بچه ها سلام
بیاین یه لحظه ....








من و همسرم موقع آزمایش ازدواج گفتن با رضایت خودتون میتونید ازدواج کنید چون کم خون بودیم
و ما هم چون همو دوست داشتیم ازدواج کردیم
و قرار شد بعد عروسی بریم آزمایش ژنتیک
بعد عروسی هم یهو حامله شدم فوری اقدام کردیم و رفتیم واسه آزمایش ژنتیک در تهران و بعد از چند تا آزمایش ک پر از استرس و نگرانی بود گذشت
چون دیگه من حامله بودم و خیلی نگران کار از کار گذشته بود
دیگه سپردیم دست خدا
بعد از یکماه زنگ زدن و گفتن ک هیچ مشکلی برای شما و بچتون وجود نداره
نگران هیچی نباشید بچتون سالم دنیا میاد
و خدارو شکر الان یه دختر شرو شیطون و باهوش و خوش زبون دارم
میخام سال دیگه وقتی بچم ۳ ساله شد اقدام کنم بازم باید بریم آزمایش ژنتیک بدیم؟؟
آخه رفته بودیم تهران خانوم دکتر گفت ک اصلا نگران هیچی نباشید شما رو الکی نگران کردن ایشالا بچه سالمه و هیچ مشکلی ندارید
و همونم شد حالا چیکار کنم
برای بچه ی بعدی ؟برم یا نرم؟؟
خودم میگم برم خیالم راحتهشما تاحالا شده اینجوری باشید؟؟
به ما گفته بودن تالاسمی هستیم وولی خدارو شکر با آزمایش فهمیدیم مشکلی نیست

۹ پاسخ

حتما با یه دکتر زنان خوب مشورت کن گلم قبل اقدام آزمایش های لازم رو بدید بعد تو طول بارداری هم هر کاری لازمه انجام بدید

شاید موقع عقد، آزمایشگاه اشتباه کرده

خداروشکر اره حتما یه مشاوره برید

بری بهتره عزیزم

سختت نیس با بچه ۳ سال بچه دوم ؟من فکر میکنم سرم درد میگیره

کم خونی که اکثرا خانم ها دارن اگه مورد دیگه ای مثل داسی شکل بودن گلبول هات یا تالاسمی مینور یا ماژور داشتی خدای نکرده میرفتی اما از طرفی رفتنشم محکم کاریه چه ایرادی داره

حتما برو ریسک نکن

برو عزیزم بهترع

منم تالاسمی هستم...می‌خوایی برو آزمایش بده خیالت راحت بشه

سوال های مرتبط

مامان ♥️کایرا♥️ مامان ♥️کایرا♥️ ۲ سالگی
سلام دوستای عزیزم

و سلامی از بیمارستان و شبی که کایرا رو با تب ۳۹/۵ بردیم بیمارستان

سریع ازش ازمایش خون و ادرار گرفتن ببینن چرا تبش با دارو و شیاف پایین نمیاد

کلی عذاب کشیدیم تا ازش خون گرفتن بیمارستانو رو سرش گذاشت انقدر گریه کرد😔

ادرار رو خودم ب راحتی ازش گرفتم

ما دو ساعت تو خیابون و بیمارستان بودیم تا جوابش اماده بشه

جوابش رو که بردم پیش پزشک گفتن بدنش کم آب شده باید شش ساعت تحت نظر

باشه …

هیچی بستری شد مجدد برای سرم وصل کردن و کللللی گریه کرد منو باباش هم حالمون

خرااااب


جون دربیاد الهی داداشش تو حیاط بیمارستان از گریه کل صورتش قرمز شده بود

بچه م خیلی به خواهرش وابسته س😭😭

خلاصه تا صبح بستری بود صبح گفتن با سرم تبش اوکی شده و آب بدنش هم همینطور

بیدارش کن صبحانه بخوره اگه بالا نیوورد ترخیص میشه

خوشبختانه دوتا سفیده تخم مرغ خورد و اوکی بود مرخص شد

امدیم خونه و داروهاش رو بهش دادم تقویتش کردم ولی مجدد دیدم انگار گرمه با تب

سنج گرفتم دیدم ۳۸ هست همسرم گفت پاشو بریم بیمارستان یکبار دیگه خودشون

تبش رو بگیرن

رفتیم تبش ۳۹ شده بود مجدد ازمایش خون گرفتن ازش که ببینن عفونت وارد خونش

نشده باشه ک اگر شده باید بستری بشه😭😭

منو باباش فقط کارمون شده بود گریههههه😭😭

خلاصه دو ساعت بعد جواب اماده شد گفتن اوکی هست خدارو شکر مشکلی نداره

رفتیم خونه و دارو هاش رو به همراه آنتی بیوتیک دارم میدم گلوش کمی چرک داشت

الان بعد دوسه روز تبش خدااااروشکر خوبه و رو به بهبوده♥️
مامان حسین مامان حسین ۲ سالگی
وای یعنی. کی یک ماه بشه انقد اعصابم خورده با ی بدبختی ببر ام ار ای آزمایش اونم بعد ۵ماه ک پولش جور کردم قرار بود بریم تهران. که اومدم ایشالله. دستم بشکنه ورزشش دادم بعد جیغ زد بردیم. گفتن پاش شکسته کل بدنش گچ گرفتن اخه از این بچه بد شانس تر هست آخه. مگه بار اول ورزش میدم هم ی پاهاش دادم بالا یعنی هیچ کس باور نمیکنه. فکر میکنن چیشده با ی بدبختی دو نفری پوشکش میکنیم. شکمش همه گچ. میگن بچه ک شانس نداشته باشه. نداره از همون اول دکتر گفت چون. راه نمیره. استخون هایش ضعیفه. خیلی باید یواش برخورد. میکردی. بچمو. ناقص کردم. انقد گریه کردم سه شبه بیمارستانم تازه امروز آوردیم خونه انقد بی‌قراره می‌ترسه براش دعا کنین توروخدا زود بگذره آخه درد خودش کم بود ک هیچ کار نمی‌کرد. تازه یاد گرفته بود غلت بزنه آخ خدا چرا انقد من بدبختم. شدید ترسیده آخه تا هم می‌خواستیم بیاریم تهران باید اینطور بشه. انقد خودم. میزنم میگم اگه دست نمیزدم هم دردش فقط همین راه. نرفتن بود آخه کی باورش میشه هم ی پاش بدی بالا بشکنه