۱۵ پاسخ

میدونم تو دیدگاه منو شما این ناپسنده. اما بیا بقیه رو قضاوت نکنیم با تمام این رفتاراشون چون دنیا تف میکنه اینارو توی صورت خودمون. مهم نباشه هیچکی و هیچی برات عزیزم زندگیتو کن شما.

نمیدونم، ولی هرچیزی حد وسطش خوبه،نه ماها ک کل عمرمون رو فقط برا بچه هامون میزاریم، نه اون ک فقط به فکر خودشه

اخه بچه بزرگ‌میشه مادرها از از جوونی ‌‌سلامتی خودش زده واسه بزرگ‌کردنش آخرش میگه میخواستی نکنی .پس خیلی بهتره که اولویت اول زندگی خودت باشی

زنداداش منو توصیف کردی
اونم خوشی زده زیر دلش میگه بچهامو نمیخوام اصن

آره والا

من با شوهرم دعوا کردم مادر شوهرم و خواهر شوهرم که حامله بود خودشم داشت زایمان میکرد اومدن بچه نه ماهمو بردن من دیونه شده بودم ولی پیش همه میزدم ب بی‌خیالی ولی دلم آشوب بود میرفتم بیرون که فقط یکم آروم شم شما هم زود قضاوت نکن تو دلش آشوبه

من باردارک بودم اومدم خونه بابام بچه ام ک بدنیااومدطلاق گرفتم ازالان دنبال اینم یه شغلی داشته باشم ک بعد7سالم نتونه ازم بگیرتش بااینکه اون انقدبی مسولیت هست ک فقدروزدادگاه بچه رودیده ودیگه ن خرجی داده نه زنگ میزنه

🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️خاهر شوهر من
از اول بچشو مامانش بزرگ کرد فکنم ۵ ساله بود بچش با یه پسره ریخت رو هم جدا شد یواشکی ازدواج کرد کسی نفهمید بعد چند وقت لو رفت مادرشوهرم یه المشنگه ای بپا کرد بچشو نمی‌خواست میخاست بده شوهرش شوهرشم ازدواج کرده بود زنش بچرو نمی‌خواست دیگه با کلی درد سر بچرو مادر شوهرم گرفته خودش بزرگ میکنه خاهر شوهرم هفته ای یکبار یکی دوساعت میاد میبینش میره

اییی بچه ی بیچارع🥺

نمیشه قضاوت کرد شاید ناراحته ب روش نمیاره.

آخه عزیزم بيچاره بچه ایی

مطمعن باش یکی رو داره
که اینجوری بیخیال شده

واقعا

عزیزم اون میتونست همون موقع بچه رو بده ولی خودش نگه داشته بعضیا ناراحتی شونو بیرون نمیریزن نمیشه قضاوت کرد

اوف لامصب لامصب چجوری میتوننننننن

سوال های مرتبط

مامان پسر و دختر مامان پسر و دختر ۱۰ ماهگی
من انگار تو گهواره از این چیزا نگم نمیتونم راحت بشینم😐






خونمون نزدیک دادگاهه تقریبا
رو به رو هستیم داشتیم میرفتیم سوار ماشین بشیم دیدیم یه بچه جیغ میزنه و گریه میکنه شوهرم گفت بشین ببینم از کجا میاد صداش شاید گم شده بچه منم که حرف گوش کن افتادم دنبالش دیدیم یه بچه تقریبا ۱۰ماهه بی زبون وسط اون چمن ها هست کنار خیابونا گذاشتن اونجا یه چن نفرم خانوم دوره کردن ولی دست نمیزنن
شوهرم تا رفت سمت بچه یکی داد زد دست به بچه نزن گفتیم چیشده برگشته میگه هیچکس حق دست زدن به بچه رو نداره پدرش باید بیاد ازش صاحب بشه من نمیخوامش یا اینجا بمیره یا بیاد ببرتش
بچه شدید بیحال از بس گریه کرده بود نا نداشت
بعد مادردختره به زور اومد برداشت بچه رو آب اینا دادیم
این چن تا کلمه روی حرفم با مادرایی هست که فکر طلاقن
میدونم شرایط سخته میدونم این مردای بیشعور واقعا به ته میرسونن آدم رو
اما تو یه مادری نمیتونی از زیربار مسئولیتت فرار کنی
مادرا فداکارن درسته شاید فکر کنی بچت به آرامش میرسه اما
هیچ بچه ای از جدا بودن پدر و مادرش احساس خوشبختی نکرده
همیشه یه خلا هایی هست که وجود شما باهم پرش میکنه
کاش میتونستم به اون مادر بفهمونم بچه ۱۰ماهه هیچی از مشکل تو و صوهرت حالیش نیست
اگه شوهرت مسئوله ۱۰برابر اون هم تو مسئولی