من نه دل خوشی دارم از خانواده هامون نه حوصلشون رو دارم ،من و همسرم عاشق مهمون هستیم ولی خانوادم همیشه اهل سواستفاده هستن خیلی دلمون رو شکستن یه کارایی کردن که اصلا دوس نداریم هیچکدومشون بیان ،نه کمک و خیرشون رو میخوایم نه اومدنشون ،جز زحمت و حرص دادن کاری بلد نیستن ،واقعا نمیدونم باید چکار کنم
من منتظر اون روزم ک زایمان کنم مامانم بیاد بمونه خونمون😍😍😍 ولی اصلا دلم نمیخاد مادر شوهرم بیاد 😤 چون اصلا باهاش راحت نیستم
منم موقعی که زایمان کردم دوست ندارم کسی بیاد پیشم
من بعد زایمانم فقط مامانم آبجیم میان کس دیگه نمیاد
وای منم همینطوریم اصلا دوست ندارم موقع زایمان جز خودمون بقیه بیان آخه میشینن شبا هم تا هر وقت خوابشون بیاد با هم صحبت میکنن اصلا درک نمیکنن که شاید خسته باشم یا نیاز به خواب واستراحت داشته باشم شب وروز براشون فرقی نداره همین که بهم میرسن میگم برم خونه مادرم ۱۰روز اول رو ولی همسرم مخالفه موندم چکار کنم.
سلام .منم دقیقا همین حس رو دارم .نه اینکه حالا دل خوشی نداشته باشم .اصلا دوست ندارم دور وبرم شلوغ بشه.نمیدونم چمه
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.