مامانا من تو بارداری اولمم از خانواده ی شوهرم متنفر بودم الانم همینم😂
روزی هفت هشت ساعت به کارهاشون فکر میکنم حرص میخورم
البته بی دلیلم نبودا
مثلا سر بچه ی اولم مادرشوهرم همش به شوهرم یاد میداد نبرش بیمارستان خصوصی برید دولتی الکی پول ندید چون بیمه ام نداریم
یا می گفت چه قدر دکتر و سونو میرید🫤
بعد دقیقا یه هفته مونده به زایمان من رفت کلیه عمل کرد در صورتی که سه سال بود بهش می گفتن بیا عمل دقیقا سر زایمان من رفت حتی یه لیوان آب دستم ندادن تو کل بارداریم
الانم همینن مامانمینا سه روز رفتن مشهد ما دو شب پشت سر هم رفتیم خونه ی اینا شب سوم زنگ زد به شوهرم که نیاید بابا خسته س میخواد بخوابه😐😐
حالم ازشون بهم میخوره هیچ وقتم هیچ بدی بهشون نکردم
یا جوابشونو ندادم
الانم سر دخترم همش حرص میخوره که چرا واسه بچم وسیله خریدیم😐
داره منفجر میشه که واسه بچم سیسمونی خریدم
حالا به نظرتون من حساس شدم یا همشون همین جوری ان مواقع حساس زندگی پسرهاشون؟؟

۱۱ پاسخ

منم کم زجر نکشیدم از دست خانواده همسر کلا چشم ندارن تو هرکار دوست داری انجام بده بیخیال اونا الکی ام حرص نخور عزیزم❤️

مادر شوهر من یه روز در میون معمولا زنگ میزنه حالم میپرسه
من شوهرم خیلی به کسی رو نمیده

😂😂یعنی همه خانما از دست مادر شوهر بلال شده فراری هستن

انگار همشون این درد رو دارن که وقتی عروسشون حامله س حرصش بدن خاکبرسرشون که فکر اینو نمیکنن نوه خودشون تو وجود ما داره رشد میکنه منم مثلشما سر بارداری اولم کلی حرصم دادن که حتی از شوهرم چند بار کتک خوردم اون موقع سن همسرم کم بود انگار مامانش خدا بود هر چی میگفت چشم بسته قبول میکرد ولی باز خدارو شکر این دفع خود همسرم متوجه اخلاق گند مامانش شده و حرفشو گوش نمیده ولی بازم خیلی حرصم داد

نه تو حساس نیستی اونا دارن شورشو در میارن

وای مادرشوهر من بمن زنگ نمیزنه، منم ۹ ماه کلا بهش زنگ نزدم اصلاااا حوصلشو ندارم... حالا امار زایمانم گرفته از شوهرم گفته دو روز زودتر میام... منم میخوام فرار کنم خونه مادرم😫😫😫😫

بهشون نگو چیزی چه معنی داره اون بدونه سیسمونی خریدی

خوبه باز دوبارمیری خونشون من تواین ۷ماه ی باررفتم اصلازنگ نمیزنه حالمو بپرسه حتی انقدر بیشرفه

اونی که از افعی بزرگتر هست ،،کرم مادر شوهر هست 🤣🤣🤣🤣

ذات مادرشوهر همینه...😶

تو به کار خودت ادامه بده .اون خودش خسته میشه .اصلا به کاراش فکر نکن

سوال های مرتبط