۲۰ پاسخ

اینهمه ناشکری چطوری دلت میاد اخه مگه له خاست خودشون اومدن به این دنیا خودمون اوردیمشون دندمون نرم باید بزرگ شون کنیم باهرسختی

نمیشه همه چیو باهم داشت
شما خونت بمونی
خسته نشی
به همسرت برسی
به کار خونه
به بچه ها
واقعا نشدنیه
باید بگذری از یسری چیزا
من که حدود یازده ماه خونم نرفتم
از اوایل بارداری که تهوع شدم
هم خودم هم همسرم داریم سختی تحمل میکنیم برای این بچه ها
من تقریبا اکثر پیامای شمارو خوندم
من بهت پیشنهاد میدم سه روز بری خونه مادرت
استراحت کن
همسرتم استراحت کنه
ذهنتون باز بشه

منم که میبینی الان خونه مادرم هستم
همچین شرایط گل و بلبل نیست
بالاخره حساسیتهای زنانه هست
راحتی که تو خونه خودم دارم اینجا ندارم
ولی از توانم خارجه
از توان همسرم خارجه
شوهرم بیست روز یه هفته میاد
همون یه هفته مشخصه کم میاره
خوب ادم با ادم فرق داره
همسر منم بشدت ادم خوبیه
ولی من متوجه هستم از اینکه منو با دوتا بچه ببره شهرستان شهر غریب میترسه
خوب هرکی یطوریه

عزیز چرا نمیری خونه مادرت
بعضی اوقات اونجوری که فکر میکنی نیست
شاید بری خونه مادرت چند روز شرایط بهتر بشه
همسرت راحت استراحت کنه
خودت بدنت به ارامش برسه بتونی به روال زندگی برگردی
اگر دلیلت از نرفتن منزل مادرت اینکه ممکنه زندگیتو همسرتو ازدست بدی
خوب الانم با موندن وضعیت همینه
چرا اینقدر مصمم هستی منزل مادرت نری
اصلا یکبار امتحان کن
برو ببین شرایط چی میشه

عزیزم حق داری واقعااا سخته 🙂

نظر من اینه اونایی ک قبل بچه دار شدن زندگی عاشقانه تری داشتن بیشتر دچار این حس می‌شن اونی ک نبوده با بچه دار شدن خلع عاطی ک از سمت شوهرش داشته رو میده ب بچع و با اون سرگرم و شاده ولی من مثلا دائم دلم برای بغل همسزم تنگه برای هر چیز دونفری ک دیگ نیس فک کردن ب همین چیزا باعث میشه هی فک کنم چرا اون موقع هم خوشبخت بودم چرا فک میکردم چیزی کمه بنام بچه ....اینستا روانشناس میگفت اینا حرفای صادقانه ای ک ۹۰ درصد مامانا تو دلشونع و نمیگن چون تزس از قضاوت دارن همین برچسب ناشکری بی رحمی .بخاطر همین همیشه وانمود کردن ک با بچه همه چی اوکیه در صورتی ک نیست

عزیزم احتمالا تو هم افسردگی گرفتی جدی بگیر منم این علائمو داشتم همسرمو منو نجات داد من کنار گهواره با عشق ب پسزم نگاه میکردم ولی اشک میریختم ک چرا بچع دار شدم دو احساس کاملا متفاوت تازه ی ماهه درست شدم از همه بیزار بودم از همسرم بیشتر ک چرا دلش بچه خاست ازم ...

اوج بی انصافی ک تا میایم درد و دل کنیم با جمله ی ناشکری نکن همون مادر رو می‌بریم تو عذاب وجدان صدبار...یعنی چی ناشکری ؟؟؟بدن ی حدی کشش،داره بدنی ک چند سال ی روتین مرتب داشته چ جسمی چ روحی الان از هر طرف تو فشاره .چرا نمیشه اعتراض کرد هر بار اعتراض کردیم گفتن ناشکری بچتو دوست نداری بی رحمی فلانی ...منم عااااشق بچمم ولی یوقتا یی بی دلیل انقدر نق میزنه ک لعنت میفرستم ب هر کسی ک با کلی کمک از سمت خانوادش اصلا نفهمیده بزرگ کردن دست تنها یعنی چی بعد دائم بقیه رو ترغیب میکنه ب بچه دار شدن ..ما هم آدمیم کم میاریم من ک کم آوردم شما ک دیگ با دوقلو فقط صبر و قوت از خدا برات میخام نمیگم کامل میفهممت ولی بهت میگم تو بهترین مادر دنیایی حق داری کم بیاری قوی باش بلاخره این روزای ما هم درست میشه هیچکس نمی‌فهمه چقدر کارت ارزشمنده

حالا نمی خوام موعظه کنم. ولی به نظرم باید مشکل بچه پیدا بشه. الانم درد داره جاییش که انقد اذیت می کنه ؟
پ ن : دوقلویش واقعا سخته. من یه دوستی دارم از ۹صبح تا ۴بعدازظهر پرستار میاد خونه ش برا دوقلوها !!!

منم بعد از ۷سال و ۱۰ ماه بعد عروسیم باردار شدم خودم نمیخاستم تا چندین سالش ولی ببین الان همین یدونه منو پاره و پوره کرده
ماها مامان اولیا همه مثل همیم همه از هیکل و از ریخت و از قیافه افتادیم همه از شوهرامون دور شدیم همه بی اعصاب شدیم ولی فقط به این فکر کن اون بچه ها پناه امن شون تو و همسرتی
به این فکر کن وقتی ماها هم پیر میشیم دوسداریم اونا این حرفا رو درموردمون بزنن یا رفتار الانمون رو باهامون بکنن
ببین من ن خودم خواهر دارم نه همسرم مادر منم تو۴۸سالگی فوت شد و الان حدود ۴سال و ۱۰ماهه مادرم از دنیا رفته و واقعا تنهاترینم مادرشوهرم کمکم هست ولی خودم دلم نمیخواد بچم بدون من جایی باشه

درکت میکنم منم با دوقلوهام پیر شدم

کاملا درکت میکنم
من طبیعی دوقلو حامله شدم و اتفاقا به این فکر کردم کسایی که دوا درمون میکنن بعد میافتن تو سختی های دوقلو داری یه مراتب سخت تر براشون🥲
ولی اسون میشه بزرگ بشن خیلی بهتر میشه یک سال اول سخته دووم بیار

من درکت میکنم،به من گفتن بزرگتربشن خوب میشن ولی اینا روز به روز بدتر میشن،یکیش همیییشه دهنش بازه همش دعوا میکنن همسایه هامونم عاصی شدن

واقعا سختههههه حق داری
چرا نمیری خونه مامانت کمکت کنن چون سختههه

عیب نداره میگذره عزیزم همه این سختی هارو میکذرونن ناشکری نکن قشنکم خیلیا هستن فقط میخان صدای گریه یکی از همین فرشته ها تو خونشون باشه

الهی عزیزم فدای دلت🥺 خسته نباشی مامان قهرمان❤️ آره واقعا بچه داری یه لحظه هاییش خیلی سخته البته قطعا من و خیلیا این سختیایی که شما میگی یا بعضیا میگن رو تجربه نکردیم با این شدت🥲 ولی یکم دیگه تحمل کن . من از خیلیا شنیدم که روز به روز راحتتر میشه. بچه ها نق زدناشون کم میشه گریه بی دلیل دیگه نمیکنن. حرف ادمو میفهمن ارتباط باهاشون راحتتر میشه... خودتو مدیون همسرت ندون به هرحال درسته اصرار کردی ولی مجبورش که نکردی.. اگه اصلا بچه نمیخواست مثل بعضی آدمای دیگه، هزارتا روش وجود داشت که تو رو منصرف کنه تهشم طلاق بود دیگه. بالاخره تصمیم خودشم بوده انقد خودتو سرزنش نکن. اونم پدره و بالاخره این زحمتا و خستگی ها رو میکشه دستشم دردنکنه ولی منتی سر تو نیست که

بخدا درکت میکنم همه ما همینیم پسر من از بدو تولد عادتشه ساعت۳بخوابه
رفلاکس پنهان داره تا۵ماهگی کولیک داشت،شیر نمیخوره،کمبود وزن داره،بغلی شده،همش چسبیده به من،خونم کثیفه،خودم وقت دوش نداره
بخدا اکثرماها همینیم،میدونم خسته ای،روحت خسته اس،جسمت خسته اس درکت میکنم
ولی به این فکر کن۲تا بچه داری دیگه خیالت راحته هر دوتا باهم از اب و گل در میان یکم دیگه بزرگ بشن قشنگ همبازی میشن برای هم لحظات شیرین بوجود میارن تو زندگیتون
شما فقط قوی باش یکم دیگه تحمل کنی بهتر میشن

از مادر یا همسرت او نگهداری کمک بگیر برای خودت هم وقت بزار

خیلی سخته حق میدم بخصوص ک دوقلو داری
ولی مراقب باش افسردگی بعد زایمان نگرفته باشی اگر احساس کردی داری افسرده میشی برو مشاور

اشکال نداره ناشکری نکن بابا ای داد

سوال های مرتبط