۱۸ پاسخ

فرزانه ظرفاتو ول کن ب اقا رضا هم چایی و اینا نده ولش کن بیا داستان بگو

اوکی عزیزم منتظریم برای بقیه داستان

۸ هفته و ۷ روز منظورته؟

باشه
منم برم ناهار بخورم

میگم چرا رسمی نکرده بودین خب؟

اعصابم خورد شد دیگه تا شب نمیام چک کنم😡😡😤

چه خبر نمیای

این نهار چقدر طول کشید بیا دیگه

خب بقیش چیکارکردین کجا رفتین خونه وجهاز و عروسی چی شد پس

چرا بقیشو نمیگی😭

منتظرتیم 🙂🙂🙂

بدوبیا منتظریممم😊😄

منم اولین سونوگرافی مو فک کنم 8عید رفتم قلب دخترمم تشکیل شده بود

پسرت چندابانه م ۲۲ابان

نوش جان

۷ هفته و ۸ روز که نداریم
۸ هفته و ۷ روزم نداریم چون میشه ۹ هفته😂

بچه هامون همسن منم اولین سونوگرافیموتوعیدرفتپ

منم برم بخورم زود بیا ببینیم چی شد

سوال های مرتبط

مامان آرتین مامان آرتین ۱ سالگی
چه لحظه قشنگی بود ناهار خوردیم رضا گف یکم استراحت کن عصر بریم پیش دکترت چکاپ بشی گفتم منکه تازه رفتم گف حالا دوباره میریم ضرر نداره .عصر شد چون ماشین نداشتیم هواهم خوب بود با موتور داداش رضا رفتیم سرکوچمون بودیم که دیدم داداش رضا میگه شب میخاییم با مامان و بقیه بچه ها بریم کوهسنگی شام بخوریم شماهم بیایین رضا گف که داریم میریم دکتر اگه زود رسیدیم میاییم .رفتیم دکتر هنوز جنسیت بچه مشخص نبود البته من ۳ماهم تموم شده بود بخاطر درگیری های تعزیه و اسباب کشی اینا نتونستم سونو غربالگری رو برم تا جنسیت بچه رو بفهمم .دیگه دکتر معاینه کرد و گفت همه چی داره خوب پیش میره .بعد از دکتر پرسیدم جنسیتش مشخص نیس تعجب کرد گف تو الان چهار ماه هم داره تموم میشه جنسیتش نمیدونی دوباره بخواب تا بهت بگم .نگا کرد و خندید گف دوس داری چی باشه گفتم فرقی نداره سالم باشه گف شوهرت چی دوس داره گفتم شوهرم گفته اگه دختر باشه واست یه انگشتر میخرم اگه پسر باشه یه النگو میخرم و واقعا هم رضا همیشه این حرفو میگف .دکتره گفت خب به شوهرت بگو اول واسه من یه جعبه شیرینی بخره بعدم بره برا خانمش النگو بخره .چقدر خوشحال شدم همونجا روی تخت دراز کشیده بودم اشکام می‌ریخت دکتره بغلم کرد گفت الهی تو چقد احساسی بودی گفت حالا که اینجوریه بیا صیادی قلبش هم بزارم بشنوی دیگه شوقت کامل بشه .