۸ پاسخ

من عاشق پسر بچه بودم و همسرم برعکس هر چیزی که به جنسیت پسر مربوط میشد میخوندم ولی عملی نمیکردم 😅درواقع همسرم گوش نمیداد حتی میگفتم زیاد بخور بدنت جون بگیره ضعیف باشی اسپرمت هم ضعیف میشه بااینکه قبلش خیلی خوش غذا بود لج میکرد 😏 ولی اصلا دلم نمیومد دکتر برم اخرش میگفتم هرچی خدا داد همون ب صلاحه ولی ته دلم غش میکردم برا پسر بچه ها خودمم داداش ندارم یکسال بچه دار نشدیم اخرش از اسپرموگرام دادیم فهمیدم بلههه همسرم خیلی ضعیفه و کارمون کشید ب متخصص های اورولوژی متوجه شدیم همسرم واریکوسل شدید دو طرفه داره دیگ قطع امید کردیم حتی از بچه دار شدن داشتیم میرفتیم برای عمل باهزینه های سنگین و دردسر و... دوسه ماه طول کشید دکترا میگفتن ن تنها دیگ به جنسیت فک نکن بلکه بچه دار شدنتون هم بعیده... منی ک افسرده شده بودم زندگی قشنگمون داشت از هم میپاشید از هم فاصله میگرفتیم هزینه ای ک دکتر گفته بود هفته قبلش جور شده بود رفتیم ک برای عمل وقت بگیریم دکتر زد زیر حرفش و گفت دو برابر این قیمت میگیرم برای عمل من گریه کنان و ناراحت از مطب زدم بیرون... ناامید از همه چی و همه جا و همه کس... ودلگیر از خدا همون شب من یه هفته عقب انداخته بودم همسرم گفت حالا یه بیبی چک بزن من مسخرش کردم و گفتم شوخیت گرفته اصن میفهمی چ میگی اون طفلی هم که حس گناه داشت سکوت کرد و چیزی نگفت 🥲دیدم ناراحته گفتم خب حالا یدونه بخر رفت خرید و من خیلی با بی خیالی امتحانش کردم😭و مثبت بود... دوتا خط پرررررنگ اون لحظه رونمیدونم چطوری وصفش کنم دلم میخواست بمیرم خدا منو ببخشه فقط... از لطف و کرمش ناامید شده بودم ولی اون ن تنها تو لحظه اخر بهم بچه داد بلکه اونی ک میخواستمم داد الهی شکرش شکرش شکرش😭

ما آقامون هر روز قهوه می‌خورد در یک سال قبل اقدام
و تندی حذف
اقدامم از روز ۱۰ پری یک روز در میون
دختر شد

میشه عزیزم بگی چیارو حذف کردی که دختر شد

ببین من خودم و همسرم کل غذاهامون سردی بود
ولی دوهفته قبل اقدام ماست و دوغ کامل حذف غذا هم گوشت گوسفندی درست می‌کردم ک طبع گرم باشه با شیر موز بچه هم پسر شد ووووووو اصلیییییی ترین نکته تو شب تخمک گذرای اقدام کردیم

کلازردی ربطی به تغذیه نداره مربوط به نوع گروه خونی مادر با بچست

ما شش ماه فول گرمیجات و گوشت گوسفندی و روغن دنبه تو غذا پسته فندق عسل و خرما خوردیم شش ماه کلی مکمل های تقویتی خوردیم بعدش ک رفتیم ازمایش اسپرم همسر و ازمایشات ما اماده بود قبل اقدامم هزاران ترفند و شربت و و محیط سرد و نداشتن استرس و پوزیشین ینی ی رد خور نزاشتم حتی بچمون دختر شد باور بفرمایید این چیزا درسته کمی تاثیر گذاره ولی قطعی نیس شما تو قسمتتون هم دختر بوده هم پسر ربطی ب رعایتتون نداره مطمئن باش😂
الانم عاشق دخترمونیم ک قراره ی هفته دیگه به دنیا بیاد

کلازردی ربطی به تغذیه نداره مربوط به نوع گروه خونی مادر با بچست

بنظر من رژیم توی آقا بیشتر از خانوم تاثیر داره
چون من توی خودمون دیدم
من عاشق هله هوله و ترشیجات و سردی جات بودم
تا قبل اقدام هم میخوردم
اما همسرم برعکس من عاشق گرمیجات و شیرینی طبیعی مثل خرما و عسل بود
توی اقدام هم هیچی رعایت نکردیم بچمونم پسر شد
همه میگفتن آره تو قبلش گرمیجات خوردی با فلان پوزیشن پسر دار شدی
درحالی که نه اصلا

سوال های مرتبط

مامان نی نی مامان نی نی هفته سی‌وچهارم بارداری
دختر قشنگم سفر طولانی رو گذروندی،زمان زیادی به دیدار نمونده
تو رو خدا به ما داد بدون اینکه خودمون خبر داشته باشیم،وقتی متوجه شدم که قلب نازت تشکیل شده بود
از همون اول همه میگفتن که تو باید پسر باشی،چون بچه ی اولمم دختر بود
عزیز دلم از وقتی که فهمیدن دختری خانواده ی پدریت کلا دیگه به روی خودشون نیووردن که تو توراهی،حتی هنوزم میگن ممکنه اشتباه شده باشه،یا میگن تو دخترزایی و هرچی بچه بیاری دختره
جان مادر بخاطر وجودت،بخاطر سلامتیت خدا رو هزاران بار شکر میکنم اما بعضی وقتا میگم ما لایق دوباره فرزند دار شدن اونم به این راحتی نبودیم ،درحالی که خیلی ها در حسرت داشتن بچه هستند
از وقتی فهمیدم که تو دلمی کلی به خودم سختی دادم تنها میرم تا بیمارستان دولتی که به بابا فشار نیاد،ولی وقتی دیشب کلی منت گذاشت به سرم که برای تو لباس خریده قلبم هزار تیکه شد
دختر قشنگم امیدوارم که سالم بغلت بگیرم،ازت معذرت می‌خوام که کلی گریه کردم و تو تو دلم مثل ماهی میچرخیدی و توام مثل من بی قرار شدی
مامان دلبرکم مامان دلبرکم روزهای ابتدایی تولد
خب خداروشکر ، خداروشکر من مرخص شدم
اما باید خیلی مراقبتم بیشتر از قبل باشه
تجربه ای که کردم برای من خیلی سخت و بد بود و هر لحظه اش برام خیلی طولانی میگذشت
دو روز اول در زایشگاه بستری بودم و نگم از چیزهایی که دیدم ، الهی قسمت هیچ مادری نشه هنوز صداها تو ذهنمه .. اما خب از چیزهای قشنگش هم نگذرم صدای نوزاد هایی بود که به محض زایمان مادرا میشنیدم .. استرس اون دور روز بستری در زایشگاه به کنار اینکه نه اجازه گوشی داشته باشم و نه همراه دیرتر برام میگذشت . بعد از کلی خواهش و التماس و با رضایت خودم دکترم اجازه داد برم بخش بستری باشم ..
و بالاخره بعد از دوروز هم بستری در بخش و راه اومدم تو دلی نازم با کلی التماس ازشمرخص شدم .. و بخوام چیزی بگم بهتون اینکه لطفاا تو هفته های بالاتر خیلی خیلی حواستون به تکون های تو دلیتون باشه و جدی بگیرینش .. خدا خیلی مارو دوست داشت و بهمون لطف کرد شکرش🩵🙏🍀✨
ممنوووونم از همه ی دعا ها و انرژی خوبتون تو این چندروز 🥹🩵
( به چروک بودن لباسم توجه نکنید از کسی که تازه مرخص شده انتظاری بیشتر نیست 🤭)