۱۶ پاسخ

عزیزم روح برادرتون شاد باشه
ناراحت نشی گلم
ولی هیچوقت اسم کسی که فوت کرده رو رو بچه ات نزار
ما اطرافیان و حرفهایی آدمهایی قدیمی رو که شنیدم میگن هر کی اسم مرده رو رو بچه اش گذاشت خیر ندید

عزیزم هر اسمی خودت و همسرت دوست داری بزار خدا روح برادر شاد کن ولی نیاز نیست حتما اسم اون رو بچت باشه

من نمیزاشتم فوقش ۶ ماه حرف میزنن بعدش ساکت میشن

به نظرم که اون چیزی که خودت دوست داری بزار و به مادرت توضیح بده

روحشون شاد
ربطی به اطرافیان نداره یک عمر قراره اسم بچت باشه و همه صدا بزنید
به خانوادت بگو که یاداوری اسم برادرت بیشتر ناراحتت میکنه و نمیتونی اینکارو کنی

بنظرم اگه میخوای تو شناسنامه احمد بزاری باید همین اسم رو هم صدا بزنی چون هم پسرت دو اسمه میشه
هم اینکه مادرت میگه اسم احمد بزار دلش میخواد این اسم صداش بزنه نه برای شناسنامه

اگه خیلی ناراحتت میکنه نزار به همه بگو دوست نداشتم هر بار صداش میکنم بغض کنم دلم میخواد از بچم تصور خوبی داشته باشم

چه ربطی به دوست داشتن و نداشتن داره مگه میشه کسی برادرشو دوست نداشته باشه اخه.اگه واست سخته نزار وقتی تکرار اسم برادر مرحومت عذابت میده

خدا رحمتش کنه
ولی خودت ببین چی میخوای بزاری هر چی هم گذاشتی همون صداش کن
دو اسمه نکن

منم برادرم ۱۱ سالش بود فوت کرد خیلی دوسش داشتیم ولی اسمش رو انتخاب نکردیم دوباره اسمش رو گذاشتن باعث یادآوری خاطرات و عذاب پدر و مادر میشه بجاش هر روز از خدا میخاستم که شبیه اون باشه و شبیه هم شده الان مامان و بابام پسرم رو خیلی دوست دارن .

بگو شوهرم اجازه نمیده میگه خودم اسمی رو انتخاب کردم.

احمد رضا بذار قشنگه

منم داییم فوت شدمادرجونم میگفت اسم بچتوبزارحسین ولی من اسمشوهم انتخاب کره بودم همم سختم بوداسم داییموکه فوت شده بزارم روش گفتم طاقتم نمیاداسمشوبزارم

اصلا نذار

احمد اسم قشنگی هست خدا رحمت کنه داداشت ولی واقعا اذیت میشی با مادرت به درستی صحبت کن ویه چیز دیگه بزار... ماهم قبول داریم که میگن اسم مرده رو بچت نزار

تو شناسنامه بزار احمدرضا واسه دل مادرت. خودت اسم دیگه صداش کن به مامانت هم بگو چرا اینکار کردی

سوال های مرتبط

مامان قندعسل مامان قندعسل ۳ سالگی
سلام مامانهای مهربون لطفا هرکسی تجربه داره بیاد منو راهنمایی کنه
پسرم 3.5 سالشه دخترم 3 ماه خیلی بد قلقه همش در حال گریه هست و با کوچک‌ترین صدا بیدار میشه
پسرم هم من سعی میکنم باهاش وقت بگذرونم نقاشی کنم آب بازی کنم ولی واقعا کشش ندارم دیگه کارهای خونه غذا درست کردن رسیدگی به بچه بی‌خوابی شبانه
از یه طرف هم پسرم خیلی به ابجیش گیر میده با اینکه من اصلا عکس‌العمل نشون نمیدم ولی تا میبنه خوابه سریع می‌ره بالا سرش خم میشه توی صورتش جیغ میزنه دخترمم از ترس شروع میکنه گریه کردن یا تا میبینه خوابهای صداش میزنه میگه باید بیدار شه
توی خونه همش بهم چسبیده دستشویی میرم بدو میاد پشت در
دیشب موقع خواب خیلی گریه میکرد که تنهام نزار میدونم ترس از دست دادنم رو داره ولی نمیدونم باید چیکار کنم واقعا کم آوردم باباشون هم تمام شیفت سرکاره مجبوره اضافه کار بیاسته تا بتونیم جوری که بچه ها میخوان زندگی کنیم ولی خودمم دیگه کشش ندارم آرزو یه خواب راحت دارم خواهر شوهرم وقتی باشه پسر بزرگه رو نگه میداره میبره پیش خودش وی دلم میخواد یکی دخترم رو بگیره پسرم رو ببرم پارک ببرم فروشگاه