این روزا اصلا آروم نیستم بدنم خسته اس ذهنم خسته اس
دیسک کمر دارم از صب ک پاشدم لباسای پسرمو سرپا لکه هاشو گرفتم انداختم توی ماشین بشوره
غذا درست کن بچه رو بشور خونه تمیز کن ظرف بشور تازه بچه ها هر چی بزرگتر میشن سخت تر میشه نمیزاره از کنارش جم بخوری دلم میخاد برم حموم دوش بگیرم از طرفی هم دلم ی استراحت خوب میخاد ی ذهن آروم میخاد
احساس تنهایی ک دارم درک نشدن هم از اونور اذیتم میکنه

منم همینطور منم همینطور

میخواستم دلداریت بدم و حرفای مثبت بهت بزنم ولی واقعا درکت کردم یه جاهایی ادم میمونه و ازهمه جا میبره ولی چاره نیست این بچه هارو ما به دنیاشون اوردیم بخاطر اونا فقط باید بگذرونیم

چقد این بچه ها آدم و نابود میکنن
چرا قبلاً اینجوری نبوده
چرا بعضیا انقد راحت بچه بزرگ میکنن ک چندتا میارن
چرا ما انقد اذیتیم

قشنگ هم دردیم ۲ روز میخوام برم حموم نذاشته دخترم نفس بکشم ، وقتی هم میخوابه به قدری کلافه و خسته میشم فقط دلم میخواد بخوابم 🥲🥲🥲🥲🥲