بستری که شدم
اونا هم معاینه کردن گفتم زود اومدی اینجا خیلی اذیت میشی من از شدتت درد نتونستم حرف بزنم تا ساعتای ۹ همچنان یک سانت بودم هیچ پیشرفتی نداشتم
بد برام سوند آوردن گذاشتن به توپ بود که به سرم وصل شده بود که انگار آب وارد واژنم میکرد
اولش مجبورم کردن که با اون شروع به راه رفتن کنم بزور راه میرفتم
بد دیگ توانشو نداشتم اومدم تو اتاقم دراز کشیدم ماما همراه اومذ گفت باید پیاده رویی کنی گفتم نمیتونم خوابم داره بد یه ساعتی گذاشت من بخوابم😂🤦🏻‍♀️ وقتایی که درد میاومد سراغم زیر شکممو فشار میدادم بهتر میشد
ساعت ۱۱ اومد بیدارم کرد گفت از تختت بیا پایین راه برو تا اومدم پایین سوند افتاد صداش زدم که این افتاد گفت عیب نداره
بد دوباره دراز کیشدم معاینه کرد ولی هیچی نگفت چند سانتم
مامانم اومد بالا سرم هرچی ازش پرسیدیم چند سانت شده نگفت فقط میگفت خوبه خوبه 🤦🏻‍♀️😑
پیاده رویی کردم دوباره و روی تختم مدل سجده میرفتم 🤦🏻‍♀️
هر وقت درد می اومد سراغم موهامو میکشیدم😅😭
ساعتای دوازده دوباره معاینم کرد بد معاینه رفت با یه تا از همکاراش اومدن گفت باید زایمان کنی خیلی بدجور شکمو فشار میدادن و ضربه میزدن واسه زور زدن توانشو نداشتم همش نفس میگرفتن که ماما همرام عصبانی شد گفت بچه رو خفه کردی تو لگنت 😭😭
از بسی زور زدم نیامد دیگ گفتم شما منو مسخره کردید این اصلا نزدیک نشده برداشت گفت تو بخوبی زور نمی‌زنی با کلی ضربه به شکمم و فشارهای که من میدادم ساعتای ۱۲:۲۵ تاریخ ۰۴/۰۵/۰۳ پسرم به دنیا اومد😢🥺
ولی موقع بخیه زدن ....

۶ پاسخ

منم پسرم ساعت 00:00
تاریخ 1404/5/3 بدنیا اومده😍

کلا طبیعی همینه اکثرا ناراضین و از سر ناچاری میرن سراغش
اونایی ک کم اذیت میشن و خوش زان کمن و معمولا همینا و اونایی ک از عمل میترسن میگن سزارین بده و بدرد نمیخوره

وای عزیزم 😢😢😢
چقد سخت بود واقعا
خدارو شکر تمام شداز سرت بخیر گذشت 🫠

عزیزم تو که میخواستی طبیعی باشع چرا قبلش ورزش اینا نرفتی ؟؟؟

مبارک باشه عزیزم 🌹

کدوم بیمارستان بودی ؟

سوال های مرتبط

مامان بنیامین🧒🏻💙 مامان بنیامین🧒🏻💙 ۲ ماهگی
تجربه زایمان من🙂
بدظهر ۰۴/۵/۲ رفتم دکتر تا نامه بگیرم چون درد نداشتم و کم‌کم کلافه میشدم نامه رو که از دکتر که گرفتم اومدم بیرون بد خوندم نوشته بود بیمار اصرار به بستری داره چنان عصبانی شدم که نگو دیگ اومدم خونه بعدش منو مامانم باهم بحث کردیم که مامانم میگف تو عجله داری این حرفا بد منو میخواست ببره پیاده رویی که من لج کردم نرفتم ساعتای ۶ونیم بزور منو برد پیاده رویی منم که عصبانی بودم تند تند راه میرفتم چوری که مامانم عقب مونده بود
دیگ وسطای پیاده روی بود که زیرشکمم گرفت اول به خودم نیاوردم تا اینکه رسیدم خونه هعی شکمو میگرفت ول میکرد دیدم ادامه داره شروع کردم روی دوتا پام نشسته راه رفتن و روی صندلی به پشت نشستم که دردام بیشتر شد از ساعت ۱۱ شب دردام به اوج رسید که تا ۱ ونیم شب تحمل کردم ساعتای ۲ونیم رسیدم بیمارستان و معاینه شدم بهم گفت هنوز باز نشدی یه سانتی موندم گفتم من ۳۷ هفته یه سانت بودم یعنی با این همه پیاده روی پیشرفتی نداشتم 😑🤦🏻‍♀️
منو فرستاد بیرون گفت پیاده رویی کن ساعت ۴ بیا
من ساعتای ۵ رفتم یه ان اس تی. ازم گرفت بد بهم گفت دردات خیلی زیادن بیا معاینت کنم دوباره معاینه کرد گفت هنوزم یه سانتی
دوباره منو فرستاد پیاده رویی این دفعه نتونستم راه برم از شدتت درد که مجبور شد بفرستن منو واسه بستری
بستری که شدم........
مامان هانا خانم مامان هانا خانم ۵ ماهگی
تجربه زایمان ۱
هفته ۳۸ و ۵ روز رفتم برای معاینه دکتر گفت اصلا سر بچه تو لگن نیومده و هنوز بالاس منم با کلی استرس ورزش و پیاده روی رو زیاد تر کردم
دو شب بعدش یه شیاف گل مغربی گذاشتم خوابیدم نصف شب یه سر رفتم دستشویی اومدم دیدم یکم دلم درد می‌کنه، ساعت شیش صبح دوباره پاشدم برم دستشویی دیدم یکم شلوارم خیس شد تو دسوییی همینجور آب ازم اومد پایین و لکه خون اومد
رفتم حموم آماده شدم رفتم سمت بیمارستان
منو بستری کردن دکتر ساعت هشت اومد بالا سرم معاینه کرد گفت یک سانت بازی ولی انقباضات خیلی خوب داره پیش می‌ره همینجور فعلا ادامه می‌دیم
گذشت تا ساعت ۱۲ دیدم دل دردام داره بیشتر میشه ولی قابل تحمل بود دکتر گفت یکم دیگ میام معاینه کنم ببینم چقدر باز شدی یک ساعت گذشت دیدم خبری از دکتر نشد، ماما اومد معاینه کنه گفتن دکتر گفته خودم میام گفت مادر دکتر فوت شده ول کرد رفت ، اونجا بود که استرس به دردممم اضافه شد ، ساعت دو بود ک باز معاینه کردن گفت ۴ سانت باز شدی نگران نباش دکتر انکال میاد بالا سرت
منم دردام داشت بیشتر و بیشتر میشد
زنک به دکتر انکال زدن گفت براش آمپول فشار بزنید که زودتر انجام بشه
از یه جایی به بعد دیگ نفهمیدم کجام و چیکار میکنم فقط خواهش و التماس که مسکن بزنید من آروم بشم
ماما معاینه کرد گفت هشت سانت باز شدی خیلی خوبه یکم دیگ تحمل کنی بچه به دنیا میاد
زنک به دکتر زدن دکتر گفت باید بیام معاینه کنم
اومد معاینه کرد گفت موقعیت حنین بده باید فوری ببرین اتاق عمل اورژانسی سزارین بشه
اونجا بود که کلی گریه کردم و گفتم من این همه درد کشیدم که الان سزارین بشم
اینقدر جیغ زدم که نفهمیدم چ جوری تا اتاق عمل منو بردن
آمپول بی حسی رو زدن به کمرم دیک اونجا بود که هیچ دردی نفهمیدم
مامان 🩷🩷🩷 مامان 🩷🩷🩷 روزهای ابتدایی تولد
تجربه من از زایمان
من قبل اینکه زایمان کنم خیلی دوس داشتم طبیعی زایمان کنم سونو ۳۲ هفته رفتم گفت بچه سفالیکه دیگه سونو نرفتم مامای خصوصی گرفتم بهم ورزش داد و گفت پیاده روی کنم و اینکه دیگه لازم نیست برم پیش دکتر خودش منو معاینه کرد یه بار گفت لگنت خوبه بار دوم گفت بد نیس که کاش میرفتم دکتر هم معاینه می‌کرد سونو هم کاش ۳۷ هفته میرفتم من ورزش ها رو بعضی روزا انجام می‌دادم دیگه وقتی همه کارام رو انجام دادم روز بعد با ورزش و پله نوردی کیسه آبم باز شد رفتم زایشگاه اونجا معاینه کردن گفتن ۱ سانت بازه که مامای خودم آخرین بار گفته بود ۳ سانت بازه زنگ زدم بهش گفتم اونم با پرستارا صحبت کرد قرار شد ۴سانت که باز شد بیاد خلاصه منو بردن لیبر یه ماما اومد منو معاینه کرد هنوز درد نداشتم گفت اگه تا ساعت۱۲ دردات شروع نشن آمپول فشار میزنن دیگه ورزش بهم داد انجام دادم ساعت ۱۰ یا ۱۱ بود آمپول فشار زدن ساعت ۱۲ بود معاینه کردن ۴ سانت باز شده بودم زنگ زدن ماما اومد منم چون آمپول فشار زده بودن دردام شروع شده بود خیلی شدید بودن جوری که نم میتونستم بشینم نه ورزش کنم خلاصه ماما اومد معاینه کرد که من تازه اونجا فهمیدم معاینه چیه😑با هر سختی بود معاینه شدم چند بار ورزش هم خیلی سخت بود انجام دادنش که اونجا پشیمون شدم از انتخاب طبیعی کاش رفته بودم سزارین خیلی بهم گفته بودن نرو طبیعی پشیمون میشی گوش نکردم خلاصه بعد کلی درد کشیدن و معاینه شدن فول شدم که آخر معاینه کردن من چون بچه بجای سرش صورتش تو کانال بود دکتر کشیک اومد منو اورژانسی سزارین کرد اینطور من هم درد طبیعی کشیدم هم سزارین شدم ولی اگه برمیگشتم عقب اصلا زیر بار زایمان طبیعی نمی‌رفتم خیلی سخته
مامان شیدا مامان شیدا ۵ ماهگی
تجربه زایمان
پارت سوم

بیمارستان که رفتم اونجا منو معاینه کردن گفتن کیسه ابت سوراخ شده و دهانه رحمت دو سانت بازه
زنگ به دکترم زدن و دکتر گفت فوری بستریش کنین
خلاصه درد سرتون ندم
ساعت ۸ اینا بود دکتر اومد معاینه کرد و گفت دهانه رحمت ۶ سانت بازه و چقدر خوب پیش رفتی و... ولی سر بچت هنوز نرسیده به لگن
دیگه تا ساعت ۳ و ۴ بعد از ظهر یعنی نزدیک ۱۲ ساعت من هییی درد کشیدم
دردای وحشتناک
دکتر ماما اومد و ورزش‌هایی که سر بچه برسه به لگن بهم گفت
با کلی درد و به زور این ورز‌ش ها رو انجام دادم
دکترمم بنده خدا مرتب زنگ میزد و پیگری بود
دیگه دفعه اخری خودش اومد باز منو معاینه کرد
دید سر بچه هنوز به لگن نرسیده
دیگه همون وقت به ماما گفت اماده‌اش کنین برا عمل سزایرن
و سر بچه با توجه به ابنکه ۱۰ سانت بازه و درد کشیده هیچ پیشرفتی توی پایین اومدن نداشته
خلاصه بعد از ۱۲ ساعت درد سزارین انجام دادم
دیشب که خیییلی جای بخیه‌هام درد میکرد
امروز صبح دکتر اومد بالا سرم و گفت باید راه بری
دیگه کم‌کم با زور از تخت اومدم پایین
با اینکه سرم گیج میرفت و چشام تا میدید دیگه خودمو نگه داشتم و ی چند قدمی راه رفتم
تدایی خیلی برام‌خوب بود
و از بعدش خیلی راه رفتن برام خوب بود
مامان بردیا مامان بردیا ۳ ماهگی
پارت ،2دیگه هیچی معاینه کرد گفت یک سانت باز شده من درد نداشتم دیگه تا وقتی کارامو انجام داد کاغذ بازی اینا شد همون 2دیگه باز معاینه کرد گفت بریم زایشگاه باهمون یک سانت دیگه مادرم رفت تو استراحت گاه منم باماماخودم رفتم تو زایشگاه شانس خودم مامام همون شب شیفت بیمارستان بود دیگه هیچی رفتیم تو زایشگاه من رفتم تو اتاق مامامم رفت گفت تا 4 سانت باز بشه میام رفت بیرون اتاق ولی همونجا بود دیگه یه ماما دیگی اومد سرمو وصل کرد قلب بچه رو ازاون چیزا گذاشت که همجوری بزنه دیگه رفت من همجوری که دراز کشیده بودم هی درد داشتم کم دیگه تا ساعت 3ونیم بعد اومد دوباره معاینه کرد گفت شدی 3 سانت گفت رحمت خیلی خوبه نرم عالی دیگه رفت شد ساعت 4,20دقیقه اومد یه سرم زد گفت توش داروی آمپول فشار چون کیسه آب پاره باید زودتر زایمان کنی دیگه دیگه رفت من موندم با آمپول فشاردیگه کم کم هی درد می‌آمد فقط شکم سفت میشد کمرم درد میکرد تو کشام اینا فشار می‌آمد دیگه مامام اومد معاینه کرد گفت شدی 4 سانت دیگه بود نرفت دیگه منم هی دردا زیاد میشد تا ساعت 6
مامان دونات کوچولو مامان دونات کوچولو روزهای ابتدایی تولد
زایمان طبیعی پارت 3
ساعت نه نیم معاینه شدم کیسه آبم پاره شد پرسیدم چند سانتم گفت چهار سانتی برو تو حیاط بیمارستان راه برو ساعت یک نیم بیا رفتم باز راه رفتم هی موقع دردا خودمو یک جایی نگه میداشتم درد تموم میشد باز راه میرفتم دوباره ساعت یک رفتم داخل معاینه کرد گفت تعغیر نکردی برو باز راه برو دوساعت دیگه بیا باز رفتم راه میرفتم یکم مینشتم رو صندلی دوباره بعد دوساعت رفتم داخل معاینه شدم همون اوضاع قبلی بود تا ساعت پنج صبح همینطور از درد ناله میکردم دیگه رفتم داخل معاینه کرد همون چهار سانت بودم دیگه گفت لباستو عوض کن اومد نمونه خون و ادرار گرفت و آنژوکت وصل کردم رفتم اتاق زایمان معاینه شدم معاینه لگنی گفت لگنت یکم برآمدگی دارع ولی بچت زیاد بزرگ نیست و مشکلی پیش نمیاد البته که من چند روز پیش معاینه لگنی شده بودم پیش دکترم و معاینه تحریکیم شدم که دکتر من همین حرف رو زده بود اون موقع دوسانت بودم اومدن سوزن فشار زدن بعد دوباره معاینه شدم ماما گفت که شیش سانتی خوب دهانه رحم دارع باز میشه و سرم بستش و رفت (ولی به نظرم به این دلیل بست که من تو شیفت اون زایمان نکنم چون شیفت داشت عوض میشد )
مامان فسقلی مامان فسقلی ۵ ماهگی
دیگه شروع کردم و تا ساعت یک ربع ب پنج ک. نیم ساعت یکسره ورزش کردم و دیدم درد داره میگیره ب ماما گفتم گفت ن هنوز کمه دیگه درد فقط سمت راست پایین تیر می‌کشید و من ب هر بدبختی تا ساعت ۵ ورزش کردم وحس میکردم رو مقعدم فشاره دوباره ماما گفت بیا بخواب برا ضربات قلب و معاینه و چون درد داشتم دوباره اپیدورال و شارژ میکردن برام و آروم تر شدم که ماما معاینه کرد و یکدفعه گفت فول شدی و سر بچه اومده پایین قشنگ یکم زور بزن که زور زدم گفت سر بچه دیده میشه منم اصلا درد نداشتم اومد کیسه آب و زد و سوند وصل کرد ک من اپیدورال داشتم اصلا حس نکردم مثانه رو خالی کرد و می‌گفت قشنگ زور بزن تا بچه بیاد پایین تر بریم رو تخت زایمان منم جوری ک میگفت همکاری‌میکردم و نیگفت خیلی عالیه با دکتر هماهنگ کردن و بعد چند تا زور گفت نزن بریم رو تخت زایمان

من و با ویلچر بردن چون پاهام بی حس بود تقریبا رو تخت زایمان هم تا دکتر بیاد با پرستارا و ماما حرف میزدیم انگار نه انگار ماشالله ماما هم گفت زور بزن بعد قیچی برداشت فکر کردم داره پاره میکنه گفتم چی‌کار میکنی الکی‌برش نزنی گفت ن یکم از‌موها بچه رو زد گداشت رو لباسم ک‌ببینم 😂 خیلی بانمک بود دیگه دکتر ۶ اومد و گفت همه چی عالیه و و شروع کن زور زدن منم چند تا زدم و پرستار چند بار محکم شکممو فشار داد منم زور. زدم سر بچه اومد بقیه بچه سر خورد اومد بیرون و گذاشتن رو سینم و دیدم یک زور دیگه زدم و جفت هم اومد و دکتر بخیه زد و بردن تو خود زایشگاه تا دوساعت د بعد بردن بخش
مامان کیارش مامان کیارش ۴ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
#پارت۴
با عوض شدن شیفتا ماما جدید اومد و منو تحویل گرفت اول معاینه کرد گفت خوبه بزار دکتر بیاد نظر بده بعدم زد کیسه ابمو پاره کرد دکترم ‌که اومد منو معاینه کرد گفت روندش خوبه نیاز به امپول فشار نداره التماس میکردم یه چیزی بزنن که دردام کمتر بشه به ماما اسم یه امپول و گفت که بهم تزریق کردن تاثیر انچنانی نداشت ولی به خودم تلقین کردم که مسکن زدن دردات کمتر شده 😅دستگاه ان اس تی بهم وصل بود یه جایی ماما اومد گفت فقط توی انقباضاتت زور بزن ولی بیصدا منم که همکاری کردم و واقعا بیصدا پیش رفتم خود ماما تعجب کرده بود و کلی ازم تعریف کرد کلاسای قبل زایمان خیلی کمکم کرده بود میدونستم چجوری و کجا زور بزنم خلاصه که همش زور میزدم تا وقتی که ماما اومدو گفت وقتشه با ویلچر رفتیم توی اتاق زایمان روی صندلی زایمان جاگیر شدم و همچنان به زور زدنام ادامه دادم نمیدونم چرا و چه شکلی بخاطر دعاهای پشت در مامانم بود بخاطر التماسای خودم بود انگار هیچ دردی نداشتم فقط زور میزدم دردام تموم شده بودن چشمام بسته بودمو هرجا ماما میگفت اینکارو بکن همکاری میکردم که یهو صدای گریه شنیدم چشمامو باز کردم گفتم به دنیا اومد ماما گفت اره اینم گل پسرت🥰🥰😍😍
مامان آریان مامان آریان ۲ ماهگی
مامان جوجه🐣🩷 مامان جوجه🐣🩷 ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی (پارت۳)
❌❌❌❌❌❌
دردم از بین رفته بود تقریبا که برام توپ اوردن که بشینم روش و حرکات اسکات و نرمش انجام بدم برای کامل باز شدن دهانه رحمم ،ساعت نزدیک ۶بعدظهر شد که دردم دوباره شروع شد ولی اینسری بخاطر این بود که بچه داشت میومد تو لگن برای زایمان
خیلی خیلی درد داشتم و دوباره حرکات سجده ای ماما گفت بزنم که خیلی درد داشت ،دردام اینقدر زیاد بود که دوباره اپیدورال یه دوز تزریق کردن ولی اونقدر تاثیری نداشت ،ماما خودش گفت اپیدورال بزنیم درد باز شدن دهانه رحم رو متوجه نمیشی ولی درد اینکه بچه میاد تو لگن رو متوجه میشی
هر وقت ماما معاینه میکرد اصلا درد رو بخاطر اپیدورال متوجه نمیشدم
میزدم ولی تاثیری نداشت که ماما گفت جوری باید زور بزنم که مدفوع بیاد،منم همون حین واقعا احساس مدفوع داشتم ،که اینقدر زور زدم و واقعا گلاب به روتون مدفوع اومد که سریع بلند شدم رفتم سرویس و وفتی اومدم بیرون دکترم رسید اومد وضعیتمو دید و گفت امادس بریم برای زایمان