من انگار تو گهواره از این چیزا نگم نمیتونم راحت بشینم😐






خونمون نزدیک دادگاهه تقریبا
رو به رو هستیم داشتیم میرفتیم سوار ماشین بشیم دیدیم یه بچه جیغ میزنه و گریه میکنه شوهرم گفت بشین ببینم از کجا میاد صداش شاید گم شده بچه منم که حرف گوش کن افتادم دنبالش دیدیم یه بچه تقریبا ۱۰ماهه بی زبون وسط اون چمن ها هست کنار خیابونا گذاشتن اونجا یه چن نفرم خانوم دوره کردن ولی دست نمیزنن
شوهرم تا رفت سمت بچه یکی داد زد دست به بچه نزن گفتیم چیشده برگشته میگه هیچکس حق دست زدن به بچه رو نداره پدرش باید بیاد ازش صاحب بشه من نمیخوامش یا اینجا بمیره یا بیاد ببرتش
بچه شدید بیحال از بس گریه کرده بود نا نداشت
بعد مادردختره به زور اومد برداشت بچه رو آب اینا دادیم
این چن تا کلمه روی حرفم با مادرایی هست که فکر طلاقن
میدونم شرایط سخته میدونم این مردای بیشعور واقعا به ته میرسونن آدم رو
اما تو یه مادری نمیتونی از زیربار مسئولیتت فرار کنی
مادرا فداکارن درسته شاید فکر کنی بچت به آرامش میرسه اما
هیچ بچه ای از جدا بودن پدر و مادرش احساس خوشبختی نکرده
همیشه یه خلا هایی هست که وجود شما باهم پرش میکنه
کاش میتونستم به اون مادر بفهمونم بچه ۱۰ماهه هیچی از مشکل تو و صوهرت حالیش نیست
اگه شوهرت مسئوله ۱۰برابر اون هم تو مسئولی

۱۰ پاسخ

شاید خیلیا اون مادرو قضاوت کنن ولی وقتی جای کسی زندگی نکردی نمتونی گناهشو بشوری میدونم اون خانومم اصلا کار دورستی نمیکرد اگه من بودم تا لحظه مرگمم بچم رو ول نمیکنم ولی شماهایی ک قضاوت میکنن نمیدونین اون چی کشیده یبار شده خودتونو ته زندگی ببینین هیچ وقت کسیو ندونسته نباید قضاوت کرد

مطمئن باش اون مادر افسردگی داشته
فشار وارده بهش درحدی بوده که از زندگانی خودش سیر بوده
کشش نداشته دیگه

هیچوقت قضاوت‌نکنید ک خدا ادمو جای‌اون مادر میزاره ک ببینه تواگر جای اون باشی اونکارو انجام‌ میدی یا نه.من‌ بعدزایمانم‌افسردع‌شده‌بودم امققققدر حساااااس بودم که فکر‌میکردم برای شوهرم و بچم‌ناکافی ام..یکیار که‌باشوهرم سر یه موضوعی دعوامون شد اونم زد ب سیم‌اخر.منم بچمو گذاشتم پیش مادرشوهرم و ذفتم.کاش میمیردمممم😔
اون لحظه فقط میگفتم بزار یکبار گریه کنه ولی ب بی مادریش عادت کنه.فقطط میگفتم برم‌از زندگیم ک‌ شوهرم و بچم‌راحت بشن
وای قلبم😔😔
خلاصه‌هیچچچچچوقت قضااااوت‌نکنید چون هیچکس از فردای خوودش خبرنداره

لعنت به شوهرش ک باعث شده زنش از بچش خسته شه بچشو نخواد🥺💔

میرفتی میگفتی زنیکه بچه هلاک شده چرا مادری توعذاب وجدانت کو

خدا هیچ کسی رو به ته خط نرسونه که مجبور بشه با جگر گوشش این کارو بکنه😔

ای خدا 😭😭

خاک توسر مادرش واقعا حرفی دیگه ای نمیتونم بزنم

چ زن سنگدلی خاک توسرش

کاش نمیخوندم اینو 🖤🖤🖤

سوال های مرتبط

مامان شازده کوچولو💎 مامان شازده کوچولو💎 ۹ ماهگی
داستان حقیقی یکی از شما
سارا
پارت ۲۹

پلیس اومد و نسبت ما رو پرسید که گفتم پرستارشم.
به طالبی زنگ زدم، دعوام کرد...
بدش اومد، گفت چرا بدون اجازه من بردیدش دکتر؟
گفتم خب چیکار میکردم؟ صبر میکردم بچه بمیره؟ گفت اره!!!!
اونجا بود که فهمیدم این میخواسته بچه یه چیزیش بشه، بندازه گردن ما.
خودشم خلاص شه از دست بچه!!!
خلاصه اون بیمارستان قبولش نکردن و سریع انتقالش دادن تهران.
چون ما ساکن کاشان بودیم،مامانم همراه بچه رفت.طفل معصوم با اکسیژن نفس میکشید.
اونجا هم دکترها امیدی به موندن بچه نداشتن.
هرچی زنگ میزدم به مامانم که ترو خدا عکسش رو بفرست ببینمش، قبول نمیکرد.
میدونست دلش رو ندارم.
هرچی التماس میکردم بزار منم بیام پیشش میگفت خواهر و برادرت رو به کی بسپارم بعدم بیای که جون دادن بچه رو با چشمت ببینی؟ نمیزاشت که نمیزاشت...
دیگه به بدبختی از طالبی شماره زنش رو گرفتم.
زنگ زدم بهش، حال بچشو توضیح دادم،بهش گفتم داره میمیره تروخدا لجبازیتون رو بزار کنار و بیا دیدن بچه ت.
فقط گریه میکرد میگفت نمیتونم.
بعد توضیح داد که از یه قوم لر هستن.اختیارش دست پدر و برادرهاشه.
اونا هم چون هیز بازیای طالبی رو دیدن گفتن الا و بلا باید طلاقت رو بگیری اونم بدون بچه ت‌.
دیگه شماره زن طالبی رو دادم به مامانم.
کلی مامانم باهاش حرف زد، عکس و فیلم بچه رو فرستاد.اما میگفت اختیارش دست داداشهاش هستش.
مامان پرنسس خانم💛🌻 مامان پرنسس خانم💛🌻 ۱۴ ماهگی
مامان ماهلین و تودلی مامان ماهلین و تودلی ۱۱ ماهگی
سلام سلام ... من چند باری تو گهواره دیدم که هی خانوما میگن وای بچه ام راه نمیره ، وای حرف نمیزنه و .....برای همین خواستم که یه چیزی رو اینجا بگم .
اول از همه اینکه نگرانی هاتون‌طبیعیه و حق دارید ، چون جگر گوشه تون هست و براش زحمت می‌کشید اما یه چیزی رو باید بهتون بگم .
اینکه شما الان بچه خودت رو مقایسه میکنی که عه فلان بچه چهار دست و پا میره غلت میزنه ولی بچه من نه . وای بچه اون خوب میخوره بچه من هنوز فرنی میخوره و الی آخر.
عزیزم این رفتار ها و مقایسه ها باعث میشه فردا روز بگی عه بچه فلانی ریاضی ش خوبه لابد بچه من خنگه ...
هر بچه ای طبق شرایط بدنی خودش راه میره ، رشد میکنه و بزرگ میشه .
یه بچه موقع تولد وزنش هر چقدر باشه نسبت به همون وزن اولیه رشد میکنه و وزن میگیره .
تنها جایی که نیاز به نگرانی شما داره اینه که خدای نکرده پزشک تشخیص بده که بچه رشد کندی داره .
شما وقتی هی نگران باشی و مقایسه کنی نا خودآگاه باعث میشه که بقیه اطرافیان به خودشون اجازه بدن تو تربیت و کار شما دخالت کنن
پس با خیال راحت مادری کنید و خودتون‌رو اذیت نکنید . ماچ بهتون🥰😘
مامان امیرحسین مامان امیرحسین ۱۱ ماهگی
یعنی بخدا دیگه هیچ بچه ای مثل پسر من نیست
روزی هزار بار میگم گوه خوردم بچه آوردم
از همون اول این بچه خواب نداشت
تو 24 ساعت 2 ساعت با زور میخوابه
الانم افتاده به چهار دست و پا و خودش وایمیسته دیگه قرار نداره
نه دست دارم نه پا نه اعصاب نه روان نه خواب
فقطم باید راه برم یه چی بدم بخوره
یعنی از هر کی میپرسم همه میگن بچه ما اینطوری نیست که نخوابه بخدا دیگه بریدم
شوهرمم میگه کمکت میکنم وقتیم بچه رو بهش میدم نگه داره عرضه نداره صد دفعه بچه رو ول میکنه بیاد سمت من که نذاره بخوابم بعدم ادا میکنه من نگهش میدارم
خدا نکنه شام و ناهارشم دیر بشه شعور نداره بگه زن من تو 24 ساعت 2 ساعت میخوابه انقدر غر میزنه که منم قاطی میکنم براش
فقط گفتم یعنی لعنت به آدمی که با این شرایط بچه دوم بیاره که فقط خودمو پیر میکنم
تو یه سال تمام موهای سرم از حرص و فشار عصبی سفید شده
وقتیم مریضه تمام بار مریضی بچه روی دوشه منه اونم واسه یه دکتر بردن از خسیسی که پول خرج میکنه فقط رو اعصابم راه میره و میگه تو عشق دکتری که بچه رو ببری دکتر🤦🏻‍♀️
یعنی خدا از این مرد نگذره فقط