۱۱ پاسخ

واسه رنگ مو بچتو میدی دست همسایه😑

عزیزم من متنت وکامل خوندم اومدم بهت جواب بدم درسته کلاس داشتی مجبور بودی ولی بچه رو دست کسی نمیسپرن الخصوص دختر حتی برای ۱دقیقه

قشنگ شده عزیزم اوایلش سخته ولی کم کم که به دستت بشینه هم عادت میکنی هم زودتر کارت تموم میشه

قشنگ در اوردی

سلام عزیزم من یه کانال دارم تو روبیکا به اسم (غذای کودک🦋) تعریف نباشه همه ازش راضی ان و ۱۲۴۸ هزار تا عضو فعال داره دوس داشتین عضو شید اینم لینکش .
@food_babyy

همسرتون نبود

مبارکت باشه قشنگ شده

مبااارک قشنگ شده

خیلی قشنگ شده مبارکه عزیزم، خوبه دخترت پیش همسایه میمونه

قشنگ شده ولی
مبارکه😍

یعنی داغونم‌کرد

تصویر

سوال های مرتبط

مامان جانِ مادر💗💕 مامان جانِ مادر💗💕 ۷ ماهگی
خانوما من یه هفته س اومدم شهرستان خونه مامانم موندم باهمسرم
حالا فردا همسرم میخوادبرگرده خونه خودمون و من چندهفته بمونم چون دخترم اونجا خیلی تنهاست ولی اینجا خوشحالترا
ولی دیشب یه اتفاقی افتاد من منصرف شدم
خونه خواهرم بودیم پسرخواهرم ۳سالشه بغل برادرم بود منم داشتم ظرف میشستم وبچم بغل مامانم بود که یهو دیدم صدای گریه شدید دخترم اومد رفتم دیدم بچه خواهرم با یه اسباب بازی محکم زده توی سر دخترم که جاش کاملا ورم کرده بود
حالا منم بردم بچه رو اروم کنم دیدم سریع مامانم اومد گفتش نه بابا چیزی نشده بچه اومد اسباب بازی بندازه به داییش خورد توی سر بچه تو
و کلی رفت پسرخواهرمو بغل کرد
ازقبل میدونستم که بچه های خواهرم کلا براشون عزیزترن
خیلی ناراحت شدم ولی چیزی نگفتم
حالا امشب برادرم اومد و دوباره بحثش پیش اومد و گفت مراقب دخترت باش و ازاین حرفا دوباره مامانم شروع کرد به طرفداری ازاونا
حالا منم پیش خودم میگم برگردم خونمون وقتی اینجوری میکنن
واقعا همیشه بچه های خواهرم برام عزیزبودن ولی انتظارهمچین برخوردی رو از مامانم نداشتم
حالا همسرم میگه زودتصمیم نگیر بچه داره دندون درمیاره اونجا دست تنها اذیت میشی نمیدونم چیکارکنم دوست ندارم بمونم
مامان ماهلین و تودلی مامان ماهلین و تودلی ۱۰ ماهگی
مشکلات بارداری و اقدام به بارداری من پارت دوم .
خلاصه من چند ماه رفتم پیش این دکتر و همسایه ممون هم رفت پیشش ، ولی اون خدا روشکر باردار شد چون مشکلی نداشت ، حالا به اون بنده خدا آمپول داده بود که برای کبد مضر بود که خب سر وقت باردار شد و خطر از بیخ گوشش رد شد . تو همون حوالی دکترش رو عوض کرد منم دیگه پیش اون نمی‌رفتم.
رفت‌پیش دکتر لیلا قربانی ، به منم معرفی کرد و منم تقریبا فروردین ۴۰۲ رفتم پیشش . اینم بگم که تو این بین دانشگاه ها باز شد و من هفته ای ۴ روز خونه نبودم که اصلا بخوام رابطه منظم داشته باشم .
خلاصه من فروردین رفتم و عکس برام نوشت ، عکس رنگی رحم انجام دادم
سونوگرافی آزمایش و اینا ، اصلا بهم دارو نداد .
اول اردیبهشت با جواب همه شون رفتم پیشش ، بهم گفت سالمی فقط تنبلی تخمدان داری و اضافه وزن و pco, همین ، من دارو میدم اینا حل بشه بعدا برای بارداری اقدام میکنیم و بهت تقویتی میدم . برام تشکیل پرونده داد .
در صورتی که دکتر قبلی اصلا پرونده سازی نکرد ، و حتی یادش میرفت خودم از اول بهش باید توضیح می‌دادم خیر نبینه .
خلاصه من رفتم کربلا اومدم ، دانشگاه هم همچنان میرفتم ، یکی دوبار کیستم ترکید که چیز خاص و خطرناکی نبود ، تا آذر ماه ۴۰۲ ، که ما خونمون رو فروختیم . تو این فاصله من سر خیلی چیزا استرس داشتم ، از طرف یه سری از فامیلا اذیت شدم . فقط همسرم کنارم بود خدا خیرش بده .
استرس دانشگاه یه طرف ، فکرم تو خونه زندگیم بود یه طرف .
مسائل فامیل یه طرف ، یعنی اونقدری استرس داشتم که نگو .
پارت بعدی