۲۰ پاسخ

ان شا الله که به سلامتی مرخص بشه، اوردیش خونه ترسشو با نمک یا هرچی که تونستین بردارین گناه داره،گریه ام گرفت

ای ننه 🥺 ان‌شاءالله که بحق امام رضا حالش زودتر خوب میشه سعی کن خودتم یکم ریلکس کنی عزیزم قطعا الان خیلی بهت احتیاج داره

اخ عزیزم چقدر سخته واقعا قلبم درد گرفت انشالا ک زود خوب شه

ترسیده وقتی از بیمارستان تموم شدن ترسشو برار خواهر

یعنی با خوندن متنت دلم ریش ریش شد کیان من هم باید ماه دیگه عمل بشه آنقدر استرس دارم حد و حساب نداره الهی که هر چه زودتر حالش نورا خانم خوب بشه بچم الهی دیگه هیچوقت راهی بیمارستان نشه 🥺
میشه بازم از حالش برامون بزاری

الهی بحق بی بی رقیه دیگه
سختی و درد نکشه متوصل شو به بی بی
خدا حافظش باشه

جانم عزیزم خدا سلامتی بده

ان شالله به امید خدا به خوبی وخوشی این روزا رو پشت سر میذارین
تو یه مامان خیلی خوب وقوی هستی عزیزم
نورا جونم ان شالله خوب خوب میشه

الهی بگردم چی میکشه طفل معصوم آخه. برای بزرگترا سخته چه برسه بچه کوچیک. ان شاالله سالم و سلامت باشه گلم

ای وای بچههههه چیشده یهو؟؟؟ من ندیدم این چند وقت تاپیکاتو نمیرسم بیام گهواره اصلا
بلا به دور‌باشه از نورای قشنگت عزیزم

آزمایش هم گرفتن قبل عمل؟؟الان سرم هم زدن؟؟؟

وای خداروشکر که عملش تموم شد الهی بگردم بچه چقدرترسیده ...من چقدر نگران دخترمم‌ چقدر آشوبم خدایا فقط فردا مونده پس فردا عمل میشه...توروخدا بیشتر برام بگو از امروز و تجربت

عزیزم انشاءالله زودی خوب بشه

عزیزدلم❤️❤️
خوب میشه زود

الهی ❤️❤️
زودی بهتر میشه

اخی عزیزم 🥺
انشالله زود خوب بشه❤

عزیزم بچه چقد اذیت میشه انشالله خداکمک کنه زود خوب بشه و راحت براش بکذره بچه کوچولو خیلی سخته محیا کجاست؟

عزیزم چی شده دستاش؟

دوتا دستش و عمل کرد🥺🥺
الهی بگردم 🥺
انشالله خوب شه گلم ❤️

آخی بمیرم چقد سخته

سوال های مرتبط

مامان قندعسل مامان قندعسل ۲ سالگی
دختر من تازه ۲ سالش شده و چند وقتیه خیلی خیلی لچباز و یک دنده و بهونه گیر شده من قبلا خونده بودم ک سن ۲ تا ۳ سالگی سن همین چیزاس و سعی میکنم همه چیو بزاشتوضیح بدم و تا جایی که میشه سخت نگیرم
اما نمیخوامم سبک تربیتیش طوری باشه ک هرچی دلش خواست رو بتونه با گریه به دست بیاره
الان ک دارم برات اینارو مینویسم یک ساعت پیش ساعت خوابش بود ( از ۷ صبح پاشده بود) میدونستم سیذه بازیشو کامل کرده و مشکلی ندازه اما اصرار داشت از اتاق خواب بیایم بیرون و بریم تو اتاق بازی
منم مقاومت کردم که شروع کرد به گریع کردن اهمیت ندادم ( چون نمیخواستم حس کنه من با گریه تسلیم میشم ) ولی انقددددر گریه کرد ب هق هق افتاده بود و یه کم دیگه نزذیک بود استفراغ کنه بغلش کردم اومدم بیرون از اتاق تو بغلم خوابید 🫤🫤🫤😔😔😢😢😢
بماند ک یک ساعت خودم اشک ریختم ک چقد سنگ دلم مگه از من چی میخواست بماند ازعذاب وجدانی ک ولم نمیکنه اما سوالم اینه پس کی باید جلوی اینحور رفتاراشون وایسیم ؟ من هر وقت بخوام ایستادگی کنم دخترم دقیقا تا مرز استفراغ از شدت گریه پیش میره
مامان آریا مامان آریا ۲ سالگی
تجربه از شیر گرفتن آریا: شیر روز رو اول تابستون کم کم قطع کردم یعنی آریا عادت داشت هر ساعت یه بار بیاد سراغم و منم میدونستم اذیت میشیم سر از شیر گرفتنش دیگه کم کم شیر های غیر ضروری حذف شد و هر وقت درخواست شیر داشت جایگزین می کردم گشنه بود غذا تشنه بود آب بی حوصله بود و توجه میخواست بازی و خلاصه یه کاری میکردم حواسش پرت بشه و اینطوری شد که وعده های روزانه اش شده بود ظهر قبل خواب و گاهی بعد بیدار شدن از خواب وعده شبانه هم قبل خواب و حین خواب سه تا پنج بار بسته به موقعیتمون قصدم این بود شهریور از شیر بگیرمش که اصلا وقت نکردم و مهر شد و گفتم اگر ادامه دار شه میخوریم به فصل سرماخوردگی و این بچه بیشتر بیقرار میشه ولی گویا دقیق زمانی تصمیم گرفتم از شیر بگیرمش که روز قبل تولدش بود اولش قصدم قطع کامل شیر روز بود پس ظهر بعد اینکه کامل غذا خورد صبح هم زود بیدار شده بود قطعا خوابش میومد تصمیم گرفتم سرگرمش کنم اما تنها چیزی که تمنا می کرد شیر بود و تمام چیزهایی که دوست داشت رو اصلا نمی دید اینجا بود که فهمیدم این تو بمیریا از اون تو بمیریا نیست و راه سختی در پیشمه چیزی که اذیتم میکرد گریه هاش بود یه ساعت بود گریه می کرد و کم کم داشتم شل می کردم که با هوش درمیون گذاشتم و یه جمله اش خیلی به دلم نشست این گریه ها گریه آسیب دیدن نیستن تو به آریا آسیب نمی زنی اینها گریه های سازگار شدن هستند