۹ پاسخ

من کلا وقتی تنهاییم فقط با پسرم وقت میگذرونم
ظهر و شب که همسرم میاد پسرمو میسپارم بهش به کارا میرسم وآشپزی میکنم.

به کارام نمیرسم
تا وقتی همسرم از سرکار بیاد که اون موقع هم نصف انرژیم تموم شده

من هر نقطه خونه کار داشته باشم پسرمم میبرم نزدیک خودم

والا من که نمیرسم چرا دروغ بگم خب ،
تا همسرم نیاد نینیمونو نگه داره و باهاش بازی کنه من نمیتونم ظرفامو بشورم یا خونه جارو برقی بکشم خصوصا کنی که دیسک‌کمر‌هم دارم دوتا بچه ی کوچیکم دارم‌ دروغ چرا نمیرسم و اصلا هم عذاب وجدان یا خجالت هم نمی‌کشم چون بچه ی کوچیک دارم من خودم به خودم حق میدم و خودمو درک میکنم نمیشه نمیتونم یا همسرم دخترمو نگه داره کارامو میتونم انجام بدم یا مادرم بیاد جوجه رو نگه داره.
وگرنه اصلا برای من یکی شدنی نیست .

به سختی کارامو میکنم الان نگرانم فردا چطور هم غذا درست کنم هم به بچه هام برسم

من گاهی بغلش میکنم گاهی اسباب بازی میدم گاهی میذارم تو گهواره بعدم خسته میشه یه چرت میزنع درکل همش اینجوریه خیلی اذیت کنه میدم شوهرم نگهش داره

کالسکه یا تاب میزارم جلو آشپزخونه باهاش حرف میزنم کارامو میکنم

منمممممم والا چی بگم پسرمنم فوقش ۱۵دقیقه بخوابه باهزار بدبختی کارامومیکنم مجبورم دیگه

صندلی غذاش رو بیارید تو اشپزخونه که حین کار شمارو ببینه و دستش جغجغه بدید

سوال های مرتبط

مامان نــــــورا🌸✨ مامان نــــــورا🌸✨ ۷ ماهگی