من یه بار برای آش اینجوری شدم
تا شوهرم بره بخره و بیاد نیم ساعت طول کشید
و تمام اون نیم ساعتو تو خونه راه رفتم تا برسه و گریه کردم
بعدم که رسید وخوردم با اینکه همون همیشگی بود
ولی گفتم این اونی نبودکه من میخواستم 🥲 و تا الان لب به آش نزدم
چ جالب من تا حالا ویار نکردم
منم سربوی غذایی که ازخانه همسایه میومد گریه کردم ولی بهش چیزی نگفتم آخه فامیلیم بعضی موقعهابرام غذامیاره
منم خیلی چیزها میخوام که نمیتونم بخورم ولی گریه نکردم تا حالا
این که چیزی نیس من از حموم رفتن بدم اومده از اینکه بوی خوب بدم ارایش کنم بدم میاد🤐🤐🤐🤐🤐🤐🤐
بره از کبابیل یا جیگری یا طباخی دارن بره بگیره ما کبابی داریم سنگگ هم داریم کاش نزدیک بودی برات میگفتم بفرستن
گریه کنین منم گریه هامو کردم سر لواشکی که تو مغزمه و نخوردم اون طعمی😂😂
منم واسه بستنی گریه کردم چون قند داشتم و نباید میخوردم
منم واسه بستنی گریه کردم چون قند داشتم و نباید میخوردم
منم دلممیخواد واسه گردوی تر گریه کنم پیدانکردم امروز
اخییی فردا صبح بگو حتماً بره بگیرهههه
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.