۴ پاسخ

دختر منم توی مسجد خیلی ورجه وورجه میکنه سالای قبل ک همش از روی منبر جمعش میکردیم 🤣 خوب خیلی براشون جالبه مگه چند سالشونه ک عادی باشه و مثل آدم بزرگا بیان بشینن

والا پسرِ دیگه
اصلا اینجور جاها نبرش،قربون امام حسین برم
بچه های ما وقت برای عزاداری دارن فعلا بزار شادی کنن

اره همینن

اره دیگه خواهر

سوال های مرتبط

مامان ❤️امیرحسام❤️ مامان ❤️امیرحسام❤️ ۳ سالگی
سلام مامانای گل امروز بقول خودمون رفتیم برا پسر بزرگم لباس بخریم هر جا که قدم برمیداشتیم امیرحسام گریه یعنینعره میکرد که اسباب بازی میخوان الان چندین باره هر سری بیرون میریم اینکارو میکنه قبلا اینطوری نبودا جدیدن یاد گرفته انقد گریه میکنه یعنی حالمو بهم میزنه گریه خوبه که نعره میکنه که اسباب بازی میخواد هر چی هم تو خونه بهش توضیح میدم مثلا میگم امیرحسام الان رفتیم بیرون اونجا اگه چیزی دیدی گریه نکنیا من اینو میخوام اونو میخوام من براش اسباب بازی هم موقعی که بیرون میریم نمیگیرم زیاد مثلا هر ماه یه دونه اونم میگم اگه پسر خوبی باشی و حرف گوش بدی فلان روز رفتیم بیرون برات میخرم اینطوری نیست که هر سری بریم بخوام براش اسباب بازی بخرم ولی نمیدونم چرا جدیدن چند سری رفتیم بیرون یعنی ابرومونو میبره مردم هم یه جور نگاه میکنن انگار کلی کتک زدم پسرمو اصلا هم توجه نمیکنه هر چی بیرون بهش میگم باهاش حرف میزنم انگار نه انگار فقط نعره هاش کوفت آدم میکنه بیرون رفتنمونو باور کنید دیگه حالم بد میشه بخوام باهاش بیرون برم خسته ام کرده نمیدونم چیکارش کنم اینکارو از سرش بیرون کنم به شوهرم میگم با این بشر دیگه من بیرون نمیرم انقد که بده ابرو ی آدمو میبره 🤦‍♀️😮‍💨😮‍💨😖😖😖😖شما میگید چیکار کنم باهاش
مامان علي محمد مامان علي محمد ۴ سالگی
امشب علیمحد رو برده بودیم بیرون و دلش فست فود میخواست رفتیم فود کورت ترک مال ی بخشی از اونجارو خانه بازی کردن برای بازی بچه ها
علیمحمد که اونجا رو‌دید بیخیال غذا شد و رفت برای بازی
ماهم درست کنار اونجا نشستیم که دید داشته باشیم
علیمحمد با ی پسر همسن خودش داشتن شن بازی میکردم که اون بچه به زور وسایل رو از علیمحمد میگرفت و علیمحمد هم عصبانی شد و ی مشت شن پاشبد رو صورت بچه🤦🏻‍♀️حالا پدر بچه به سرعت دوید تو و ی سیلی زد به علیمحمد و چون علیمحمد تا به حال نه از من و نه از پدرش همچین حرکتی ندیده هاج و واج مونده بود ما خودمونم حیرون موندیم از عکسالعمل این عاغا
بعدشم هی میگفت که وقتی بلد نیستین بچه تربیت کنین چرا این وحیشی رو میارین خونه بازی همسرم به شدت عصبی شدن ولی من نذاشتم هیچ واکنشی نشون بدن و خودم بهشون گفتم که آقا اینا بچه هستن و شما حق نداشتین که دست رو بچه من بلند کنین و بعد از اون هم بچه رو وحشی خطاب کنین به نظرم تو تربیت خود شما خیلی کوتاهی شده که به ی بچه ۳۰،۴۰سال کوچیکتر از خودتون دست بلند میکنین چون بچه اون عاغا هم اصلا چیزیش نشده بود و الکی داشت کاسه داغ‌تر از آش میشد