۴ پاسخ

چقد خوب درکت میکنم تو این شرایط اقدام به بارداری خیلی حساس میشیم همه حرفارو به خودمون میگیریم شاید طرف با منظور بگه شاید هم بی منظور تو سعی کن بهش فک نکنی چون این حرفا و تیکه ها تمومی ندارن

این حرفا چیه چرا اصلا اجازه میدی چون بچه نداری هرحرفی بهت بگن من ۱۰سال بچه نداشتم اما غلط بکنه کسی حرف بزنه

نه گلم اصلا همچین چیزی رو به خودت نگیر احتمالا پون ناراحتی هر حرفی رو به منظور میگیری انشاالله خدا خودت رو بده دهن اونا هم بسته شه

خب شما اشتباه کردی میزدی اونی ک این حرفو زده از وسط دوتیکه میکردی

سوال های مرتبط

مامان ملیسا و میعاد مامان ملیسا و میعاد هفته هفدهم بارداری
عزیزانی که سقط داشتید بیاید باهم درد دل کنیم بعد از سه ماه امروز جوری بهم ریختم تا رسیدم خونه و تنها شدم با صدای بلند گریه کردم.
امروز دعوت بودم خونه مادرشوهرم اون از ما پول می‌خواست هرچی بهش میگم شماره کارت بده قبول نمی‌کرد خیلی اصرار کردم أخرش گفت ببین بچم برام عزیزه نمی‌خوام بگیرم توام درک کن یه بچه سه ماهه داشتی چقدر برات عزیز بوده منم همونه برام.
ببین به حساب خودش می‌خواست که این پولو نگیره منم از حرفش بدم نیومد ولی بغض گلومو گرفت.
از اونور دخترشو و دختر همسایه رو می‌بره مدرسه، حالا زن همسایه باردار شده مادر شوهرمم یجا بوده نتونسته بره دنبالشون به زن همسایه گفته برو بچه هارو بیار و شرمنده درک میکنم بارداری و اینا، بعد به من گفت فلانی باردار شده و همین قضیه رو هم تعریف کرد. بخدا حسم از حسادت نیست ولی چون موضوعو تعریف کرد و اینا ریختم به هم و هی بغضام بیشتر و بیشتر شدن تا همین الان که منو رسوند خونمون و یکم نشست و رفت نتونستم گریه کنم وقتی رفت با صدای بلند گریه کردم تا آروم شم ولی بازم نشد گفتم با شما درد دل کنم شاید آرومتر شدم.
hana hana قصد بارداری
سلام دوستان،امشب میخواستم یخورده درد ودل کنم،،آخه خیلی چندوقتیه فشار رومه و ناراحتم،،من یه پسر ۱۰ساله دارم و خب برای بارداری مجدد دچار مشکل شدم،توی خانواده همسرم بجز مادرشوهرم و خواهرشوهربزرگه،بقیه اصلا به پسرم توجه نمیکنند نه عمو نه پدربزرگش و نه اون‌یکی عمه،،با برادر شوهرم که سر یه مسائلی کلا قهریم چندساله اما خب بچه که تقصیری نداره و حالا پسر من کاملا متوجه این رفتارا شده و داره آسیب میبینه،،خواهرشوهربزرگه یه پسر ۱ساله داره،پدرشوهرم هرموقع چشمش به این بچه میفته از ذوق نمی‌فهمه چیکار کنه انقد که قربون صدقه و بازی میکنه باهاش اما پسر من به قول خودش باید بره توی چشمش تا جواب سلامش رو بده،،و بارها پسرم رو تحقیرکرده مثلا تا یچیزی میشه میگه این که دیگه مرد نمی‌شه،یا انقد کلاس میفرستیدش اخرش چیزی میشه و.....،خواهرشوهر کوچیکه مدام واسه بچه اون‌یکی خواهرشوهرم استوری میذاره دریغ از یه استوری واسه پسر من،،تولد پسر خواهرشوهرم یک ملیون بهش هدیه داد و تولد پسر من که برای اولین بار توی این ۱۰سال یدونه تیشرت خرید که به خدا قسم ۲۰۰ تومن بیشتر نبوده قیمتش آخه یه پوشاک ارزونی نزدیک خونمون هست اونجا خریده بود و حتی کادو نکرده بود توی همون پلاستیک آورد داد به بچه،،برادرشوهرم جلوی چشم پسر من به بچه خواهرشوهرم عیدی میده اما حتی یکبار تا حالا نگاه به پسرم نکرده،توی ۱۰ سال سن پسرم انگار این بچه فقط به زور ۲سال عمو داشته،اون مرتیکه که اصلا برای ما مرده اما رفتار پدرشوهرم و خواهرشوهرم بهمم ريخته،پسرم کاملا متوجه شده و بارها میشینه برام دردودل میکنه،حتی چند وقت پیش به مادرشوهرم گفتم اما هیچ تاثیری ندیدم،خیلی حالم بده وقتی اینا رو میبینم وقتی غم چشمای پسرم رو میبینم