۹ پاسخ

چون میگفت خانم باردار زود چشم میخوره میگفت میدونم سخت برات ولی تحمل کن

تازه من از وقتی حامله شدم شوهرم منو هیجا نبرده حتا برای سیسمونه بچه خودش رفت خرید تا بیشتز از لیست من خرید کرد بود

من خیلی خسته ام زمان کم شاید کل یک روز ۴ ساعت بخوابم ولی کار خونه آشپزی از روز دوم زایمان خدا شاهد خودم هیچ کسی نداشتم بیاد کمکم از روز اول خودم بچه داری کردم هیچ بلد نبودم هیچ خدا شاهد ولی تلاش کردم دلم سرد هیچ دوست نداشتم کنار همسرم باشم ولی چون بچه من محبت هر دوتا مارو میخاست خونه باید وقتی بچه هست بوی عشق بیاد منن تلاش کردم که همچی خوب پیش بره

ب شوهرتون ایم همه عشق بدین و سیاست کنی که جز شما چشماشون جای نره

البته من بخاطر دخترم پایین تخت میخوابم که بچه ام سردش نشه ولی ب شوهرم توضیح دادم که بخاطر بچه هست

همه این مشکل رو داریم فکر کنم البته من مشکوک نیستم ولی کلا از وقتی زایمان کردم دلم میخواد تنها بخوابم اصلا نمیرم سمتش

چرا چیکار میکنه که مشکوک شدی بهش

ما از روزی که بچه ها بدنیا اومدن دعوا داریم تا الان واقعا نمیدونم چرا

چی دیدی ک مشکوکی

سوال های مرتبط