سوال های مرتبط

مامان قند و نبات مامان قند و نبات ۲ سالگی
سلام مامانا خوبین؟
میخوام یه درد و دل بکنم...
قلبم داره آتیش میگیره
هر لحظه در حال نفرین خودمم و از ته دل دوس دارم بمیرم تا این حس عذاب وجدان تموم شه
دخترم که به دنیا اومد من شیر خودمو بهش میدادم تا ۲ ماهگی زیاد شیرم خوب نبود ولی بعدش خودمو کلی تقویت کردم و شیرم عالی شد ، تو ۶ ماهگی دخترم ۹ کیلو بود ، من بی‌شعور نمیدونستم دخترم رفلاکس داره ، عاشق تپلی بودم همش بفکر این بودم بچم تپل باشه ، تو پایان هفت ماهگی یهو شیرمو عمدا کم کردم و هی با زور بهش غذا خوروندم و مثل احمقا نمیدونستم که شیر غذای اصلیه و همش رو غذا تاکید میکردم، این طفلیم رفلاکسش تشدید شد و چن ماه هر روز استفراغ می‌کرد و تا ۱۲ ماهگی استپ وزنی کرد و کم خونی گرفت و موهاشم ریخت ، از یه طرف شیرخشک اصلا نمی‌خورد و اینم بگم شیر خودمم تو خواب میخورد تا ۶ ماهگی ، به خاطر همین بزرگتر که می‌شد خوابش کمتر و شیر خوردنشم کمتر میشد ، البته تا ۹ ماهگی بگی نگی شیر می‌خورد و وزنش ۱۰ کیلو شده بود ، بعدش دیگه رفلاکسش تشدید شد ، من از ۱۱ ماهگی که متوجه شدم شروع کردم شیرخشک ای آر دادم حتی اونم نمی‌خورد، دیگه با یه عالمه نذر و نیاز خورد ، تا ۱۸ ماهگی روزانه کم کم ۶۰۰ ۷۰۰ سی سی بهش شیر میدادم و دوباره وزن گیریش خوب شد ، ۱۸ ماهگی ۱۳ کیلو بود ، ولی ولی طفلی بچم دیر راه افتاد ، ۱۴ ماهگی تاره اولین قدماشو گذاشت و تقریبا ۲ ماه طول کشید روان راه بره ، الان که فک میکنم بخاطر این بوده که بهش کم شیر دادم ، قلبم آتیش میگیره میخوام خودمو بکشم ، چیکار کنم ، خدااااا ، حتی الانم که اینو مینویسم دارم گریه میکنم ، همش نگرانم نکنه استخوناش ضعیف بشن ، کاش میمردم
مامان آنیتا🐣 مامان آنیتا🐣 ۲ سالگی
❤سلام دوستان من اومدم با نجربه از شیر گرفتن دخترکم❤
امروز شد یکماه که دختر قشنگمو از شیر گرفتم .....
قبلش روش های تدریجی رو زیاد امتحان کرده بود ولی نشد که نشد ...
دخترم به شددددت واابستا بود به شیرم
یه روز صبح انقد شبش دختم شیر خورده بود تا صبح ،صبحش که بیدار شدم سردرد افت فشار دلدرد شدید گرفتم و اونروز دوبار سرم خوردم ...
از شدت فشار شیردهی همیشه ضعف و بیحالی داشتم البته نووووش جاااانش❤ با اینکه از نظر غذا و مکمل خیلی میرسیدم به خودم ولی نه خودش خواب داشت نه من همش تا صبح ممه دهنش بود
سرتونو درد نیارم،فردای روزی که سرم خوردم از خواب که بیدار شدم چسب برق زدم به سینم و تصمیم گرفتم که دیگه شیرررر تمامممممم...و باهاش حرف زدم .توضیح دادم که دیگه نمیتونه شیر بخوره .سرگرمش کردم .غذا و میناوعده هایی که دوست داشتو درست کردم و حواسشو پرت کردم تا شب .شب اول چند بار بیدار شد بغل کردم آب دادم بهش رو پا گذاشتم لالایی گذاشتم براش .شب دوم هم همینطور و اینکه دیگه از شب سوم یه بار بیدار شد اونم ماساژ دادم کمرشو خوابش برد .کلا سختیش سه روز بود هم واسه خودم هم واسه بچه ،من تو اون سه روز اصصصصلا حتی تو خواب شیر ندادم شیرمم ندوشیدم به شدت سینم سفت و درد ناک شد ولی کوتاه نیومدم ،از روز چهارم پنجم کم کم سینم شل شد دردش کم شد و تقریبا اوکی شدم دخترمم غذا خوردنش بهتر شد خداروشکر 🥲❤
مامان مو طلایی|🔆 مامان مو طلایی|🔆 ۱ سالگی
از یکسالگی پسرم هر وقت درخواست شیر کرد اول غذا یا میوه دادم بهش بعد اگه خواست شیر دادم و شروع کردم به تدریج قطع کردن وعده های شیرش .دو هفته طول کشید که عادت کنه قبل خواب شب شیر پاستوریزه بخوره . یه جاهایی پسرفت میکرد وقت دندون در آوردن و صبح تا شب شیر میخورد زیاد مقاومت نمیکردم و میذاشتم با شیر خوردن آروم بشه و تا اینکه الان حدود سه چهار ماهی بود که یه وعده در روز شیر منو میخورد خیلی سخت بود قطع کردن اون یه وعده برام تا اینکه دو روزه پسرم دیگه سراغ اون یه وعده شیرم نگرفته 🥲 و خواب بعدظهرم به شیر پاستوریزه عادت کرد .امروز غروب اومد دست زد نازی کرد و اصن بهونه خوردنشو نگرفت فقط با لباش ادای میک زدنو در آورد .خیلی شیر دادن کار سختی بود واقعا شیره جون آدمه که گرفته میشه از اعصاب از انرژی از همه چیز آدم میگرفت ولی خیلی هم قشنگ و پر عشق بود و کلی گریه کردم امروز که آخرین وعده که شیر دادم نمیدونستم آخرین باره .امیدوارم همینجوری خوب پیش بره برای پسرم و دوباره بهونه نگیره میخواستم بگم اگه شیر خودتونو میدین از یکسالگی شروع کنین به بچه عادت بدین کم شدن وعده ها رو خودشون هم اذیت نمیشن هم بهتر میپذیرن.البته من الان چند ماهه همش بهش میگم تو بزرگ شدی دندون در آوردی ممه واسه نی نی هاست .