۱۹ پاسخ

الان اصلا چه وقت حساب بردنه ؟دختر من هنوز مفهوم دعوا کردن و این چیزا رو نمیدونه همش فک میکنه بازیه

ما اصلا دعواش نمی‌کنیم
کاری بد باشه میگم اوخ میشی خودش دیگه انجام نمیده

حساب ک نمیبره قیافمو یجور میکنم ک انگار ناراحت شدم از کارت بعد حالا جیغ یاهرچی دستش باشه میاد بهم میده یه بوس هم مبپیکنه

رو بچه ی یه ساله داد میزنه شوهرت؟ به بچه یه ساله میگه ساکت؟ یاخدااا

من جفتشون از باباشون حساب میبرن میترسم

از هیچکی اصلا درکی از حساب بردن نداره خواهر.
امروز یه برگه از دفتر عمشو پاره کرد عمش عصبی شد آروم زد ب بازوش اینم فکرکرد بازیه هی اون یکی دستشم می‌آورد جلو میگفت اینجام بزن🤣

وااااای🤣🤣
کلی خندیدم

رفتارباباش باهاش خوب نیس عزیزم
الان وقت حساب بردن نیس
الان وقت محبت کردنه فقط
بچن دیگه نق میزنن
بهونه میگیرنن
گریه میکنن
اذیت میکنن
یوقتایی باید باخونسردی یه لبخندکوچیک زد
میگذره

نه ما تاحالا داد نزدیم سرش که ساکت باش یا هرچی دیگه

از داییش حساب می‌بره
نمیدونم چرا سمت داییش نمیره اصلا

دخترمن بیشتر ازمن حساب میبرع و ب حرف من گوش میده مثلن بعضی وقتا باباش بگه مهدیا مامان اومد این کارا نکن سریع گوش میده یا اگه من گفتم کاری بکن یا اینا بیار برام میارع ولی ب باباش اصع گوش نمیدع

پسر من پیش باباش بیشتر خودشو لوس میکنه ولی میدونه من زیاد جوابش رو نمیدم مثلا گیر میده که باباش بغلش کنه بگردونه یا گیر میده که باهاش بازی کنه یا ببردش بیرون یا آب بازی ولی از من کمتر این درخواست ها رو داره چون میدونه زیاد حوصله ندارم

از من
داد نمیزنم فقط کافیه بگم نه
تموم شد دیگ ادامه نمیده

از من حساب میبره بیشتر
صداش کنم نیکان متوجه میشه کار بدی کرده

اما باباش دعواش کنه زودی گریه میاد

دقیقا پسر منم همینطوره باباش دعواش کنه میاد میزنه بغل گوش من😂😂

بیشتر از من حساب میبره
چون‌وقتی جدی میشم بچه‌و‌غیر‌بچه نمیشناسم
ولی شوهرم تا میگن بشین بعدش قش قش میخنده برای همین حساب نمیبره 😂😂

من باباس خو اگ کل خونرو بهم بریزه قربون صدقش میره ک شاه پسرش خرابکاری میکنن
یکم از خودم

وای مثل پسرم 😂😂

از هیچکی حساب نمیبره🤣

سوال های مرتبط

مامان 🤎 نیلا🤎 مامان 🤎 نیلا🤎 ۱ سالگی
مامان Farhad مامان Farhad ۱ سالگی
دلم تا عرش خدا گرفته و خونه
مگه میشه یک بچه که همه میگن پاکه معصوم فرشتس آنقدر یه شخص آزار بده؟
آزار دادنشو قشنگ تو هر ثانیه از این عمر یک و نیم سالش دیدم از وقتی اومده رنگ آرامش ندیدم این بود اون حس قشنگ مادر بودن؟ آنقدر یعنی آزار دهنده بوده؟چرا دوربر من همسایه دوست آشنا بچه داره چه کوچیک تر از پسر من چه بزرگ تر همه آروم شیطونی شیطنت حد داره قابل کنترلن چند ساعت بازی خسته میشن و هم کارم میکنن لذت مادری هم میچشن ولی این از زمانی که دنیا اومد تا همین ثانیه دهنشو من بسته ندیدم ناشکری نمیکنم درک میخام خستم متنفرم از خودم از مادر بودنم از بچم از دنیا از همه چی ک آنقدر گند پیش می‌ره این بشر هیچ مشکلی نداره نمی‌دونم دندون و دل درد کوفت زهرمار نیست ولی چرا دائم در حال گریس میگرن عصبی گرفتم سخت بخدا سخته از کله صب تو این روزای بلند تا نصف شب فقططططط صدای ناله گریه جیغ تو گوشت باشه هیچ کاری هم نکنی پس بقیه مادرن شاغلن بازیگرن هرچین چرا اونا میتونن من نه این چی بود تو دامن من گذاشت قشنگ میفهمم خدا فرستاده منو ثانیه ب ثانیه شکنجه کنه دلم میخواد خودکشی کنم یا بکشمش آنقدر ب من آسیب زده هیچ علاقه ای ندارم بهش چرااا؟ چرا فقط باید گریه کنم من این وضع نمی‌خواستم هرکسی یه دوره بدی داشته یکی بعد چهل خوب شده یکی سه ماه یکی یکسال مال من دوره نداره چرا تا این عمر گوه دارم یعنی قرار این باشع؟ کسی هم هست مثل من میگم ثانیه آروم نیست ثانیه ن بازی ن بیرون هیییچ همه جای دنیا دهنش بازه روزی چهار پنج ساعت بازی بعد بیرون بعد خانه بازی بعد با باباش بیرون ولی همش با گریه