونده برای زایمان اخه شوهرم ماشین سنگین داره برای همین این وقت شب رفت منم وقتی شوهرم راهی کردم رفتم حموم پارچه های که برای دخترم خریده بودم شستم خودم دوش گرفتم حموم تمیر کردم اینم بگم درد داشتم رفته رفته بیشتر میشد حیاط تمیز کردم تا این کارا رو کردم ساعت پنج صبح بود احساس کردم شالوارم یه کم خیس شد وقتی رفتم حموم عفونت وخون بود با جاری بزرگم خرف زدم گفت درد زایمان اماده باش منم دخترم بیدار کردم گفتم تو برو حموم تا من رخت خواب ها جمع کنم دردم بیشتر شده بود اونقدر درد شدید بود که وقتی شروع میشد از پا می افتادم حتی پشت درد میکرد ساعت پنج نیم به شوهرم زنگ زدم برگرده جاری گفت باید صبحانه بخوری یه چیزی بخور خودشم بچه کوچیک داشت نمی‌توانست بیاد پیشم منم دخترم فرستادم دنبال دوستم اونم اومد نگاه کرد درد دارم برام نیمرو وچای نبات آورد نیمرو اینقدر روغن داشت وقتی نگاه میکردم حالت🤢🤢🤢🤢می‌گرفتم؟

وقتی رفتم اونجا کلی آزمایش سونوگرافی اینا بعد دو روز شوهرم صدا کرددند بهش گفتند باید آماده باشی از زنت بچت یکی انتخاب کنی اگه مجبور شدیم زایمان انجام بدیم 😭😭😭 شوهرم گریه کرد مادرم داداشم حتی دخترم شوهرم هر بار میگه می ترسیدم از خدا میخواستم این راه جلو پام نذاره. 😭😭😭پرستارا حرف می‌زدند شنیدم گفتن اگه آزمایش اینا خوب نشه زایمان کنه احتمال ۵۰درصد داره که مادر زن ه بمونه ۵۰ درصد نمونه خیلی سخت بود وقتی شنیدم نارحت شدم برای دخترم که بدون من چیکار میکنه برای پسرم که بوشم نمیتونم بکنم حتی برای اولین بار صدای گریه نمی شنوم خلاصه یک هفته من با آزمایش سون اینا گذشت دوتا آزمایش دادم از بیرون اولی قیمت ۷۰۰ هزار فقط یک آزمایش خون. دومی هم یک میلیون نیم بستگی به این دوتا آزمایش داشت که خوب باشه مرخص میشدم ولی اگه بد باید زایمان میکردم شکر خدا جواب خوب بود ولی وقتی ترخیص شدم هفته ی دوبار آزمایش و یک بار سون انجام میدادم روز آخری که رفتم آزمایش بدم روز سه شنبه از ساعت چهار عصر تا نوه شب پیاده روی کردم با دخترم شوهرم مانتو خریدم پارچه خریدم میخواستم واسه دخترم بدوزمش ساعت نوه شب شام بیرون خریدم اومدیم خونه خوردیم😋😋😋😋 واقعاً چسپید خیلی خوشمزه بود

خب بعد چی شد

سلام بعد چی شد

سوال های مرتبط

مامان ادریان مامان ادریان ۱۲ ماهگی
ادامه تاپیک قبل


گفت بخواب خونه مادر شوهرم پایین بود { 2طبقه } رفتم گفتم مامانی یه درد عجیبی دارم که رفته ولی می‌خوام برم بیمارستان گفت باشه برم نانوایی میام منم قبول کردم رفتم بالا قدم زدم تا 8 رفتم پایین گفتم شاید حاضر شده دیدم خوابه 🙄گفتم مامانی پاشو بریم گفت باشه و رفت نانوایی رفتم بالا تا هشت و نیم باز اومدم دیدم تازه اومده و سفره صبحونه پهن کرده پسرش و رفت بیدار کرد منم به زور خودم و نگه داشتم و واکنش نشون نمی‌دادم اومد و صبحونه خورد و منم طاقتم تموم شد اسنپ زد و قبول کرد بعد ده دقیقه حدود 25تا 35 دقیقه راه داریم تا بیمارستان رسیدیم اونجا ساعت شد 9.10 دقیقه ریکاوری شلوغ بود بلاخره نوبتم رسید ساعت شد 10.20 گفت برو معاینه شو رفتم معاینه انجام دادن اورژانسی فرستادن بالا ساعت 10.40دقیقع رفتم طبقه بالا {بخش زایمان} بعد یه دانش جو بار اولش بود اومد کیسه آب و پارع کرده و همون یه نفر قرار بود زایمان من و انجام بده و گفت میخوای آمپول بزنم دردت بره منم گفتم آره اپیدورال و زد و آروم شدم تا ساعت یازده بود که آمپول و زد و گفتن تا مدفوع نکردی صدام نزن 🙄
مامان ملورین🍬✨ مامان ملورین🍬✨ ۱۰ ماهگی
مامانا حتما اینو ببینید عکس دست دخترمه
توی تاپیک قبلم عکس از دست دخترم گزاشته بودم و گفته بودم نمیدونم چرا سوخته و کرم معرفی کنن بهم ولی چند روز گذشت کرم رو خریده بودم فقط یه بار زدم از اون بگذریم چند روز گذشت یهو دیدم روز به روز داره این سوختگیه کوچیک بزرگ و پهن تر میشه داره روی دستش رو میگیره گفتم یعنی چی سوختگی هم مگه پخش میشه(اینو بگم که اصلا نسوخته بود و هرچقد فک میکرد به چیز داغی نخورده بود که بسوزه و برام عجیب بود چطور سوخته و چرا من متوجه نشدم)خلاصه رفتم داروخونه چند تا و گفتن حتما ببرش دکتر پوست رفتم دیروز دکتر پوست و گفت این عفونت زخم زرد گرفته و از طریق یه حشره ای که گزیده بچه رو اینطور شده و دار و پماد داد و گفت طول درمانش تا ۱۴ روزه و گفت بعضی از این کسایی که این مدل عفونت رو میگیرن وقتی دیر متوجه بشن و برن دکتر ممکنه به کلیه شون هم بزنه و خداروشکر من زود بردم و پیگیری کردم
خواستم بگم اگه یه سوختن کوچولو هم رو پوست بچتون دیدید حتما پیگیری کنید بعضی از حشره ها ویروس دار هستن و وقتی میگزن حالت سوختگی روی پوست ایجاد میشه
در آخر بگم این عکس که گزاشتم مال سه روز پیشه و تا دیروز بزرگ تر شده بود و به انگشتاش رسیده بود