۱۸ پاسخ

کاش همون لحظه میرفتی و اجازه نمی‌دادی اون بچه هولش بده ممکنه خدایی نکرده سرش جایی بخوره بلاخره بچس فک کرده خوب کاریه

چه اسم قشنگی

مامان کمیل جان ببخشید بی ربط هست صحبتم
اما میشه راهنمایی کنی منو
چقدر شیر و چقدر غذا ب کمیل جان میدی ک ماهیانه استپ نداره

وای چه طاقتی داشتی صبر کردی تا خودشون کنار بیان
من جات بودم همون لحظه یه حرکت زبانی هم رو اون بچه میزدم

دوما فک نکنم از پسرمن عصبانی تر و دست بزن دار تر وجود داشته باشه😂 از هرکی خوشش نیاد میزنتش به حرفمم توجه نمیکنه. شوهرمم میگه خوبه اینجوری بلد میشه حقشو به بقیه نده😐 البته معتقدیم بچه اس بزرگ شه درست میشه

اولا که چرا کم پیدایی🥲؟! جات خالیه

ببین گلم فقط بهت بگم نزار بچها رو بزنه
چون بچه جاریم همش بچه مو میزنه و این خیلی برای من دردناکه

همش کمیلو بگیر و بغلش کن و خیلی حدی و قاطع بگو نه و نزن

منم یدونم روی پسرتون جواب میده با نه امتحان کنید بردیا آریا رو میزد با همین روش اوکی شد سعی کن وقتی میزنه دست هاشو بگیری بگی ما هم دیگه رو نمی‌زنیم مثال بزن مامان یا بابا هم نمی‌زنند یا برعکس مامان یا بابا شما رو نمی‌زنه این کار اشتباه و ما اجازه نداریم همدیگر بزنیم
به جاش میتونی بزنی قدش بهش یاد بدی یا پرت کردن هم همین بگی میخوای پرت کنی بیا بهت توپ بدم و ت کنی مثلاً سبد کم کم اوکی شد بردیا

ماشاالله چه بچه نازی
عزیزم اون بچس خودش نمیتونه فعلا کنار بیاد یا مشکلشو حل کنه حمایت شما رو نیاز داره همون اول باید میرفتی میاوردی پیش خودت
درست میشه نگران نباش

عزیز بچت الان تو سنی نیست که بتونه از خودش دفاع کنه منم میرفتم هیت یه بچه بود بچمو اذیت کرد سریع بلند شدم جلوی مامانش بهش تذکر دادم

عکس کمیله ماشالله بهش😍

ول کن خودش ب مرور درست میشه 😂
این سن فک کنم همه بچه ها دست بزن پیدا میکنن دختر منم الان دست بزن داره کسی اذیتش کنه اینم می‌کنه 🤣🤣🤣😂😂

بنظرم یه مدت با بچه های مهربون بگرده تا ازونا یاد بگیره . شاید خاطره بد مونده تو ذهنش

چه اسم قشنگ و بزرگی 😍😍😍
ماشالله
نامدار بشه

بچه منم همرو میزنه مخصوصا وقتی چیزیو نمیدم بهش🙁

پسرمنم دست بزن پیدا کرده البته من و باباشو میزنه فقط😑😑😑😑😑

حساسیت نشون نده خودش یادش میره پسر منم تا هرکی رو میدید چه بزرگ چه کوچیک میزد دوسه بار دعواش کردم بدتر شد بعد که دیگه چیزی نگفتم براش عادی شده بود الانم دیگه کسی رو نمیزنه

سلام خانووم😍اول بفرمایید کجا تشربف داشتین این همه مدت؟🤨

سوال های مرتبط

مامان نفس مامان نفس ۱ سالگی
خانوما یه سوالی داشتم میشه لطفا کمک کنید پسر من خیلی گریه میکنه از صبح که از خواب بیدار میشه گریه میکنه تا شب که بخواد بخابه برا چیزای الکی میزنه زیر گریه خودشو پرت می‌کنه زمین جیغ میزنه خودشو گاز میگیره مبل رو گاز میگیره یا منو یا هم خواهرشو موهاشو میکنه سر من داد میزنه هر کاریم بکنم بدتر میشه بخدا از صبح هم که بیدار میشه همش دستم به دهنشه که گرسنه نباشه بهونه گیری کنه صبح برا صبحونه تخم مرغ میدم تا وقت نهار که بشه شیر موز میدم بهش ظهرا غذاهایی متنوعی درست میکنم میدم ساعت ۲ اینا میخوابن دیگه تا ساعت ۴ و نیم و ۵ بعدش که بیدار میشن بهونه بیرونو میگیرن باباشون میبره پارک تاب بازی یک ساعت دوساعتی میگردونه میاره اورد که خونه بازم گریه میکنه خودشو پرت میکنه اینور اونور میبرمش حیاط ماشین سواری میکنن باهاش بازی کنم باهاش اما بازم گریه میکنه همش دنبال پدرش گریه میکنه که منو ببره اونم کار داره نمیتونه که همش پیش این باشه منم هر کاری میکنم سرشو گرم کنم دنبال پدرش گریه نکنه نشدنیه که نشدنیه دیگه کم میارم از بس باهاش حرف میزنم نازشو میکشم که گریه نکنه هر کاری بگید کردم بخدا سر کتاب هم باز کرذم اما بازم اروم نمیشه اصلا دیگه موندم چیکار کنم از دست گریه هاش از صبح تا شب ۱ ساعت اروم نیس که بگم ارومه منم مغزم استراحت میکنه نه همش گریه همش بهونه خسته شدم دیگه دیگه بعضاً عصبی میشم داد میزنم سرش میزنمش بعدش خودم ناراحت میشم خودم خودمو میزنم که دستم بشکنه چرا زدم 😭😭😭😭😔😔
مامان امیرعلی جانم♥️ مامان امیرعلی جانم♥️ ۱ سالگی
مامانا الان یه کلیپی در مورد بچه دزدی تواینستا دیدم، گفتم بشما هم بگم خیلی مراقب بچه هاتون باشید،کافیه فقط یه لحظه از بچه هاتون غافل بشید بخدا جلو چشمتون بچه رو میدزدن، این اتفاق نزدیک بود امشب واسه بچم بیفته،هرموقع یادش میفتم دلم میلرزه، امشب منو خواهرم اومدیم خونه مامانم، خونه مامانم چون حیاط داره هر موقع میریم اونجا بچم می‌ره تو حیاط بازی میکنه، اون لحظه ای که بچم داشت بازی میکرد درحیاط باز بود منم داشتم با مامانم صحبت میکردم،خواهرم میگفت تو حواست نبود میگفت امیرعلی رفت دم در داشت تو کوچه نگاه میکرد میگفت من دوییدم برم بیارمش یکدفعه دیدم یه خانوم که از اتباع بود تقریبا یکی دومترم از پسرم فاصله داشته، میگفت خم شده بود سمت خونه مامانم به امیر علی نگاه میکرد،میگفت تا منو دید هول شد میگفت یکدفعه دویید رفت، بخدا الان که دارم اینو میگم ترس همه وجودمو گرفته، خواهرم میگفت داشت نگاه میکرد اگر امیرعلی تنهاس،کسی پیشش نیس، بچمو برداره ببره، تورو خدا دوره زمونه بدی شده مراقب دسته گلاتون باشید ، همش میگم اگر خدای نکرده زبونم لال بچمو میدزدید چه خاکی باید تو سرم میریختم