۱۴ پاسخ

ببین نمی گم سخت نیست ولی چیزی هست که خودمون انتخاب کردیم
من با اختیار خودم بچه اولم حامله شدم چون می خواستم مادر باشم
و با مادرشدن به زندگی خودم ارزش دادم
از طرفی درسته بچه بزرگ کردن سختی داره اما لحظه خوب و شاد هم داره لحظه های که با هیچی عوض نمی کنی
تو خودت حاظری به عقب برگردی و دیگه بچه دار نشی نه حتی یک ثانیه از لحظه آیی که مادر شدم حاظر نیستم بر گردونم عقب حاظر نیستم یک ثانیه رو پاک کنم
پس چرا این همه از اذیت شدن و نکشیدن ،سرویس شدن حرف بزنیم

هیچ اذیتیش ب اذیتی ک موقع دندون دراوردن گریه میکنه شبا نیست

واای نگو من عشق بچم یعنی حاضرم دوباره باردار باشم یه فینگل دیگه بیارم بچه جاریم و میبینم عشق میکنم میزنه به سرم دوباره بیارم من از هیچی نمی‌ترسم فقط از اینکه دوباره اون دردایی که کشیدم و بخوام بکشم میترسم🥹😢😢🙂

من بچه هام شیر به شیر بودم به خدا پیرم کردن سنمم کم بود کمک هم نداشتم شوهر احمقم همیشه زندان بود فقط من فهمیدم چطور بزرگ کردم ومن فهمیدم چی بهم گزشت تا همه چی گزشت

خیلی بده تمام وقتتو باید برای بچه ها بزاری گاخی اوقات میبینی چند روز گذشته ولی تو نتونستی بری حموم نه تبروهاتو اصلاح کنی نه لباسی عوض کنی من انقدر خسته میشم تا رختخوابارو پهن میکنم زودتراز بچه ها خوابم میبره

مامان علی این بیربطه به تاپیکت اما...
خواهش میکنم پاک نکن تاپیکاتو میام بخونم یا جواب بدم میبینم پاکیدی خب چرا اخه الانم بزور گیر انداختم این تاپیکتو🫤

کلا از الان زود به فکر بچه باشی

هرمرحله ی ی چالش دارن....اینک شیطونم و کنجکاوم هستن ک دیگ دهن منو سرویس کرده

من ک نمیتونم 😭😭کاش پسرم عاشق تک فرزندی باشه راضی باشه منم دیگ نمیارم واقعا کشش ندارم

من سرزایمانم خیلی اذیت شدم بچم نارس به دنیاامدیک ماه تمام توی ای سیوبستری بودم ۱۰روزش کامل بیهوش بودم بخاطراشتباه دکترافقط بخاطر یه آپاندیس توی بارداری گرفتم منوبرن اتاق عمل وقتی که بیرون امدم تنگی نفس کردم اکسیژن خونم تا۶۵امد ۱۰روزتوی ای سی یوبستری شدم فشارخونم بالارفت ومشکل سنگ صفراپیداکردم وبچمو۲۸هفته باسزارین برداشتن ودوباره منوبردن ای سی یووبچموهم گذاشتن داخل دستگاه من بعدازیک ماه مرخص شدم تادم مرگ رفتم دکتراداروی اشتباهی بهم زدن

بچمم ۲ماه توی دستگاه بودبرای. همین میترسم بچه داربشم خیلی میترسم دوباره همون بالاهاروتجربه کنم
البته چشم خوردم همش چشم مردم بود😢

سخت ترین دوران دوران بدو تولد تا دوسالگیه من حاضرم سختی‌های بارداری و زایمان رو تحمل کنم ولی دیگه واقعا از پس قسمت بچه داری بر نمیام

دقیقا منم
شوهرمم میگه همین یدونه باشه
ولی جفتمون میترسیم یروز پشیمون بشیم
سخته بچه داری

دقیقا فکر روز و شبمه🥲

است..... اذیت

سوال های مرتبط