خانما من دیروز یه کار اشتباهی انجام دادم خییییلی ناراحتم؛ما بغلمون میوه فروشیه یبار که رد میشدیم پسرم یه میوه برداشت و من که دیدم گذاشت دهنش؛فروشنده گفت چیزی نگوها بزار بخوره؛بعد اون‌ماجرا من حواسم بود که همچین اتفاقی نیفته تا بد عادت نشه؛جدیدا هم ازاین ویروس گرفته بود من یه هفته بود هیچ میوه بهاری بهش نمیدادم؛امروز خواستم گوجه بگیرم در کسری از ثانیه که غافل شدم هلو برداشت و میخواست برره سمت دهنش یهویی که ازش گرفتم ناراحت شد و گریه کرد فروشنده گفت بزار بخوره بچس و گفتم‌که مریضه و هلو هم چون دهن زد یه لحظه دیگع نزاشتم سرجاش و اوردم خونه شستم و بهش دادم خورد و شبم گفتم همسرم‌میوه خرید براش؛من بخاطر مریضیش یه لحظه بد رفتار کردم و پسرم ازاینکه تو ذوقش زدم و ازش گرفتم گریه کرد؛احساس میکنم این حرکتم که توذوقش زدم یادش نمیره و بعدا براش مشکل میشه😌خییییلی ناراحتم کاش ارومتر ازش میگرفتم؛اوردم خونه توضیح دادم که مامان نشسته نمیتونی بخوری و خودش داد که بشور بخورم ولی ناراحتم خیلی

۱۱ پاسخ

‌تو خودت از دوسالگی چیزی یادت میاد؟

بابا ول کن هیچی نمیشه
با یدونه اون حرف هیچی نمیشه

هیچی نمیشه عزیزم فقط یه درس امروز ازرفتارت گرفتی ویه درس ب بچت دادی بعدم ب قول مامان اقا متین مگه دوسالگی رو خودت یادت مونده مهم اینه شما دارین تلاش میکنین تربیت درست برا بچه داشته باشین کبچتون دراینده های دور ب مشکل نخوره اون تلاشه مهمه ن غصه خوردن بخاطر چیزی ک تموم شد باید بگی من درس گرفتم ک.....

بچه یادش میمونع مگه چه حرفها

اول که میده نشسته بود
دوم که حرکتت کاملا غیر ارادی بوده
منم دقیقا دیشب توی پارک همینجوری شدم
رفته خوابیده روی کاشی های پارک و صورتش کاملا روی کاشی ها
توی خوب حالیش واسش توضیح بده که علت این کارت بخاطر کثیف بودن میوه بوده
البته به زبان خودش
مثلا من میگم پشه نشسته روی میوه و یا لولو که میره ابشی از روش رد شده
و بچه من بهش یاد دادم
که لولو و پشه کثیفن و نباید اجازه بدیم که روی میوه یا صورت خودمون بیان
و حواست باشه از چیزی نترسونیش

من اصلا خریدنمیکنم میگم شوهرم بخره توهم اینکارونکن الابیماری ویروسی زیادشده میوه نشسته میخوره درجا مریض میشه

تاچندماه خودت خریدنکن یادش میره

به نظرم کار درستی کردی باید ز همین بچه‌گی یاد بگیره

شده حتی دعواش کنی گریه کنه هم اشکال نداره بذار بدونه خیلی کار بدیه

وای عزیزم عادت میکنه دستش کج میشه هرمغازه ای یه چیزی برمیداره میخوره مراقب باش از سرش بندار این عادت بد رو

این برداشتن هم ازاینجا نشات میگیره که هرجا میریم یه چیزی بهش میدن و حتی همین میوه فروش هم چندبار موقع خرید بهش میوه داده؛کاش مردم یاد بگیرن بیرون به بچه ها چیزی ندن؛مثلا طرف تو بی ارتی اینا دستشو با شکلات دراز میکنه سمت پسرم من‌ نمیتونم اون لحظه دست طرفو رد کنم قطعا ناراحت میشه و پسرمم اون لحطه شکلاتو میبینه ندم گریه میکنه؛موقعی که پسرم نمیبینه شکلاتو که میدن میگیرم و تشکر میکنم و به پسرمم نمیدم ولی دیدنی دیگه واویلاس

سوال های مرتبط

مامان فندق   وتو دلی مامان فندق وتو دلی ۲ سالگی
امشب رفتیم پارک جامون رو یه طوری انداختیم که روبروی سرسره باشیم و پسرم رو ببینیم اولش که شام خوردیم شلوغ بود یا من میرفتم سر میزدم یا شوهرم بعد خلوت شد فقط پسرم بود تو سرسره به بچه اومد یه عروسکم دستش بود پسره من کلا خیلی بچه ها رو دوس داره رفت سمتش برای بازی بچه هه ماشالله هاپاره بلند داد زد که نمیدم مال خودمه برو اونور میخاست قورت بده پسرمو من خیلی آتیش میگیرم کسی سر پسرم داد بزنه چون هنوز صحبت نمیکنه ونمیتونه منظورش رو بگه دیدم داره اشک میریزه میاد سمت ما بدو بدو رفتم سمت اون بچه رو سرسره داد زد که عروسکمو نمیدم بهش مال خودمو منم بهش گفتم خوب به جهنم که نمیدی بار آخرت باشه داد میزنی ها یهو مامان باباش از اونور اومدن که چکار به بچه ما داری گفتم ماشالله این بچس داره مارو قورت میده من پسرم رو آوردم اونام بچشونو بردن شوهرمم از جاش تکون نخورد بگذریم که چه دعوایی باهاش کردم چرا هر کی به پسرم چیزی میگی گریه میکنه میاد پیش من یعنی از این بچه های بی دست و پا قرار بشه که نمیتونه جلو کسی وایسه و خودش جواب بده
مامان امیر مهدی مامان امیر مهدی ۲ سالگی
سلام خانما خوبین امروز برای اولین بار حس کردم یکی نگرانمه هد عقل دوسم دیشب با شوهرم کلی دعوا کردیم بد صبح آزمایش شیش ماهگی حاملگی داشتم رفتم اون پودری که تو حاملگی می‌دنو خوردم انقد حالم بد بود داشتم میموردم بد اکو قلبم داشتم زنه گفت یه ساعت بد یه آزمایش میگیرم یه ساعت بدش هم یه آزمایش یکیشو دادم گفتیم میشه بریم اکو قلب انجام بدیم تا یه ساعت بیایم گفت باشه بد که داشتیم می‌رفتیم یه لحظه حالم بد شد برقا رفته بود هیچ جا کارت خان کار نمی‌کرد شوهرم هی اینور اون ور میرفت دنبال آب بد از یه جای پیدا کرد آورد صورتمو شستم بد بغلم کرد تو خیابون گفت حالت خوبه اصلا یه حال غروری بهم دست داد انگار دنیارو بهم دادن بدشم رفتیم مطب یکم اونجا سرمو گذاشتم رو پاش خوابیدم بعضیا یه جوری نگام میکردن شوهرمم خیلی خجالتیه هیچ وقت جلو کسی ندیدم بغلم کنه یا بوسم کنه ولی تو مطب دستشو میکشید ب سرم نمی‌دونم سرش جای خورده بود یا چی ولی امروز خیلی حالم خوبه 😂😂آخه همیشه خیلی سرد رفتار میکرد کاش همیشه اینجوری باشه