بهم بگین مشکل از منه یا چی
امروز نشستیم تو ماشین دخترم اومد صندلی جلو
درحینیکه رانندگی میکردم
صدا آهنگ به درخواست بچه زیاد کردم
خودشو از دسته بالای در آویزون کرده بود
منم سر تقاطع بودم که ممکن بود یهو ترمز کنم یهو گاز بدم
برای اینکه مواظب دخترم باشم دستمو بردم جلو دخترم که اگر افتاد بگیرمش به داشبورد نخوره
تا اینجا همچی اکی بود
زمانی که با دستش زد تو دستم که دستتو بردار
اونجایی که با دستش زد تو دستم عصبی شدم داد زدم بلند
همه ماشینها از سه طرف خیابان توقف کردن
الان من مشکل دارم یعنی
بخدا روانم خستست
خونه هستیم یه دردسر
میریم خونه مادرم یه درسر دیگ
پارک میبرمش یه دردسر دیگه
یه عالمه انرژی داره ولی اصلا غذا نمیخوره دیوانه شدم دیگه
از دوماه پیش هم مهد میرهه

وای چقدرمن مثل شمام انگاردرمورددخترمن حرف میزدی بخداقسم نشده یکباربی سروصدابریم بیرون میگه بریم پارک میریم برگشتنی بایدباگریه بیارمش میگه خانه بازی میبریم باگریه ب میگرده یه خریدنمیتونیم بریم همش کارمون شده پارک خانه بازی

آدم خودشو هی کنترل می‌کنه کنترل می‌کنه کنترل می‌کنه تا آخرش بجایی در میره ،واقعا بچه ها خیلی رو مخ میرن

فک میکردم ققط بچه من اینجوری میکنه ب شدت فضول شده حرف تو سرش نمیره لج میکنه بدتر میکنه تا حرف بزنیم مانع میشه میگ حرف نزنید

عزیزم من جای شما باشم باهاش شرط میکنم بشینه صندلی عقب ترجیحا روی صندلی ماشین تا ببرمش بیرون
تو ماشین هم براش کتاب و خوراکی و سرگ می ببر
بچست طاقتش مث ما نیس حوصلش سر میره تو هم ک تهرانی کوتاه ترین مسیرها طولانیه واسش

منم اینجوریم یهو قاطی میکنم داد میزنم گوش نمیدن ک این بچها دیوونمون کردن

بخدا که همه همینیم ولی باید مدارا کنیم و برای تو ماشین براش قانون و حد و مرز تعیین کنید بگین که باید بشینی عقب و کمربند براش ببندید و در قالب داستان از خطرات جلو نشستن بچه ها بهش بگین

وای عزیزم بچه های این دوره اینجورین اکثرا،ما مامانا واقعا خستیم
پسر بزرگ منم همه جا یه نمایش نامه داره

چجوری صدات به همه ماشین ها رسید