۴ پاسخ

خدا رحم کرد بهتون خیلی باید مواظب باشین بچه های الان اینقد شیطونن هرکاری میکنن

ماهم یکبار سر این قضیه ساعت یک شب راهی بیمارستان تهران شدیم چون جای ما قبول نمیکرد،خیلی بد بود

عزیزم الهی بمیرم
درد کلیه حیلی سخته
الهی بمیرم دختر شیطون
خداروشکر دراومد نگران نباش الان فقط بخواب آروم باش

بچه همینه دیگه من بدترم بخدا دیگه مغزم رد داده

سوال های مرتبط

مامان هانا مامان هانا ۲ سالگی
الان که تاپیکا رو میخوندم دلم خواست یه چیز از تجربه خودم بگم به مامانایی که دارن بچشون رو از پوشک میگیرن.
من خیلی خوب دخترم رو از پوشک گرفتم در کمتر از یک هفته کاملا همکاری کرد. اما نکته اش این بود که اصلا دعواش نکردم. اصلا استرس بهش ندادم. حتی وقتی خونه رو چند بار کثیف کرد و می‌خواست گریه کنه آرومش کردم گفتم اشکال نداره عزیزم الان تمیزش میکنیم و با ارامش بهش گفتم خونه جای جیش نیست جیش باید بره توی دسشویی.
آنقدر خوب یاد گرفت که حتی شبا هم خودش بیدارم میکنه میگه خیلی جیش دارم مامان.
اما.... چند روز پیش که قرص اورژانسی خورده بودم و خیلی عصبی بودم و غذام هم رو گاز بود وقتی هانا رو بردم دسشویی و هی بازی گوشی کرد و من با حرص گفتم نمیخواد دسشویی کنی بیا بریم و گریه کرد و محلش نذاشتم. و چون هورمونهام به ام ریخته بود چند روز بی حوصله بودم. بخاطر این قضیه دوبار پشت سر هم تو خونه جیش کرد. چون دیگه دلش نمی‌خواست بره دسشویی و نمی‌گفت. فقط بخاطر یه بار دعوا کردن و بی‌حوصلگیم بعد از اینکه کامل یاد گرفته بود.
اینهمه تایپ کردم که فقط بهتون برسونم که چقدر بچه حساسه و چقدر باید حواسمون باشه به رفتارمون.
مامان ارغوان مامان ارغوان ۲ سالگی
خدایا بعضی ها چطور میتونن انقدر سنگدل و بی‌شعور باشن دخترم بستری شده از صبح دیروز غروب تا امروز غروب لب به هیچ خوراکی نزده تب داره دل درد داره اتاق گرم هم هست گریه کرد خیلی با اینکه بهش سرم وصل بود بخاطر بچه های دیگه اتاق بغلش گرفتم کنار تخت رو دوشم سرش را بزاره با تکون دادن بخوابه بقیه بخوابن بعد اومدم رو دو تا دستم بزارمش تکون بدم(تو بغلم سرمش نمیومد اصلا) یهو هوشیار بود لج گرفت پاشو تکون داد گرفت به شلنگ سرم تخت بغلی یه ذره گیر کرد من تا متوجه شدم آزاد کردم هیچی نشد زنه اتاقاگذاشت رو سرش پرستار اتاق اینا را عوض کن فلان و بهمان و.... میگفت بهش الکی گریه میکنه بچم نمیخوابه و فلان گفت آخه زنیکه بشعور کوری نمیبینی بخاطر بچه تو بی چشم و رو نیم ساعته سرم نرفته براش تبش داره بالا میره من نزاشتم رو تختش کسی را بیدار نکنه آخه بجه مگه الکی اینجور گریه و زاری میکنه لابد یه مشکلی داره که آوردمش اینجا بهم گفتن یه اتاق خالی هست میخوای بری اونجا تنها راحت باشی گفتم نه گرمه بچم هلاک میشه اومدم تو اتاق بازی گفتم اینجا از همه اتاقا خنک تره رو پام سه سوته خوابش برد طفلی گرمش بود اونجا خلاصه کلی دلم شکست از زنه مگه باهات پدر کشتی دارم اونجور دهنتا ود کردی من اهل دعوا نیستم وگرنه دهنم وا میشد چنان میشستم طرفا که مرغان آسمون به حالش گریه کنن
نفرین میکنم چون دلم را شکونده به بچش کاری ندارم اما خودش را حلال نمیکنم