واقعا من بارداری خیلی سختی دارم از روزی که حامله شدم یه روز خوب به چشم ندیدم تا پنج ماهگی حالت تهوع واستفراغ شدید داشتم تا الآنم هنوز حالت تهوع رو دارم غربالگری اول بهم گفتن بچت مشکل داره تا یک ماه همش گریه میکردم بعد از اون دیابت بارداری گرفتم۹۰ درصد غذاها و که نمیتونم بخورم بقیه رو هم معدم اذیت میشه میخورم مثل غذاهای گیاهی بیشتر روز رو گرسنه هستم ولی وزن بچم زیاده از خودم هیچی نمونده شدم پوست و استخوان.بدتر از همه از اول بارداریم از شوهرم جدا شدم اومدم خونه ی پدرم میترسم بچم دنیا بیاد با این همه سختی که کشیدم ازم بگیرنش😔

اینکه سختی میکشی میدونم .حداقل بچه سالم داری امید داری سختی میکشی
من ک تاالان همه چی خوب بود.ولی دکترم گفت بچم تو شکمم میمیره.عذاب وجدان دارم چرا چون همش قور میزدم ک حالم بده فلان.لطفا .ناشکری نکن.۲ روز و شب روزگارم سیاه شده

عزیزم بازم خداروشکر کن لطفا

انشالله که خدا کمت کنه همشهری کاش بخاطر بچتم که شده برگردی سر زندگیت چون توی طلاق زن وشوهر چوبشو فقط بچه میخوره مخصوصآ این نوزاد چ گناهی کرده که ازهمین الان که ب دنیا نیامده یا باید بی پدر بزرگ شه یا بیمادر

نترس عزیزم خدابزرگه .بخاطر استرس قندت خدایی نکرده بالامیره.نگران نباش بچه تا۷سالگی پیش مادره قانونآ کسی نمیتونه بگیرتش

عزیزم بهم درخواست میدی لطفا

آخی عزیزم انشاالله مشکلت حل بشه چقدر سختی گذروندی😔😔

تو که می‌خواستی از شوهرت جدا بشی چرا بچه آوردی

عزیزم از الان برو دادگاه که داری کل مسولیت بچه خودت میپذیری درد سختی که ازت خبر نگرفته فردا نیان بچه رو بگیرن

عزیزممم😔چه سخت
کلا همسرتو نمیبینی؟؟