چ باحال 😁😁
من یک روز عقب انداختم سریع بی بی زدم مثبت شد😂🥰
من اقدام بودم
دو سه روز اول همش بیبی میزدم منفی میشد یعنی اصلا معلوم نبود مثبته تا اینکه یکیشون خیلی دقت کردم دیدم عهههه مثبته😂🥲 بعد ب شوهرم گفتم مثبته میگفت شاید اشتباه کنی گذاشتم چهار روز گذشت مثل ندید بدیدا چند تا بیبی داشتم گذاشتم همشون مثبت شدن😂😂🥲 ب شوهرم گفتم گفت عههه مثبت شدههه و همین دیگه از همون شیش هفته ب عالم و آدم گفتم😂🥹
من پریودام همیشه نامنظم بود و اینکه از اول ازدواجم جلوگیری نداشتم کلا بعدش شستشو انجام میدادم بخاطر همون ۶سال نشدم فکر نمیکردم بشم فکر میکردیم مشکل داریم دیگ میگفتیم به هدفامون رسیدیم میریم برای درمان اقا من رفتم با دوستام مشهد و اساب کشی و کلی کارای خونه مهمونی هزارتا غلط کردم دوماه نشده بودم علائم داشتم اخر به اسرار دوستم بی بی گذاشتم مثبت شد دیگ هیچی با جیغ و گریه گفتم مثبت شد شوهرم ازومم میکرد صبحش ازمایش دادمو و سونو ۸ هفته بودم دیگ فقط به پدر و مادرا گفتیم ولی ماشالا اونا از ذوقشو به همه گفتن دیگ
اولین بار تو تولد پدرشوهرم کباب زدن خوردم حالت تهوع گرفتم به شوهرم گفتم زیاد خوردم برام ادامس بخر هضم کنه ولی هر کاری کردم حالت تهوع خوب نشد فرداش از صبح تا شب هر چی خوردم بالا اوردم بعدش شام خونه مامانم رفتیم اونجا منی که عاشق قرمه سبزی بودم نخوردم بوش حالمو خراب کرد مامانم شک کرد گف حامله ای گفتم نه مسموم شدم چون تن تن مسموم میشم معدم غذا زیاد هضم نمیکنه میگفتم صد درصد مسموم شدم به اصرار مامانم شب خونه برگشتنی بیبی چک گرفتم اوردم صبح زدم تو یه ثانیه پررنگ شد چون تو اقدام بودیم همسرم همش میگف حامله ای من میگفتم نه عه مسموم شدم به این زودیا نمیگیره😂
اون دکتر اولی چرا شک نکرد ب بارداری
الان دیگه مجردا رو چک میکنن چه برسه ب تازه عروس
هیچکس مثل من نیس تجربه اش خداکنه هیچوقتم نباشه.....
من قرار بود جدا بشیم و من یکماه بود فهر بودم خونه مامانم که دیدم پریود نمیشم میگفتم عصبیه ۱۰ روز عقب افتاد رفتم ازمایش دادم اومدم خونه مامانم ...زنگ زدم ازمایشگاه گفت مثبته مبارکه...گفتم خانوم چیو مبارکه مطمئنی گفت بله...خودشم پشت گوشی هنگ کرد مامانم وایساده بود یه لبخند داشت و میخندید بمیرم براش اونقدر عصبانی بودم یهو بیشعورانه گفتم کوفت به چی میخندی تو این اوضاع و زدم زیر گریه😭
منم ۷ ماه اقدام بودم روزی ک قرار بودی پریود بشم نشدم
شبش بیبی چک زدم دو خط افتاد
باورم نمیشد
اینقدر برف میبارید
شوهرم داشت پله هارو جارو میزد میگف میای پایین لیز نخوری اینقدر سرد بود برف میبارید شوهرم منجمد شده بود
کارش تموم شد اومد بالا
شام خوردیم کنار هم
از ذوق زیاد شام دلم نمیخواست
بعدش شوهرم رف کنار بخاری
عین چالش های تو گوشی رفتم
هدفون گذاشتم گوشش
گفتم من.دارم.بابا.میشم
همش اشتباهی یه چیری میگف
آخرش گف بگو تورقران
گفتم من دارم مامان میشم تو داری بابا میشی
یجوریبغلم کرد
یعنی بقران حرف تو دهنم بود هااا رف ب مامانش اینهاگفتن
صبحش رف سرکار چن بار زنگ زد گف رستا واقعا راس میگیگفتم آره جیگرم
شبش با گل شیرنی اومد خونه
بعد با کارتون شیرنی رفتبم خونه مادرم خبررو دادیم ب اونها
ببخشید طولانی هم شد قشنگا😍🥺
من اولیو عید بود کلی خونه تکونی کردم و از تهران اومدم یزد یه شب خیلی کمردرد شدید شدم شوهرمم مجردی رفته بود ده اون شب دعوامون شد صبحم نوبت ازمایش داشتیم هردو من بارداری اون اسپرم من که ازمایش دادم اومدم خونه خوابیدم هنوز قهر بودیم که یهو اومد گفت آدمی که بارداره چه معنی داره بخوابه منکه خیلی شوکه شدم و باورم نمیشد تا دنیا اومد سر این یکی ام خیلی وقت بود منتظر بودم ۴۳ روز از روز اول پریودیم گذشته بود فکرشم نمیکردم گفتم بزار یه بی بی بزنم بعد رفتم زدم مثبت شد همونجا یدونه زدم تو گوش خودم گفتم شاید خوابم بعدم اومدم بیرون به شوهرم گفتم اونم باورش نمیشد دیگه رفتم ازمایش مثبت بود جوابشم مثل اون سری خودش گرفت
سال آخر دبیرستان بود موقع امتحانام بود سخت مشغول درس خوندن😬 پریودم عقب افتاده بود ولی گفتم فعلا نمیخوام ذهنمو درگیر کنم دیگه انقد مشغول درس و کنکور امتحان بودم کلا یادم رفت😂 تا اینکه امتحانام تموم شد صبح که از خواب پاشدم حالت تهوع گرفتم روز بعدش بی بی چک زدم دو تا خط پررنگ افتاد😁 با شکم حامله کنکور دادم دیپلمم گرفتم😍😂 اما کنکور قبول نشدم همچنان دارم تلاش میکنم🥲😮💨
من 10روز مونده بود به عید داشتم حموم میشستم .قرار بود 10هم پریود بشم نشدم .
به شوهرم گفتم رفت بی بی چک گرفت
در حین شستن حموم آمد .
منم بی بی چک گرفتم همونجا زدم .خیلی خیلی هم مطمعا بودم که حامله نیستم .
😐تا اینکه بی بی زدم و ثبت شد همون وسط همون نشستم .سرمو گرفتم 🥲
هیچی دیگه شد دیگه .
اومدم از حموم بیرون به شوهرم گفتم مثبته باور نمیکرد میگفت مگه میشه .
🤣🤣گفتم حالا که شده .
و اینگونه خبر دار شدیم پناه خانوم توی راهه
من 7سال از ازدواجمون میگذشت هرکاری کردیم ولی نتیجه نگرفتیم عمل کردیم دارو خوردیم هرماه باکلی ترس بی بی منفی میشد کارم فقط گریه بود تااینکه امسال فروردین دو شب عقب انداختم باکلی استرس بی بی گذاشتم گفتم اینم مث بقیه منفیه ولی بعد نیم ساعت اومدم بندازمش دیدم دوتا خط افتاده نشستم زمین هم گریه میکردم هم زمان میخندیدم خلاصه به همه خبر دادم همه هم مثل من فقط گریه میکردن باورش سخت بود بعد از اون همه سختی که کشیدیم😍انشالله روزیه همه خانما این حس شیرینو تجربه کنن
آپاندیس خوجمزه😅😍
عزیزم چه باااحال😆😆😂😂😂
کاش منم عقب بندازم و باردار باشم😮💨😂
من تمام علائم پریودی داشتم دیگه خودمونم خیلی مطمئمن بودیم یه روز داشتم میرفتم سرویس دستم خورد یه بیبی چک از بالا کمد افتاد گفتم واییی اگه مهمون میومد خونه و میدید زشت میشد گفتم حالا که استفاده نشده بزار الکی استفاده کنم بندازم دور
زدم دیدم اییییی دل غافل 😁😁😁کلی گریه کردم مامانم خیلی دعوام کرد دیگه خلاصه الان یه مادر باردار هستم 😁😁😁😁
پریود نشده بودم
شهرستان بودیم
اونجا هرروز دلم ی چیزی میخواست 🫠😋
عمم اینا که با ما شهرستان بودن عمم همش میگف قیافت به حامله ها میخوره فاطمه بخدا😂😂
برگشتیم تهران چند روز بعد بی بی زدم مثبت شد
زنگ زدم به دوتا از دوستام اومدن رفتم باهاشون آزمایش دادم مثبت شد
شوهرم از سرکار اومد خونه با جواب آزمایش سوپرایزش کردم
ما نزدیک ۷ ۸ ماهی میشد تو فکر بچه بودیم اما نمیشد پرولاکتینم بالا بود چندین ماه همش ازمایش میدادم میرفت بالا.دیگه فرستادنم ام ار ای.گفتن غده تو سرت همون باعث میشه هورمون پرولاکتین بره بالا و جلو بارداریتو بگیره اینقد غصه خوردم تو همین وضعیت خواهرشوهرم تصادف کرد فوت کرد ۳۳سالش بود شوهرم خیلی حالش بد بود روحیش داغون بودخیلی سختی کشیدم ازین بابت... منم پریودیام خیلی نامنظم بود همش لکه بینی داشتم تو ماه ۲۰ روزش پریود بودم از یطرفم میخواستم حامله شم زودتر شاید شوهرم حالش بهتر میشد یکم.دیگه دکتر بخاطر همون غده تو سرم بهم واسه ۶ ماه دارو داد گفت باردار نمیشی تا رفع نشه.یادمه فقط ی هفته قرصو خوردم دیگه نا امید بودم تو اسفند ماه فقط ۱بار رابطه داشتم باشوهرم دیگه واقعا حالم بهم میخورد از هرچی رابطه که بخاطر بچه دار شدن بود گفتم دیگه نمیخوام.بعدم فروردین رفتیم مسافرت از یه هفته قبل سفر همش حالم بهم میخوردو تهوع داشتم تا موقع موعدم صبر کردم تست زدم بعدم ازمایش دادم مثبت شد در کمال ناباوری.باهمون یدونه قرص اومده بود پایین پرولاکتینم و من باردار شده بودم خودم باورم نمیشد.
من یع پسر دارم ۱۱سالشه بد اون ۳تا سقط داشتم
یه سال دقیق تو اقدام بودیم توی ماه رمضان من میگفتم امروز پرویید میشم فردا میشم منتظر بودم پرویید بشم که روزه نگیرم دیدم نمیشم ۱۰روز انداختم عقب تا یه شب داداشم از شهرستان آومد خونمون بهش گفتم منو ببر داروخونه
رفتم تست گرفتم همون شب تست زدم مثبت شد🥺یعنی بخاطر پسرم دنیارو بهم دادن
انشالله خدا چراغ همه اونایی که چشم انتظارن سبز کنه بحق این روزهای عزیز
دقیقا 😆😆😆
من بعد يه ماه و نيم بي بي چك زدم بعد شوهرم رف واسم گرفت البته بارداري سومم هس،بچه هام خيلي خوشحال شدن
ولی بعد اینکه بچه ها به دنیا اومدن خیلی دوسشون داشت 😫😫
من بارداری سومه ولی هر سه تاشونم که به شوهرم گفتم برا هیچ کدوم ذوق نداشت هر بار میگفت برا چیت بود میترسیدی بچه دار نشیم
من بعد اینکه دخترم رفت کلاس ۶ گذاشتم ک باردار شم ولی بعد اینکه کلاس دوازدهمشو تموم کرد یهو گرفت در عین ناباوری
اولاش میگفتم تک زا هستم دیگه همین یدونه رو خدا واسم حفظ کنه
بعد ب اصرار مادرم هی میگفت این حرفا چیه ما نداریم ت فامیل و ... عکس رنگی گرفتم گفت چسبندگی لوله داری
باید عمل کنی منم پشت گوش مینداختم
دیگه نظر امام رضا جانم و خواست خدا یهو مثبت شدم .
واکنش شوهرم و دخترم جیغ بود فقط😐
توی اقدام بودم
بعد ۱۱ ماه خودم دیدم به تغییراتی هست
چون پریود شدنی بدنم تب میکنه همیشه ولی تب نکردم و موعود پریود رو رد کردم یه هفته
بعدش بی بی زدم پررنگ پررنگ بود
اون شب نخوابیدم تا ساعت ۶ بشه پاشم بی بی بزنم
اولین نفر خواهرم رو بلند کردم از خواب بی بی رو نشون دادم
خونه بابام اینا بودیم
۲۵ اسفند بود 😀🤭
من یک هفته قبل موعد سونو دادم برا ریزش مو
تو جواب نوشته بود دیواره رحم با ضخامت ۱۶ .و یه کیست که نگران شدم هرچی سرچ میزدم ضخامت فلان بارداری میومد بالا.و اون کیست هم گویا فولیکول تغذیه جنین بوده ک تخمک ازش آزاد شده بود ...خلاصه نشون دکتر دادم گفت برو آزمایش اورژانسی بتا .رفتم جواب ۲ بود گفت منفیه
دکتر قبول نکرد گفت یک هفته دیگه برو ک رفتم ۱۰۰۰بود و اینگونه بود ک باردار بودم.
چه سورپرایزی 😂😍
بعد سه سال ک باردار نمیشدم اسفند ماه دکتر گف برو فروردین بیا دارو بدم ک اردیبهشت آی وی اف یا iuiکنیم، فروردین رفتم سونو روز تخمک گذاری گفت یه فولیکولم نداری😥درحالیکه همیشه فولیکول بیست داشتم... گل مسیر گریه کردم تا خونه.. دکتر بهم دارو داد و گف روز دوم پریودیت بیا، اخر فروردین پریود باید میشدم هرچی وایسادم پریود نشدم و خیلی میخابیدم🥺 ب همسرم گفتم بی بی چک بخر و رف خرید و. مثبت شد چون انعقاد خون دارم سریع رفت ازاد اکپول انوکسا خرید، رفتم دکتر و گفتن بتات بالاس و سرطانه😥انقد گریه کردم بیمارستانو گداشته بودم روسرم😂 همسرم زنک رد دید حالم بده داد زد ک گریه نکن بیا حونه باهام حرف زد ک سما این بچه منه من حسش میکنم این سرطان نیس بهت قول شرف میدم، منو برد مسافرت دوهفته نبودیم و هی حواسمو پرت میکرد، بعد دوهفته رفتیم سونوگرافی و گفتن بچس و قلبشم تشکیل شده😥 دنیا رو انکار داده بودن بهم😭
عزیزم چ خوب
من پریودی م یه ماه عقب افتاده بود چون سرگرم درس خوندن بود فراموشم شده بود توی اون دوره کلا قهوه و کافئین زیاد میخوردم باز همش بی حال و خواب آلود بودم، یهو دیدم ن پریودم نشدم بیبی زدم مثبت شد همون لحظه م رفتم آزمایش بدم که اونم مثبت شد 🫠
من چند سال اقدام بودم
ولی واسه عید مادرشوهرم خونش میخاست بازسازی کنه بهمن و اسفند خونمون بود
منم شاید کلا دو سه بار رابطه داشته باشیم توی این مدت با همسرم
بعددد چند روز قبل عیددد موهام رنگ کردم کراتین کردم و ابروهام میکرو کردم
خونه تکونی کردممم
۲۷ اسفند بود ک تست زدم و مثبت بود 😍معجزه بود برام
خداروشکر
من بخاطر عروسی دختر عموم تنهایی اومدم ایران اون موقع ده دوازده روز مونده بود به تایم پریودم اننننقد که سفر سختی بود و چمدون سنگین بلند کردم و خسته شدم اصلا فکرشو نمیکردم باردار بشم.تو عروسی هم کلی زدم و رقصیدم😂 بعد دقیقا یادمه که یک هفته مونده بود به پریود ولی من خییییلی کمر درد داشتم و زیر شکمم درد پریود داشتم دور نافم تیر میکشید بزاق تو دهنم جمع میشد و یهو دهنم شیرین میشد حالم بد میشد. همینجوری گفتم یه تست بزنم تست زدم منفی بود انداختم تو کشو یه نیم ساعت بعد اومدم تو کشو یه چیزی بردارم دیدم دوتا خط شده🥹 واقعا حس اون لحظه رو برای همه ی منتظرا آرزو میکنم. ولی خب بازم میگفتم نه چطور ممکنه از یک هفته قبل تست مثبت بشه سریع به مامانم گفتم اونم گفت بعد از ده دقیقه تست معتبر نیست. فرداش باز تست زدم دیدم زیر پنج دقیقه دوتا خط شد😂😍 دیگه ویدیو کال کردم به شوهرمو تستارو نشونش دادم اونم فکر میکرد سرکارش گذاشتم کلی قسم خوردم تا باور کرد
من ماه اول که اقدام کردیم برا بارداری انقدر ذوق داشتیم روز موعدم بیبی چک زدم مثبت شد باورمون نشد فرداش رفتیم ازمایش دیگه دیدیم بله نینی دار شدیم😂
به هرکی هم میگفتم ماه اول اقدام باردار شدم باور نکرد😑
من خیلی وقته دکتر میرفتم هرچی دارو و امپول هورمونی استفاده میکر م هیچ بی بی چک ها همه منفی هرماه بازپریودمیشدم اخرش گریم گرفت ناامید شدم،به شوهرم گفتم دیگه دکترنمیرم اگه خدابخواد به مابچه بده خودش میده،
ماه بعد باکلی بیحالی و دل درد رفتم دکتر ازمایش نوشت دیدم باردارم خدابهم بچه داد شوهرم ازخوشحالی نمیتونست حرف بزنه خودمم بدتر
من هردوتا بارداریم رفته بودم دکتر دارو میخواستم مصرف کنم ولی گفتم شاید باردار باشم وتست زدم ومثبت شد همون لحظه هم ب شوهرم گفتم
ما دوسال اقدام بودیم همیشه بیبی چکم منفی بود بهمن ماه بود تو کار های عید بودم ۲ هفته از پریودم گذشته بود شوهرم زنگ زد بلندشو بیبی چک رو بزن اگر منفیه بریم آمپول بزنیم هورمون هات اذیتت میکنن مجبور شدم بزنم بعد دوسال دوتا خط پر رنگ دیدم و همونجا زنگ زدم به شوهرم گفتم 🥹🥹🥹 الانم دختر کوچولوم رو دارم 🥹🩷
دوروز از پریودی دیر کرده بودم همش سر موفعه میشدم از قبلش معده درد سرگیجه داشتم گفتم حتما دارم سرما میخورم بیخیال بودم بعدش به همسرم گفتم بی بی چک بخر چرا من دو روز دیر کردم رفتیم خریدم اومدم زدم اولش کمرنگ بود گفنم ن بابا نیستم همسرم گفت بزار باشه ننداز چند دقیقه صبر کن بد من مشغول کار شدم همسرم رفت دید پرنگ شده بود بازم باورمون نمیشد ساعت ۸شب رفتیم ازمایش دادیم گفت جواب فردا میاد اومدم خونه فردا رفت ازمایشمو گرفت دید باردارم🥹
من دل درد داشتم پریود نمیشم هی چندبار تست زدم منفی بود باز دل درد داشتم سینه. درد شدید چندبار تست هام منفی شد بعدش چهارمی تست زدم. خط گم رنگ افتاد بردم پیش ماما گفت مثبته ولی احتمالن هفتت پاینه بعدش ازمایش. دادم مثبت شد شوهرمم همرام بود
من صبح اون رفت سرکار بعدش رفتم تست زدم مثبت شد بهش تو اینستا عکس تستو فرستادم میگه منک هیچی نفهمیدم میگم مثبته پدرشدی گفت خداروشکر و مبارکه همین😅
طحفرتهععفققف3۳3۳بباخخ۰خه۰۰حاجچچتو۰تتهللفبب
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.