واقعا خدا ب مادرها چه صبر تحملی داده از وقتی مادر شدم معنای واقعی مادر بودن رو متوجه شدم قدر مادرمو بیشتر می‌دونم اونم با امکانات سن کمش
رایان ب معنای واقعی داغونم کرده بسیار لجوج بهونه گیر هر چقدر میخام دربرابر خاستهای بی موردش بی تفاوت باشم خودمو ب بی‌خیالی بزنم سرگرمش کنم حواسشو پرت کنم بازم بهونه نق واسه همون کار می‌کنه اصلا از ذهنش نمیره صبحی ساعت ۷دوتاشون پاشدن صبح که همسرم در یخچال باز کرد هندونه رو دید با شدت تمام شروع ب جیغ فریادهای زیاد کرد طوری خودشو ولو میکرد سمت کابینت که انگار کتک خورده هی می‌گفت چاقو بده که هندونه رو ببرم هرچقدر ما مقاومت میکردیم بی فایده بود باباش بردش داخل حیاط بازم فایده نداشت آخرسر مجبور شدیم هندونه رو بدیم بهش با چاقوهای مخصوص کیک اما باز کلید کرده بود من تمومه چاقو کفکیر ملاقه رو از چشمش دور کردم اما باز هی میگه چاقو کفگیر امیدوارم یکم که بزرگتر بشه بهتر بشه چون واقعا کشش ندارم دیگه در برابر خواسته‌ای بی موردش بی تفاوت باشم دیدم بعضی بچهارو راحت با سرگرمی یا حواس پرتی واقعا حواسشوت پرت میشه اما این بچه هیچ جوره کوتاه نمیاد شده ساعتها گریه کنه برای اون کار اما تا ب هدفش نرسه کوتاه نمیاد نمی‌دونم طبیعیه یا ن خیلی نگرانشم

۱۰ پاسخ

اقتضای سنشونه
منم داغونم
از صبح که چشم باز میکنن درحال بهونه گیرین تااا شب
بچهای توهم دوقلو هستن؟

دوست عزیز ی قل منم هم همینطوره من از هرکس راهنمایی خاستم گفته سرش رو ب چیزای دیگه گرم کن اما واقعا جواب نیست فقط تمرکزش رو همون هدفشه دقیقا همین کارو رو انجام میده خودش می نه زمین گاهی موهاش می‌کشه واقعا کن میاره آدم نمیدونه و رفتاری نشون بده ک دیگه عادت نشه میترسم هم بچم عصبی شه آنقدر گریه می‌کنه هم دیگه گریه بشه شگردش برای خاسته هاش

من چی بگم ک دوتان این جیغ میزنه اونم میزنه با گریه میخوابه با گریه بیدار میشع امروز فرداس ک من برم تیمارستان😑🤦🏻‍♀️

بخدا سرسفره جرعت نمیکنیم نوشیدنی چیزی بیارم فقط میگ بدسن من ازاین لیوان ب اون لیوان بریزم کل زندگیمو خیس میکنه باغذاقاطی میکنه ی بارنشد بشینم راحت غذاموبخورم

وای چندپقته پسرمنم همینه ی جیغایی میکشه گوشمون سوت میکشه

عزیزم کاش اگه امکانشو داری با یه مشاوره کودک صحبت کنی راهنماییت میکنه

دخترم منم دقیقا همین رفتارو داره فقط با گریه و جیغ زدن به خواسته هاش میرسه بعضی اوقات دیگه انقدر جیغ میزنه که خودم تسلیم میشم میگم بفرما هرچی شما میخوای😢

بچه منم همینه الان خونه مادرشوهرم گیر داده بود بزار دست کنم توبرنج ها بریزم تولیوان نداشتم انداخته بود خووش زمین جیغ جیغ

دخترمنم عین پسرشما لجوج شده تازگیا فقط میتونم بگم خدا بهمون صبر عیوب اطا کنه خواهر😢🤲🏼

دقیقا پسر منم اینشکلیه 😑

سوال های مرتبط

مامان یسنا مامان یسنا ۲ سالگی
تجربه ی از پوشک گرفتن دخترم،قسمت اول،. دخترم دوسال و یک ماه داشت ک میخواستم از پوشک بگیرم،میبردمش دستشویی ولی اصلا جیش نمیکرد،البته همچنان پوشک بود،پوشک باز میکردم و میرفت داخل دستشویی،برای عروسک هاش با اب و زردچوبه جیش درست کردم،با خمیر بازی پی پی درست کردم،فایده نداشت،خودم جلوش جیش کردم البته مراقب بودم ک اندام خصوصی مو نبینه،بازم فایده نداشت،زورش نکردم ولی ناامید هم نشدم،بازم میفرستادمش تو دستشویی تا بازی کنه البته یا اب کم باز بود یا اصلا اب باز نمیکردم،فقط میرفت ک با محیط دستشویی اشنا بشه،تو دستشویی مامانم و مادرشوهرمم بردم ک عادت کنه،بدون این ک جیش کنه،بعضی مواقع از بس میموند داخل دستشویی حرص میخوردم،ولی گذشت تا این که داخل حمام دو بار جیش کرد،ناخوداگاه بدون اینکه متوجه بشه،بهش گفتم مامان این جیش،مفهوم پی پی رو میدونست ولی جیش ن، پی پی هم ک میکرد داخل مای بی بی بهش نشون میدادم ک بعدا از پی پی کردن نترسه،الان دخترم دوسال و سه ماه داره،حدود 10 روز میشه ک میره داخل دستشویی جیش میکنه،البته همچنان مای بی بی میشه چون خطا هم داره،خودم باید ببرمش اگه نبرم بهم خبر نمیده،دیشب هم برای اولین بار تو دستشویی پی پی کرد،خیلی خوشحال شدم،اوایل ک جیش میکرد بهش برچسب جایزه میدادم ب دیوار دستشویی میچسبوند،یا کپسول جادویی بهش میدم،البته همچنان کار داره چون دیروز صبح اصلا راضی نمیشد بره داخل دستشویی ولی عصر رفت،من و باباش ک میرفتیم دستشویی اعلام میکردیم و بعد برای هم دست میزدیم،زمان میبره تا کامل یاد بگیره