۱۸ پاسخ

بچه دومی با اینکه سخته اما برای بچه اولی خیلی خوبه بچه اول من ک دختره خیلی کمک دستمه با اینکه بچه اس سروکله زدن با اون دومین پاک فراموش میکنم ولی درکل همه یجور زندگی دارن شوهرمم درارتباط با من همونه فقط من خیلی سرد شدمو پانمیدم وقتم ندارم الانم دومی خیلی زور میگ گریه میکنه حکمرانی میکنه باهم دیگ کتک کاری میکنن موهای دختر بزرگمو میکشه بوسش میکنه نازش میکنه

من بچه سوم
شوهرم وقتی خونست هم بچه داری میکنه هم کارای خونه
ولی خیلی سخته بخدا از پا درومدم
بزاربچت بزرگتربشه
دوتا اولی هم که همش دعوادارن باهم

همسرمن ازلحاظ کمک کردن ک خوبه ولی رو بچه خیلی حساسه🫤همیشه هم بهش میگم تو بااین حساسیت هات نمیذاری من از بچه داری لذت ببرم
کلا هم خانوادگی یکم زود عصبانی میشن مدلشونه کلا🫠

شوهر من صبح میره شب ۱۱ میاد کلا خونه نیست ولی کمکم میکنه اکثر اوقات خستس ولی خیلی با پسرمون بازی میکنه سرگرمی میکنه گاهی شامشو هم میده
روزایی هم ک تو خونس گاهی کمک میکنه بهم بد نیست راضیم
ولی خوب تو دوران بارداری خیلییی کمکم می‌کرد نسبت ب الان

من شوهرم نباشه فلج میشم تو همه چی کمکم میکنه بچه ها رو میبره حمام، پوشک عوض میکنه، حمام توالت رو میشوره، ظرف میشوره، جارو میزنه، لباس ها رو پهن میکنه
هر کاری ک فک کنی میکنه فقط اشپزی بلد نیست

من یه بچه دارم. رفتارش تغییری نکرده مث قبل. تو بچه داری کمکم میکنه ولی دخترم چون بزرگتر شده وابستگیش ب خودم بیشتر شده زیاد پیش باباش نمیره

ن بچه بیاری که خودت دیونه بشی؟؟
نه کمک ک هیچی
رابطه امون بد نیس

بچه دوم با پانزده سال فاصله ،همسر شکر خدا ذاتش خوبه کلا ،خوب بود خوبترم شده ،هرکاری بخوام کمکم می‌کنه بااینکه ساعت کارش طولانیه اما وقتی هم که هست با وجود خستگی خیلی کمکمه،فاصله کم بین بچه ها ب ضرر خودشون و حتی شماست ،مثل قدیم نیست پشت هم بچه بیاد کمکی زیاد داشته باشی توقعات پایین باشه،کلا دو تا بچه میخوای داشته باشی بذار نیازاشون که متفاوت شد دومیو بیار وقتی بچه اول بره مدرسه

وقتی با ی بچه توجه و اهمیت و...کم شده با بچه دوم کلا زندگی ول میکنن میرن

شوهر من خیلیییی تغییر کرد من افسردگی بعد زایمان گرفتم حالمو درک نمی‌کرد اصلااا برای همین کاراش شدم یه آدم به شدت عصبی قبل بچه همش کمکم بود تو کارای خونه درکم میکرد تو بارداری هم ک اصلا نمیزاشت یدونه لیوان بردارم یا بشورم اما الان دیگ نه

من ک افتضاح شده انگار منونمیبینه همه فکر وذهنش شده بچه به خاطر بچه سرمن داد میزنه گفتم بچه اول شابد اینجور دومی اومده گوه تر شده اخلاقش هرچی ازدهنش میاد میگه یادش رفته چقددوسم داشت وطاقت گریمو نداشت الان خودش هر روز اشکمو درمیاره

من ک همسرم واقعیت سردشده از نظرخودم خودش ک بهش میگم میگه توحساسی واصلا اینجورنیست. بچه دوم اوردن بد نیست مهمترازهمه شرایط اقتصادی ن فقط سرگرم شدن و اینکه بتونی دوبچه رو باهم بتونی هندل کنی وگرنه اشتباه محضه. خلاصه ک بنظرم عجله نکن

عزیزم من دوقلو دارم خودم بعد بچه دار شدن خیلی عصبی شدم وباعث میشه خیلی بحث کنیم و دعوا کنیم اما طولانی نمیشه و جزئیه اما همسرم رفتارش تغییر نکرده خوبه تو کارای بچه داری هم‌کمکم میکنه پوشک عوض میکنه پی پی نمیشوره
شیر درست میکنه شیشه میشوره بخوایم بریم بیرون لباس میپوشونه کمکم دستم بند باشه دارو و مکمل میده بهش بگم وقتی خونست مدام در حال بازی کردن با بچه هاست منم به کارام میرسم اما بچه هام خیلی باهم دعوا میکنن همین امروز چندبار همدیگه رو گاز گرفتن زدن همو سر وسایل دعوا میکنن امت خب فکر کنم بزرگتر بشن بهتر باهم بازی کنن

بچه های اول اخلاقشون تا همیشه خاص هست اما من همسرم خیلی کمکم میکنه و بعد بچه دار شدن صمیمیت بیشتر شده جفتمونم شاغلیم

گاهی خیلی خستم یا حال ندارم شوهرم غذا میذاره با هم ظرف میشوریم با هم وسایل جمع میکنیم چای میذاریم با هم میخوریم البته اینا برای زمانی که سرکار نباشه ولی وقتی نیست سعی میکنم صبح همه کار هامو بکنم و بچه هام با هم بازی میکنن شوهر ها باید درک این داشته باشن درست کار بیرون میکنن ولی زن ها با این کارا حتی کوچک ترین همکاری حالشون صد برابر بهتر میشه و انرژی میگیرن

افتضاح شدرابطمون دیدی بعدعروسی مرد ۵۰درجه عوص میشه شوهر من بعدیچه ۱۰۰ درصدعوض شد .کمک ک اصلا بچه روانیم میکنه یدقه نگهش نمیداره حداقل ظرف بشورم یاشیشه شیرشوبشورم تاحالا یه وعده غذانداده بهش

بچه دوم اوردن ینی پایان تمام احساسات و روابط و حرف زدن و وقت گذروندن با شوهرت

بستگی به شوهرت داره شوهر من سر مهلا خیلیییییییی بیشتر بی محبت شد یعنی رفتارهایی کرد ک من تا اون دنیا هم فراموش نمیکنم هنوزم یادش میفتم داغ دلم تازه میشه

سوال های مرتبط

مامان مهراب مامان مهراب ۱۷ ماهگی
ادامه تاپیک قبل
لپ بچه رو میکشه یا پای بچه رو نیشگون میگیره مثلا فکر میکنن خیلی کار بامزه ای انجام میدن
مثلا الان میام میخورمتا یا فلان کارو میکنم و بچه با این حرف ها می‌ترسه اذیت میشه و به شدت روی بچه تاثیر منفی داره(فکر کنید تو بچگی های خودتون چند نفر این کارهارو باهاتون میکردن و چقدر شماها اذیت می‌شدید.)
پس حواسمون به ارتباط بچه با دیگران باشه و نداریم هر حرفی بهش بزنن
یکی دیگر از عامل هایی که میتونه باعث بدرفتاری بچه ها بشه اخیرا اتفاقی در زندگیشون افتاده باشه و اون اتفاق به کودک تنش وارد کرده و باعث ایجاد یه سری مشکلات شده باشد
مثلا یه بچه ای بوده که خانوادش بعد مسافرت وارد خونه میشن و میبینن خونه رو آب برداشته و این بچه از ترس لکنت پیدا کرده
پس اگر بچه ای خوب بوده و یکدفعه اینطوری شده باشه باید ببینیم اتفاقی افتاده که بچه بهش تنش وارد شده
مثلا مرغ یا جوجه داشته باشید و مرگ اون باعث بشه حالش بد بشه
مثلا مادربزرگش پیش شما زندگی می‌کرده و الان نیست
یا مثلا میخواد بره مهد و بهش فشار زیادی اومده پس مهمه که ما شرایط زندگی کودک رو هم بررسی کنیم و ببینیم اخیرا چه اتفاقی برایش افتاده و حالا اگر هیچ کدام ازین ها نبود اونموقع باید با یه روانشناس کودک صحبت کنید