۱۸ پاسخ

عزیزم درکت میکنم...اینها که میگن تدریجی برا شیر مادر خیلی سخته چون مادر دائم جلو چشمشه....
الان گرمه کاش یا عید میگرفتی یا بزاری پاییز
چون تو گرما واقعا اذیت میشن
من یه دفعه گرفتم کلا گفتم اوف شده قبل اون ب سه بار رسونده بودم. چهار روز شدید گریه کرد ولی باید سینه سپر کنی و اینکه یکی باشه بچت سرگرم شه

بهترین کار کردی عزیزم ..منم خیلی سخت بود بردم ولی اگه شل کنی براش سخت تر میشه ..

الان موقعش نیس گرمه هوا باید وایمیستادی هوا خنک بشه بچه نفهمه منم دقیقا حال تورو درک میکنم چون من عیر از شیر گرفتم دقیقا همین صحنه هارو دیدم

ببین نباید کلا از شیر بگیری که باید شیر پاستوریزه بدی عزیزم

من که چسب سیاه زدم خودش میگف ممه خراب شده ولی به حدی تو خواب گریه میکرد که به هیچ طریقی اروم نمیشد ۶صبح پامیشد به بهونه گیری هیچ کاری از دستم برنمیومد تا سه هفته پدرمو دراورد تا یادش رفت

دقیقا همه این چیزا که گفتی من برای از پستونک گرفتن تجربه کردم هر بار خاستم بچه ام از پستونک بگیرم انقدر گریه کرد که دلم طاقت نیاورد باز بهش دادم

عزیزم اینا بخشی از رشدشونه.دل کندن از چیزی که همیشه آرومشون میکنه..دختر منم خیلی وابسته بود .من ۱۹ماهگی گرفتم از شیر.

خب خواهر تو که اشک منم در آوردی🥺

اصلا ناراحت نباش همه این مرحله رو گذروندن اصلا هم عذاب وجدان نگیر و ناراحت نباش بچه بزرگ تر بشه سخت تر میشه گرفتنش الان بگیری از یادش زود می‌ره
ولی بزرگتر بشه همش تو ذهنش میمونه و بهونه گیری بیشتر داره

ابمیوه بخر کیک بخر شیر موز درس کن بزار بالای سرش بمونه تا چشمش باز کرد بده بهش گرسنش بوده خوب من ی ماه اینا تقریبا میشه از شیر گرفتم زیاد اذیت نشد

دختر من خیلی راحت شیر رو گذاشت کنار الان چندماهه فقط غذا میخوره شیر رو هم چون اصلا خودش میل ندارع توی خاب میدم بش

حالا هرکی صلاح بچشو خودش میدونه انشاالله تن ووجود همه بچها سالم سلامت باشه چ اون‌یکی شیر میخوره چ اون‌یکی ترک شیشه شیر

من که نگرفتم البته شیشه میخوره و خیلی دوست داره کلا اعصابش با می می آرومه

منم‌نگرفتم

الهی دورش بگردم خیلی سخته واسشون طفل معصوما

پسر منم قبل از خواب فقط شیر میخواست. وقتی هم از خواب بیدار میشد. الان سه روزه که دارم از شیشه میگیرمش. سخته‌ ولی این پروسه باید انجام‌بشه دیگه. منم باهاش گریه کردم. ولی خب به نفع خودشه. تا صبح پسر من ده بار بیدار میشد شیر میخورد. ولی دیشب حتی یه بارم‌بیدار نشد. اینجوری براش بهتره. به این فکر کن

حالا یه کم بیشتر شیر بخورن چی میشه مگه؟ من واقعا دلم براشون می سوزه

من که عمرا توی گرما از شیر بگیرمش

سوال های مرتبط

مامان ماکان مامان ماکان ۲ سالگی
مامان تربچه مامان تربچه ۲ سالگی
خونه مامانم بودم ،خواهرمم بود با بچش،بچه اون ۴سالشه ،یه دو دیقه نگاهم از بچم رفت دیدم با ابپاش اب ریخته تو دوتا گوش بچم سریع با گوشپاک کن و دستمال پاک کردم گوش بچمو،بچم گریه میکرد دستمال رو رو گوش بچه اجیم گزاشتم و به بچم گفتم ببین گوش مهرادم پاک کردم که بچه اروم بشه ،مهراد بچا اجیم شروع کرد گریه کردن ،اجیم تو جمع که خاله ها و خواهرا بودن یه دفعه با اخم گفت چیکار کردی بچه منوووو ،گفتم کاری نکردم فقط دستمال رو دو طرف گوشش گذاشتم و به بچم گفتم ببین گوش اونم پاک کردم که آروم شد بچه ، خیلی ناراحت شدم از برخودش تو جمع ،دلم شکست یهو ،سریع لباس پوشیدم زنگ زدم تاکسی اومدم خونه ، هیچ وقت فکر نمیکردم یه روزی به خاطر بچه با من اینجوری حرف بزنه تو جمع،اصلا دلم نمیخاد مادرا خودشونو دخالت بدن تو بحث و دعوای بچه ها، ولی من فقط خواستم بچه اروم بشه فقط دستمال گذاشتم دو طرف گوش اون و گفتم مامان ببین گوش اونم پاک کردم ، تبه نظرتون کار من اشتباه بوده یا کار اون ؟؟ من باید چیکار میکردم؟ میخاستم بغضم نشکنه که سریع اومدم خونمون ،اومدم اینجا یه دل سیر گریه کردم ،شوهرمم امشب شیفت تا فردا صبحه،من تازه رفته بودم بمونم امشبو
مامان رایان رادین مامان رایان رادین ۲ سالگی
واقعا خدا ب مادرها چه صبر تحملی داده از وقتی مادر شدم معنای واقعی مادر بودن رو متوجه شدم قدر مادرمو بیشتر می‌دونم اونم با امکانات سن کمش
رایان ب معنای واقعی داغونم کرده بسیار لجوج بهونه گیر هر چقدر میخام دربرابر خاستهای بی موردش بی تفاوت باشم خودمو ب بی‌خیالی بزنم سرگرمش کنم حواسشو پرت کنم بازم بهونه نق واسه همون کار می‌کنه اصلا از ذهنش نمیره صبحی ساعت ۷دوتاشون پاشدن صبح که همسرم در یخچال باز کرد هندونه رو دید با شدت تمام شروع ب جیغ فریادهای زیاد کرد طوری خودشو ولو میکرد سمت کابینت که انگار کتک خورده هی می‌گفت چاقو بده که هندونه رو ببرم هرچقدر ما مقاومت میکردیم بی فایده بود باباش بردش داخل حیاط بازم فایده نداشت آخرسر مجبور شدیم هندونه رو بدیم بهش با چاقوهای مخصوص کیک اما باز کلید کرده بود من تمومه چاقو کفکیر ملاقه رو از چشمش دور کردم اما باز هی میگه چاقو کفگیر امیدوارم یکم که بزرگتر بشه بهتر بشه چون واقعا کشش ندارم دیگه در برابر خواسته‌ای بی موردش بی تفاوت باشم دیدم بعضی بچهارو راحت با سرگرمی یا حواس پرتی واقعا حواسشوت پرت میشه اما این بچه هیچ جوره کوتاه نمیاد شده ساعتها گریه کنه برای اون کار اما تا ب هدفش نرسه کوتاه نمیاد نمی‌دونم طبیعیه یا ن خیلی نگرانشم