یه سوال
من الان مادر شوهرم مثلا من جایی برم اصلا بچه هامو نگه نمیداره
میگه گریه میکنن نمیشینن درست بعضی هاتون میاین میگین که وظیفه اش نیس درس وظیفه اش نیس اما مال دخترشو نگه میداره خبببب بعد یروز همینجوری داشتن حرف میزدن پدرشوهرم مادرشوهرم بمن میگه خونت اماده شد رفتی یکی از بچه هاتو پیش ما بذار یه لیوان اب دستمون بدن من اصلا حرف نزدم
چرااا اونوقت من بذارم بیشتر بچه های دخترشو پوشکاشو عوض میکنه هرسه تابچشو غذا میده هر کاری بگن میکنه ولی به دخترم اینقدر اهمیت نمیدن پسرمم زیاد بر نمیدارن فقط اگه ببینه دارم اتاقارو جارو میکنم اگه برداره

اینجا دیگه پس حق نیس که همون نوه هاش بیان براش کاری انجام بدن یا بقول خودش ابی بدن بهش وقتی مال منو تو کوچیکی نگه نمیداره بزرگ بشن من نمیدم بهشون من بد بختی بکشم بیان برشون دارن

🥲🥲ایشالا زودتر خونه ات آماده بشه بری خونه خودت عزیزم

ای خواهر منم خالو روزم همینه با اینکه همه کارا خونشون میکنم کمر نمونه برام😥😥😭حالم خیلی بده

کاملا درکت میکنم ازمنم دقیقاعین همینن که گفتی چقدادم حرص میخوره اینجوری چپ میرن راست میرن اینومیخرم واسه فلانی جان اینومیدوزم واسه فلانی جان همش سردخترم دادمیزنن بااینکه اون نوه هاش یک کثافتین که نگو نپرس

ماهم هممون یه اپارتمان زندگی میکنیم.😂😂ولی دوری بهتره هم قدرتو می‌دونن هم راحت میشه ادم

بمنم دعا کنین زودتر خلاص شم 😂😂😂

عزیزم مادرشوهر منم اینطوریه. حتی. پوشک بچه جاریمو عوض میکرد شب زنده داری میکرد باهاش
بخاطر اینکه این کوچیکه اسم پدرشوهرم روش بود مثل بت تعظیم میشع مقابلش
بقیه بچه هاشو هم دوست داره. ولی نمیگم. وقتی بچم. کوچیک بود همون روزای اول هم مراقبش بود بیشتر بهش میرسید از من ولی اینجوری که بچم کامل با اون باشه خوشم نیومد گر چه با خودم. بد بودن. بعدش دیگه اصلا دست نزدن. الانم. که این فضولخ اصلا دوسش ندارن

مادرشوهر و خواهر شوهرای منم همینن
اصلا بچه رو بر نمی‌دارند
حتی نگاش هم نمیکنن
تو حیاط بود بچم تا اتاق خواب بود
خواهر شوهرم پاش دراز کرده بود نشسته بود
حتی بچه رو برنداشته بود ک تا من برسم
بچم از گریه هلاک شد

هیچی نگو بحث عوض کن بعدا نزار بچه هاتو پیشش ببر خونه خودت چه کاریه بچتو بزاری اونجا کارای اونارو بکنه مگه کارگره