بچه ها دیگه دارم روانی میشم یعنی اراد اصلا نمی ایسته ساعت 11شوهرم زنگ زده مهمان داریم غذا درست کن مرغ نبود تو یخچال گوشت در اوردمه گذاشتم ابپز شه سریعتر درست شه ارادم همش گریه گریه که بغلم کن همه اسباب بازیاشو ریختم جلوش تلویزیون روشن کردم اصلا نگاشونم نمیکرد میگفت فقط باید بغلم کنی خونه هم به هم ریخته ظرفا نشسته نمیزاشت ی پتوهم تا کنم تو بغلم برنجو خواستم ابکش کنم ی دستی سنگین بود همه ابش ریخت رو گاز دیگه اب ریختم تو ظرف گذاشتم جلوش یکم سرگرم بشه تا کار کنم ی 5دقیقه بازی کرد همه اشپزخونرو با اب یکی کرد خودشو کامل خیس کرد منم تازه میخواستم یکم کار کنم دوباره شروع کرد ب گریه لباساشو در اوردمه حوله پیچیدمه دورش تو بغلم تکونش میدادمو ی دستی کار میکردم ی بار پیازام سوخت زودپزم ندارم گوشتم هنوز نپخته اینم لخت تو بغلم با حوله اشپزخونه هم خیسسسس هول هولکی ک ظرف میشستم چاقو ها همه انگشتامو زدن از این ورم از انگشتام خون میومد😐😐 یعنی تو ی کلمه میتونم بگم روانییی شدمممم همشم تقصیر شوهرمه اگه زودتر بهم خبر میداد اینطور نمیشد اخه خونه کسی ک بچه 8ماهه داره ساعت 11باید خبر داد ک میان بعدم اگه مرغ بود سریع ی چی درست میکردم گوشتم هیچیشششش نپختهههه یعنی بخدا دیوونه شدمه از دسته این بچه و کارا یهویی باباش

۱۳ پاسخ

همینارو ب شوهرت بگو ، بگو ناهار از بیرون بخره

خسته نباشی خدا قوت ،ولی باید از بیرون غذامیگرفتی یا به شوهرت میگفتی مرغ بخره جوجه با نون میدادی بهشون با بچه کوچیک سخته به خدا ،حالا کارهات تموم شد؟اومدی گهواره😂

اینارو به شوهرت بگو عزیزم با این وضعیت مهمون دعوت نکنه. شوهر من بود من میدونستم با اون. حالا که دعوت کرده از بیرون غذا بخره

بعد من برعکس تو ک ناهار آماده داشتم زنگ زدم به خواهر شوهرم ک بیا اینجا اونم گفت نمیام اذیت میشی منم کلی ناراحت شدم 😂😂قورمه سبزی داشتم خو میومدی ک
الهی خدا بهت توان بده خواهری ولی شوهرت رو یه دعوا کن اینجور موقعیتی باید میومد کمکت لاقل بچه رو بگیره

من تا میخواستن بیان میگفتم دست تنهام پسرم نمیزاره جوری بیان ک خوتون کمک کنید فوقش یه برنج دم میزدم با ماهی میزاشتم داخل مواد اونم همیشه شب قبل خبر میدن دیگه شستن میوه وسبزی سالاد پای خودشون بود با باقی کارا

شوهرت بهشون تعارف کرده اگه اوناشعوردداشتن میگفتن نمیایم واقعاسخته

هم‌مهمون بی درک داری هم شوهرت بی ملاحظه ست یه بهونه میاورد اخه ساعت ۱۱ خبر بدی ب زن بچه کوچک داره نباید هولی چیزی درست میکردی تا خودشون برسن ببینن و درسی بشه هم برای شوهرت هم اونا وباقی

خب باید میگفتی غذا بخره انقد اذبت نشی

دیگ شوهرم باید بدونه من با بچه نمیتونم اخه
گوشتم ک دیگ هیچی اعصاب ادمو خورد میکنه تا بپزه

اخی عزیزم خدا لهت توان بده واقعا سخته آریا اصلا نمیمونه مقصر باباش بوده اخه باید درک کنه بابچه کوچیک چطوری باید مهمون داری کنی

مواظب خودت و نینی باش

آخی عزیزم الهی بگردم🥲💔 درکت میکنم هرچی بشه حق داریا خودتو به آب و آتیش نزن به جهنم که غذا آماده نشه مگه خونه ی بچه دار ساعت ۱۱ خبر میدن برا ناهار؟! تهش همسرت باید از بیرون میگرفت حالا غذا اماده نشد فدای سرت.

سلام عزیزم
چرا انقد سخت میگیری انقد ک بغل کردی بغلی شده
بزار گریه کنه غر بزنه یکی دوروز برندارید خودش آروم میشه دیگه ام غر نمیزنه

سوال های مرتبط

مامان رادین👼🏻💙 مامان رادین👼🏻💙 ۹ ماهگی
ای خدا این بچه چرا اینجوری میکنه فقط میگه بشین کنارم یا بغلم کن وای به حالم اگه یه قدم ازش دور بشم جیغش میره رو هوا انگار کتکش زدم هرچی اسباب بازی داره میزارم جلوش بازی نمیکنه میزارم تو روروئک فقط گریه میکنه بخدا من نمیدونم چیکار کنم نه میزاره غذا بپزم نه میزاره ظرف بشورم هیچی وقتی هم میگم همه میگن بچه اینجوربه دیگه باید باهاش بازی کنی بابا ما مادرا هم ادمیم خب هم با بچه هامون بازی کنیم هم غذا بپزیم هم خونه مثله دسته گل باشه هم به خودمون برسیم نمیشه که هم میگن بچه اینجوریه دیگه هم وقتی میان خونه میگن این چه وضعشه بخدا این بچه خواب هم نداره بگم بخوابه بعد به کارام میرسم وقتی میزارم زمین فوقش بعدده دقیقه بیدار میشه تو بغلمم بیست دقیقه اونوقتم نمیتونم کار کنم اصلا یه وضعیه شوهرمم میره بیرون میگرده اومدنی هم خرید میکنه بعد میگه به خاطره این خریدا رفته بودم بعدازظعر بازهم میره بیرون من میمونم و این بچه شب هم میاد دودقیقه میگیره بعد میگه این گرسنه شد بیا شیر بده گرسنمه شام بیاریم بعد شام چایی کاش مرد بودم حداقل هروقت میخواستم میرفتم بیرون هروقت میخواستم برمیگشتم😓