فقط مامانت ک ب فکرت حتی اگه بهترین همسر دنیا داشته باشی بازم پای خانوادش وسط بیاد میبینی چیکار میکنه
عزیزم این جماعت اگه عقل داشتن میفهمیدن که دختر پسر جفتش نعمت خداس خدا به هرکسی دختر نمیده دختر یه نعمت بزرگه پس بزار هرچی میخان بگن حسابشون نکن جوری ک انگار سگ داره پارس میکنه
ولی کلا تو حاملگی چون هورمونامون میریزه بهم هم توقعی میشیم هم حساس منکه اشکم دم مشکمه
دقیقا 💖
من فهمیدم که همه پول پرست ب لیاقت تو شرایت سخت بد تنها میزارن ادم وقتی که درد داشتم امکان زایمان زودرس داشتم جاری هام فهمیدن خانواده شوهرم همه فهمیدن ولی یکی زنگ نزد بپرسه چی شد در چه حالم دکتر چی گفت اینه که فهمیدم همه تا وقتی نیازت دارن کنارت هستن نه تا وقتی که نیاز داریشون
خیلی قشنگ گفتی فقط مادر آدم که دلسوز بقیه الکین عزیزم
برا من طبق شناختی که ازشون داشتم همون جور که انتظار داشتم باهام رفتار کردن
و اینکه خداروشکر همسرم از چیزی که فک میکردم بیشتر کمک حالم بود
کلا از هیچ کس توقع خاصی نداشتم و سر همین موضوع خیلی اذیت نشدم
ببخشید میپرسم کدوم بیمارستان میخاین برین
منکه خواهر ندارم.
اما همسرم بهترین از همه لحاظ میتونم بهش تکیه کنم خداروشکر واسه بودنش
فقط مامانم تو فکرم بود ، شهر غریب بودن روزی پنج شش بار زنگ میزد سراغم میگرفت ، رفتار و برخوردهای شوهرم هم جوری نبود که انتظار داشتم نه شوقی نه ذوقی انگار سنگ بی تفاوت، انگار نه انگار بعد هفت سال بود و چقدر تا پارسال همش هر روز میخواست بچه داشته باشه، رفتاریهای ازش دیدم همش میگفتم کاش بچه دار نمیشدم ، قبلش خیلی دلم میخواست دختر میبود اوایل قبل از هفته ۱۸ که بفهمم پسره، بعد با این رفتارهای شوهرم واقعا فهمیدم خدا چقدر دوستم داره که پسره ، حداقل میتونه بزرگ شه پشت و پناهم باشه تا قبل از اینکه بره سرخونه زندگی خودش
مادر🤌
عزیزم منم فقط همسرم و خانواده خودم،منم حسادت دیدم از کسی که حس میکردم از بارداریم خیلی خوشحال میشه،حتی برام دعا هم گرفته بودن،اینقدر حالم بد بود مامانم رفت پیش یه سیدی که برام دعای سلامتی بگیره سیده یه چیزایی گفته بود که منی ک خودم به این چیزا اعتقاد ندارم اعتقاد پیدا کردم،مشخصات کسی که میگم بهم حسادت کرده بود و داده بود گفته بود برا دخترت و بچش دعا گرفته مامانم گفته بود اگه راست میگی یه نشونه بده اونم گفته دختر وقتی 4سالش بوده سرش خیلی بد میشکنه که دقیقا 4سالگیم سرم خیلی بد شکست الآنم هنوز جاش مشخصه
فقط خانواده خودم به دردم خوردن مامانم. خاهرام و شوهرم
مامانم با اینکه خودش مریضه ولی همیشه کمک حالمه
ولی خیلیا تا فهمیدن پسر حاملم کلا رفتارشون عوض شد معلومه از حسودی دارن میترکن نمیدونم چرا اینجورین بیشترشون هم خانواده شوهرمن
من فقط شوهرم کنارم بود
مادرم از مشهد دوبار اومد پیشم یک هفته بود رفت
مادرشوهرم سه ماه اول بود غذا درست میکرد میفرستاد برام
الانم فقط شوهرم کنارمه
من جاریم دوتا دختر داره یکیش شش ماه پیش بدنیا اومده و عاشق پسره
قبل بارداریه من اصلا بامن حرف نمیزد میونه خوبی نداشت وقتی من باردار شدم فهمید بچم دختره کامل رفتارش عوض شد و باهام صمیمی شد ولی من انقد واسم بی اهمیت بود رفتارش فکرش که موقع خرید سیسمونی باخودم بردمش
آدمای اطرافم فقط شوهرم با من بد شد بی نهایت بد شد
منم سرکلاژ بودم
خانواده شوهرم که ابدا لطفی در حقم نکردن...
تو بارداری خیلی غصه خوردم
حالا هم نگران وزن بچمم و رشدش روانم بهم ریخته
عزیزم دهن مردم همیشه بازه دختر و پسر نعمتن انشالا بچه خای هممون سالم باشن.بقیه مهم نیسن ولی با شوهرت حرف بزن ازش سرد نشو.
از خانواده خودم راضیم همه جوره هوامو داشتن ، از شوهرم نه زیاد وقتایی که باید بود و کمکم میکرد بیرون بود و میگفتم حداقل زودتر بیا انگار نه انگار ، این روزا رو هیچوقت یادم نمیره
خانوادم به دردم خوردن
شوهرم خیلی چندباری بدرفتاری کرد که توذهنم میمونه حتی تو بارداری چندباری زد توصورتم همش حس میکنم دلیل رشد نکردن و کم وزنی بچمم استرس و حرص و جوشایی هست که بهم داد
من ک خواهر ندارم برادر ندازم .مادرم فوت کرده .فقط خودم وخودمم
خواهرمو
فک میکردم خیلی میتونن بدردم بخورن ولی من سرکلاژ شدم هفته اول ک استراحت مطلق بودم اصلا سر بهم نزدن ولی پدرم دمش گرم خودشو از روستا رسوند پیشم کبچمو داشته باشه،شوهرمم خیلی بدردم خورد
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.