برای چی با مادرت قطع رابطه ای ؟
میدونی اون بنده خدا چه حالی داره مخصوصا که الان میدونه حامله ای
خانواده شوهر برای آدم پدر مادر نمیشن
با مادرت دوباره آشتی کن و حرف های مادر شوهر به چپت بگیر ، کلا خانواده شوهر زر زیاد میزنن
عزیزم وقتی اینجوری حالت بده نرو شاید چندروز اولی ناراحت بشن ولی براشون عادی میشه الان سلامتی خودتو بچت مهمتره
منم همینجور بودم همش میگفتن بیا خونمون ولی گفتم حالم خوب نیس نمیتونم چون استراحت مطلقم،اولش ناراحت شدن غر زدن ولی براشون عادی شد دیه چیزی نمیگن
بهشون توضیح بده ک همه چی بستگی داره ب طرز قرار گرفتن بچه تو شکم . سعی کن نری چیزی نگی بهشون درعوض اونام گفتن جایی درد میکنه بگو شما لوسین این چیزا ک درد ب حساب نمیاد
چرا با مادرت قطع رابطه ای
عزیزم تو هم به درد و دلهاش بها نده
بعد از یه مدت متوجه میشه.
هر موقع خواست درد و دل کنه و بناله، سریع بحث رو عوض کن و یا بگو آره همه همینجوزین یا منم همینجوریم اتفاقا.
سعی کن خونشون کمتر بری و اونا بیان
بگو دکتر بهم گفته زیاد جا به جا نشم منم سلامتی بچم برام مهمه و تو خونه خودم موندم. شما منزل خودتونه.
اگه با غذا درست کردن هم مشکل داری ، به شوهرت بگو غذا از بیرون بگیره. بعد از یه مدت خودش به مامانش میگه براتون آشپزی کنه.
اینجوری کم کم متوجه میشن که شرایطت خاصه. خیلی وقتا این اتفاقا بخاطر صمیمیت و رفت و آمد زیاده عزیزم. غصه نداشته باش.
میدونی گلم این از بیشعوری خانواده ی شوهرته
منم بچهی اولمه اما تا بگی ازین دردا از ماه اول داشتم و واقعا سختمع کاری انجام بدم
راستش نمیدونم چرا بعضی از مادرا بویی از مادری نبردن
من مادرم خیلی مهربونه و تموم این مدت پیشش بودم نزاشته دست به چیزی بزنم اما مادر مامانم آدمیه که هیچوقت برای مامانم زحمتی نکشید نه موقع حاملگی نه زایمان نه توی تک تک سختیا
بهت قول میدم تو ام مثل مامانم قوی میمونی و تموم سختیارو میگذرونی
اینم بگم حس میکنم خانواده ی همسرت چون بی پناه و بی خانواده گیرت آوردن باهات اینطور بی ارزش برخورد میکنن
ولشون کن بذار هرفکری میکنن بکنن اصلا اهمیت نده ،
بگو دیگه من حاملگیم همینطوره
بعدم انرژی منفی اصلا به خودت نده همش بگو چقدر امروز حالم خوبه اگه اونجاهم رفتی خیلی درمورش حرف نزن بعد هم کم کم رابطتو بامادرت و خانواده ات برقرارکن ان شاالله وقتی بچت بیاد دنیات زیرو رومیشه بچه نعمت وبرکت خونس همه چیزخوب میشه مخصوص بچه اول که همه شوق دارن ببیننش
عزیز جان اتفاقا بچه اول خیلی ادم حالش بد نمیدونم بقیه رو ولی من سر اولی هم سختی حاملگی کشیدم بس درد داشتم حالت تهوع داشتم سرم وصل کنم نمیتونستم چیزی بخورم در کل نه ما دوماه حالم خوب بود ولی سردومی بهترم که شوهرم بعضی اوقات درددارم میگه خداروشکر که سراین یکی حالت خوبه نرو خونشون گفتن بیا پایین بگو کاردارم منم خونم کنارخونه مادرشوهرمه اگه زنگ بزنن که بیاین یابیاین بریم بیرون حوصله ندارم میگم خیلی کاردارم میخوام لباس بشورم یا خونه رو تمیز کنم
از روز اول كه ويار بو گرفتم تا ٥ ماهگي جاي نميتونستم برم
فقط اینو از من بشنو برای هرررر کسی دلسوزی کنی اخر خودت میسوزی سرم اومده که میگم به همه دلم میسوخت هر کاری هم از دستم برمیومد انجام میدادم فقط ضربه به خودم زدم و تمام
ناراحت نباش گلم منم با خانوادم قطع رابطه ام منم شهر غریبم خودمم و خودم خدا بزرگه عزیز دلم
منم بچه اولم ولي اينقدر لگن درد دنده درد دارم تو حاملگيم خيلي اذيتم بصورتي كه همه بهم ميگن تا زايمانت ماهم باهات زايمان ميكنيم اينقدر اذيتم كه ديگه نميخوام بچه دوم رو بيارم همسرم قول داده اين اولين و آخرين بچمون باشه
بدنت حساس
من اصلا تا ۲۵ هفتگی نمیفهمیدم باردارم
دردی نذاشتم
ا
۳۰ هفته ب بعد تازه درد هاش شدید میاد سراغ آدم
عزیزم چرا با مادرت قطع ارتباط کردی مادر تو دوران بارداری و زایمان خیلییی بدرد ادم میخوره و دل سوزی و محبت هاش واقعیه و دلیه
هیچکس جز خودت و همسرت مهم تر نیست میبینی خیلی اذیت بمون خونه
آخه چرا با مادرت قطع ارتباط باشی عزیزم آشتی کن حتما بعدم مهم نباشه برات بالاخره عروسی دیگه ی ادا هایی دارن
الهی عزیزم خانواده شوهر که واس آدم دل نمیسوزونن ازشون انتظار نداشته باش کمتر برو خونه خودت استراحت کن بی دردسر
چرا با مامانت قطع ارتباطی هیچکس مث مادر آدم نمیشه باهاش دوباره ارتباط برقرار کن
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.