راهنمایی خواهرانه میخام ازتون
چند روز پیش گفتم ک ۲ تا جنین فریز شده داریم هزینه نگهداری ندادیم و گفتن میخایم بندازیمشون دور ...
شوهرم ک شهر دیگس واسه کارش خلاصه پیگیر شد و تلفنی هزینه رو داد ک نگهدارن
ما بعد هانا کلان تصمیم ب تک فرزندی گرفتیم ک واقعا واسه هانا پوستمون کنده شد تا دست تنها بزرگش کردیم
الان بعد این ماجرای تماس و جنین های فریز شده

شوهرم مدام رو مخم کار میکنه و تورو خدا بخاطر من بخاطر هانا بیا بریم یه بار دیگه کارای انتقال انجام بدیم و شانس خودمون امتحان کنیم واسه بچه دوم

من اصلا امادگیشو ندارم
بدنم هنوز بعد ۳ سال ب روزای قبل بارداریم برنگشته
از لحاظ روح و روان از لحاظ جسمی اذیتم
عوارض داروها خیلی زیاده استرسش خیلی بالاست

واسه بارداری قبلی تا ۲ ماه اول خواهرای شوهرم میومدن کارامو میکردن بعد اون تا ۷ ماهگی همه ی کارا با شوهرم بود غذا ظرف لباس جارو
اونم خسته شده بود از اول تا اخر زایمان هم اصلا رابطه نداشتیم بخاطر شرایطم

الان یه بچه ۳ ساله پر جنب و جوش و لجبازم بهمون اضافه شده ک دونفری از پسش برنمیایم
من ک باید استراحت باشم بچه اولمم همش خونریزی داشتم تا ۷ ماه جفتمم سر راهی بود
مامانمم پیر و مریض کمکی ندارم خیلی ذهنم درگیره بخدا نمیتونم تصمیم درستی بگیرم

تصویر
۲۶ پاسخ

تروخدا دیگه نیار حیف خودتو جسمت و روحته
من عقل الانم داشتم همین یکیم نمیاوردم

اگه شوهرت کمکت می‌کنه و از نظر مالی از پس یه بچه دیگه برمیای انجام بده
چون تک فرزندی واقعا سخته طفلیا تو آینده تنها میمونن
خدا کمک می‌کنه دیگه این بار انقد سختت نمیشه

به نظرم شرایطت خوب نیست حوصله داری چه کاریه بااین وضعیت بداقتصادی خواهر

عزیزم من دو تا بچه دارم با فاصله سنی چهار سال ...بخوام بگم باور کن اونقد سخته اون قدر سخته بچه دوم که حد نداره ...مسئولیتت هزار برابر میشه ...
من از نظر مالی مشکل نداشتم اما روح و روانم خستست با اینکه الان پسرم سه سالشه خیلی اذیتم ...

روانشناسا میگن هیچوقت بخاطر بچه اول بچه دوم نیارین...اشتباهه...آدم باید خودشو ببینه...مادر میخواد بزرگش کنه باید شرایط خودشو ببینه همه جوره اوکی هست یا نه...همه چیو بسنج برای خودت...فراموش نکن خودتو...من خودم دیگه بچه نمیخوام...برگردم عقب یکی هم نمیارم

من به صورت طبیعی باردار شدم . اما تصمیم به تک فرزندی دارم . حوصله ندارم . نه از لحاظ جسمی نه روحی نمیتونم از پس یک بچه دیگه بربیام .

بنظرم سختیش ۳ماه اوله..
بعدش حل میشه ایشالا اینسری دیگه جفتت سرراهی نیست و خونریزی نمیکنی کلا ۹ماه اذیتی بعدش راحت میشی.شوهرت میخاد براش بیار درکت میکنم آی وی اف پوست ادمو میکنه ولی خب خانوادتون ۴نفره میشه❤️

با شرایطی که داشتی واقعا سخته ،شوهرت فراموش کرده اون روزارو؟ اگه میبینی دست بردار نیس بگو بذاربرا حداقل دوسال دیگه

من ناخواسته باردارم واقعا با یه بچه شیطون و لجباز خیلی سخته
حالا شما که باید استراحت داشته باشید سختتره 😕 باز باید با هم فکر کنید که میتونید از پسش بر بیایین یا نه

بگو بذار یکی ۲سال دیگه
منم سر رادین جفتم سرراهی بود ولی ای یکیو نه بارداری ها با هم فرق دارن
شایدم انشاالله طبیعی باردار شدی
قبل یا بعد کاشت مگه دارو میدن بهتون؟

بااین شرایطی که گفتی،نه

این یه تصمیم شخصیه من اصلا دوس ندارم بیارم ن کمک دارم ن آفتاب ن همسر همراه هیچی کلا

عزیزم این یه تصمیمیه که خودت باید ببینی شرایطت چطوریه آیا میتونی یا نه.منم برای دومی خیلی مقاومت کردم حتی باشوهرم کلی بحث داشتیم چون یه بارداری قبلش لولمو برداشتن خونریزی داخلی کردم تا نزدیک کما رفتم .ولی خلاصه حالا که دومی رو اوردم خدا رو هزار بار شکر میکنم وقتی صبحها بهم میخنده انگار دنیا به روم میخنده😍

منم دوتا جنین فریز دارم ی وقتی میگم بزارم باز بیشتر فکر میکنم میگم نه ولش کن. پشیمون میشم باز

اگر هزینشو دارید پرستار بگیرید یا یه خدمتکار که حداقل بیاد آشپزی کنه جارو کنه بره روزی دو ساعت .چون تنهایی شرایطت سخته
ولی واقعا تک فرزندی حیفه اگه میتونی یکسال دیگه هم هزینشو بده نگه دارند سال بعد اقدام کن دخترت عاقل تر بشه

عزیزم شاید مدل بارداری اول با دوم متفاوت باشه
منم مثل شما اولی رو ۹ ماه دراز کشیده بودم حتی میگفتن باید لگن زیرا بزاری تا دستشویی نباید راه بری خونریزی خلاصه خیلی بد بود
دومی یک دفعه حامله شدم گفتم اصلا نمیشه مگه میتونم دراز بکشم ۹ ماه پس بچه اولمو چیکار کنم خدا خواست و من همه اون مشکلاتی که سر بارداری دوم داشتم انگار غیب شده بود رفتم دکتر. گفتن نه اون مشکلاتی که میگی اصلا نداری یک بارداری راحت بدون مشکل رو گذروندم به لطف خدا همه کارهامو میکردم عادی

ای وی اف که شرایط استراحت و اینا میخواد ، فعلا بزار بچت بزرگ شه یا شغل شوهرت جوری باشه که تو شهر خودتون باشه ... بنظرم یخرده دست نگه دار.شایدم اصلا طبیعی باردار شدی

جنین فریز شده چجوریه گلم

من اگه عقل الانمو داشتم بچه نمی اوردم واقعا سخته اگه دوس داری دوباره بچه بیاری بزار یکم بزرگتر بشه

به شدت سخته تا ۵ سالگی دخترت نیار

اگه کمکت می‌کنه واز نظر مالی اوکی هستید راست میگه انجام بده توکل بخدا
تک فرزندی برای بچه خوب نیست و اینکه خودتون بعداً پشیمون میشید فاصله سنی هرچی کمتر بهتر به نظر من

ب نظرم دوسال دیگ انجام بده بقران من الان دوتا بچه دارم خیلی سخته..‌تویی ک شرایطت اینه سخته نمیشه...۲ سال بنداز عقب

خب اگر شرایطشو‌داری و پرستار بگیر کاراتو میکنه

عزیزم درسته شرایط سختی داری ولی ارزشش رو داره یک بار دیگه طعم مادر شدن رو بچشی....عزیزم چقدر هزینه دادین منم جنین فریز دارم ولی هیچ تماسی باهام نگرفتنه

به نظرم تو قوی تر از اون چیزی هستی که فکر میکنی وقتی باهمه این شرایط کنار اومدی من مخالف تک فرزندیم درسته سخته از همه لحاظ ولی تک بودم خیلی سخته منم تک دخترم واقعا عذاب آوره برام تا خدا بهم یه دختر داد هیچکس نمیتونه قضاوتت کنه خودت و همسرت باهم تصمیم بگیرید این تصمیم کاملا با خودتونه

به نظرم شاید همینطوری بدون جنین فریز شده باردار شدی خدا رو چه دیدی از خیرش بگذر بسپر دست خدا پ

سوال های مرتبط

مامان ❤  hana ❤ مامان ❤ hana ❤ ۳ سالگی
یکم درد دل کنم خفه نشم 😅
صب از بیمارستان زنگ زدن ک یکشنبه بیایین بیمارستان واسه جنین های فریز شده ای ک دارین صورت جلسه شده ک بندازیم دور اگ هزینه نگهداری ندید

تقریبا داره ۴ سال میشه ک فریز کردیم و اصلا سراغشون نرفتیم آخه هر ۶ ماه باید میرفتیم و هزینه میدادیم بابت نگهداری...
دخترم ک با وزن ۲ کیلو بدنیا اومد اونم رفلاکس و کولیک و دست تنها دیگه گفتیم همین خدا برامون حفظ کنه توانایی نداریم واسه بعدی ....

مشکلات اینقدر زیاد شد ک چیزی ک یادمون نبود جنین فریز شده ها بود

الان بهش میگم شوهرم نیست نمیتونم با بچه کوچیک تو این گرما پاشم بیام شهر دیگه
بگو هزینه چقدر میشه ک بزنم ب حساب بیمارستان
میگه مراحله دفتری زیادی داره باید حضوری بیای یکشنبه هم نیای میندازیم بره

نمیدونم چرا منی ک تا حالا بهشون فکرم نکرده بودم با این جمله ک میندازیم حس عجیبی دارم انگار قلبم داره کنده میشه (اونام بچه هامن خب )😥😥😥

شوهرمم تا دو هفته دیگه نمیاد خونه الان ۲ هفتس ک رفته ....سر کار تا عصر بعد کار شون گوشی نمیبرن حداقل یکم باهاش حرف بزنم یکم آرومم کنه با حرفاش ...
کلافم خیلی دوستای خوبم ...
مامان آرادکوشولو مامان آرادکوشولو ۳ سالگی
یکم دلدرد کنم شاید اروم شم خواب نمیرم از بس دلم شکسته....😔😔😔😔دیشب خونه آبجیم دعوت بودیم بعد شوهرم رفته بود ی سوسک داده بود دست پسرم و اونم باهاس بچه هارو میترسوند بعد خواستیم بیایم خونه من ب آراد گفتم مامان دیگه کثیفه بندازش دور بریم دستاتو بشوریم مریض میشی هرکار کرد نمیداخت بیرون منم گرفتم ازش و رفتم دستشو شستم و آراد خیلی گریه کرد یدفعه شوهرم جلو همه هرچی رسید بمن گفت ک چرا بچه رو ب گریه انداختی و ازش گرفتی خودم دادمش منم گفتم کارت اشتباهه نباید آیت چیزارو بدی دستش ولی اون خیلی بد رفتار کرد جلو همه واقعا قلبم شکست خیلی ماراحت شدم البته دفعه اولش نیستا همیشه بخاطر آراد هرچی میرسه بمن میگه اگ گریه کنه میگل هیچی نگو بهش ک گریه نکنه انگار من مامانش دیشب خونه آبجیم دعوت بودیم بعد شوهرم رفته بود ی سوسک داده بود دست پسرم و اونم باهاس بچه هارو میترسوند بعد خواستیم بیایم خونه من ب آراد گفتم مامان دیگه کثیفه بندازش دور بریم دستاتو بشوریم مریض میشی هرکار کرد نمیداخت بیرون منم گرفتم ازش و رفتم دستشو شستم و آراد خیلی گریه کرد یدفعه شوهرم جلو همه هرچی رسید بمن گفت ک چرا بچه رو ب گریه انداختی و ازش گرفتی خودم دادمش منم گفتم کارت اشتباهه نباید آیت چیزارو بدی دستش ولی اون خیلی بد رفتار کرد جلو همه واقعا قلبم شکست خیلی ماراحت شدم البته دفعه اولش نیستا همیشه بخاطر آراد هرچی میرسه بمن میگه اگ گریه کنه میگل هیچی نگو بهش ک گریه نکنه انگار من مامانش نیستم مثلا آراد رفته آب گرفته تو خونه و فرشارو خیس کرده میگه ولش کن چیز خاصی نشده ک 😔😔😔نمیدونم دیگه چ کنم ...نیستم مثلا آراد رفته آب گرفته تو خونه و فرشارو خیس کرده میگه ولش کن چیز خاصی نشده ک 😔😔😔نمیدونم دیگه چ کنم ...
مامان گندم مامان گندم ۳ سالگی
چند روزه حس میکنم افتادم تو یه چاله فضایی هرچی دست و پا میزنم ب جایی نمیرسم
خونم بهم ریخته و کثیف شده هرچقدر تلاش میکنم تمیز نمیشه هرجا رو تمیز میکنم سه جای دیگه بهم ریخته شده.نمیدونم من کم میزارم یا بیشتر از توانمه از پس کارام بر اومدن اخه این چند وقت خیلی بیشتر از حد نرمال خونریزی داشتم بدنم ضعیف شده حسابی و ضعف داره گوشمم عفونت کرده و خیلی درد داره از وقتی دارو استفاده میکنم تازه تا چند ساعت کر میشم😅
روحیه و اعصابمم ک داغون دلشوره میگیرم زیااااد
سعی میکنم تا جایی ک میتونم خودمو کنترل کنم استرس رو ب بقیه اعضای خونه ندم .
واقعا وقتایی ک خونه نامرتبه حالم بده اصلا تو جاهای شلوغ و کثیف ارامش ندارم و نمیتونم تحمل کنم عصبی میشم ولی این چند روز واقعا نمیتونم و پس بر نمیام
جون میکنم تا کارای عادی رو انجام بدم ولی تا جایی ک بتونم انجام میدم
ولی نمیدونم چرا تمومی ندارن از هفت صبح لباسشویی روشنه هنوز یه دور دیگه مونده ...
لباس پتو پشتی ملافه حوله دستمال های تمیز کاری کیف و کتونیای باشگاه و.... این روند همیشه ادامه داره
خسته ام از این همه دست و پا زدن و ب جایی نرسیدن
جند روزه میخوام بچمو ببرم خانه بازی و نمیتونم پارک نزدیک خونمونم اسباب بازیاش رو باز کردن نمیدونم چرا دلم برا بچم میسوزه
کاش خدا زود سلامتی منو بده
حال خوب نسیب دل همه بشه 🙏