چند روزه حس میکنم افتادم تو یه چاله فضایی هرچی دست و پا میزنم ب جایی نمیرسم
خونم بهم ریخته و کثیف شده هرچقدر تلاش میکنم تمیز نمیشه هرجا رو تمیز میکنم سه جای دیگه بهم ریخته شده.نمیدونم من کم میزارم یا بیشتر از توانمه از پس کارام بر اومدن اخه این چند وقت خیلی بیشتر از حد نرمال خونریزی داشتم بدنم ضعیف شده حسابی و ضعف داره گوشمم عفونت کرده و خیلی درد داره از وقتی دارو استفاده میکنم تازه تا چند ساعت کر میشم😅
روحیه و اعصابمم ک داغون دلشوره میگیرم زیااااد
سعی میکنم تا جایی ک میتونم خودمو کنترل کنم استرس رو ب بقیه اعضای خونه ندم .
واقعا وقتایی ک خونه نامرتبه حالم بده اصلا تو جاهای شلوغ و کثیف ارامش ندارم و نمیتونم تحمل کنم عصبی میشم ولی این چند روز واقعا نمیتونم و پس بر نمیام
جون میکنم تا کارای عادی رو انجام بدم ولی تا جایی ک بتونم انجام میدم
ولی نمیدونم چرا تمومی ندارن از هفت صبح لباسشویی روشنه هنوز یه دور دیگه مونده ...
لباس پتو پشتی ملافه حوله دستمال های تمیز کاری کیف و کتونیای باشگاه و.... این روند همیشه ادامه داره
خسته ام از این همه دست و پا زدن و ب جایی نرسیدن
جند روزه میخوام بچمو ببرم خانه بازی و نمیتونم پارک نزدیک خونمونم اسباب بازیاش رو باز کردن نمیدونم چرا دلم برا بچم میسوزه
کاش خدا زود سلامتی منو بده
حال خوب نسیب دل همه بشه 🙏

۷ پاسخ

عزیزم برای کارهات برنامه ریزی کن. مثلا بگو امروز فقط آشپرخانه رو جمع میکنم. در فواصل کم و کمکم توی یک روز آشپزخانه جمع کن وسطش چای بخور موزیک گوش کن به بچه برس دوباره ادامه بده
روز بعد اتاق خواب و... اینجوری هم اساسی تمیز میشن و دیرتر بهم ریخته میشه هم خسته نمیشی.
چون بهم ریختگی داری اشفته ای
اگرم بار روانی داری تحمل میکنی حتما با یه مشاور صحبت کن

کار خونه تمومی نداره جمع میکنی فردا به هم ریختس زیاد سخت نگیر بچه داری همینه دیگه

کارخونه هیچوقت تمومی نداره. اگه نصف روز دست بع خونه نزنم بمب میترکه. نه تنها بچه خودمونم زیاد ریخت و پاش داریم. واقعا یه ربات میخام که فقط کارای خونمون انجام بده.

ماهم والا لنگه شما..

کار خونه همیشه هست منم حال نداشته باشم یه غذا یه ظرف یه وقتهایی هم شب برنامه ریزی میکنم هر روز دو تا کار انجام میدم بهم فشار نیاد.ادم بیفته هیچ کس به فکرش نیست

ای کاش تنها یه روز بیرم تعطیلت.تنها یه روز تنها هیچکس نباشه

والا منم مثل تو کار خونه تموم نمیشه تموم وقتم با کار خونه تلف میشه

سوال های مرتبط

مامان آرشاوین مامان آرشاوین ۳ سالگی
یعنی کی میخواد همه چی رو روال بیوفته
از این ک هر روز صیح زود از خواب این بچه بیدارم میکنه خسته شدم
همیشه عصبیم،همیشه سردرد دارم ،یعنی کل روزمو بهم میریزه یکبار نمیشه من صبح با آرامش چشم از خواب باز کنم ،شبا ک ۱۰ ۱۱ میخوابه من باید ظرفارو بشورم ،یکم مرتب کنم خونرو بیهوش میشم ،چون بعدظهرا وقت خوابیدن ندارم، صبح هم ک دیگه بین ۷ تا۸ بیداره ،یا جیش داده ،یا گشنشه،یا کارتون میخواد ،یا بازی میخواد ،یا الکی جیع و داد میکشه ،موهامو میکشه ،میره آب باز میکنه لباسشو خیس میکنه،الان مجبور شدم بزنمش ،انقد ک روانیم کرده، یعنی با هرلحنی میگم آرشاوین بیا لباستو عوض کنم نمیاد ک نمیاد اولش با ناز و آرامش یکم بعد تند اصلا گوش نیمده حالا اگه باباش بود عین فرفر سریع میومد ،
احساس میکنم باید ی مدت جایی باشم دور از بچه و شوهر، وگرن زود نابود میشم، همیشه هم مثل افسرده هام حوصله جواب دادن تلفن ندارم حوصله صحبت طولانی ندارم منی ک عاشق گردش بودم ۱روز نمیتونستم تو خونه بمونم اصلا دلم نمیخواد پامو تو حیاط بزارم چ برسه بیرون،
بعضی وقتا میگم ناشکریه خدا بهم بچه و همسر سالم داده ناشکر نباشه اما گاهی میبینم دیگه خودمی وجود نداره چون صدمو گذاشتم تو زندگی ولی ب چشم نمیاد، یعنی شبا با درد پا کمرو گردن میخوابم صبحا هم با این دردا از خواب بیدار میشم 😮‍💨😮‍💨😮‍💨😮‍💨😮‍💨😮‍💨
مامان ❤  hana ❤ مامان ❤ hana ❤ ۳ سالگی
راهنمایی خواهرانه میخام ازتون
چند روز پیش گفتم ک ۲ تا جنین فریز شده داریم هزینه نگهداری ندادیم و گفتن میخایم بندازیمشون دور ...
شوهرم ک شهر دیگس واسه کارش خلاصه پیگیر شد و تلفنی هزینه رو داد ک نگهدارن
ما بعد هانا کلان تصمیم ب تک فرزندی گرفتیم ک واقعا واسه هانا پوستمون کنده شد تا دست تنها بزرگش کردیم
الان بعد این ماجرای تماس و جنین های فریز شده

شوهرم مدام رو مخم کار میکنه و تورو خدا بخاطر من بخاطر هانا بیا بریم یه بار دیگه کارای انتقال انجام بدیم و شانس خودمون امتحان کنیم واسه بچه دوم

من اصلا امادگیشو ندارم
بدنم هنوز بعد ۳ سال ب روزای قبل بارداریم برنگشته
از لحاظ روح و روان از لحاظ جسمی اذیتم
عوارض داروها خیلی زیاده استرسش خیلی بالاست

واسه بارداری قبلی تا ۲ ماه اول خواهرای شوهرم میومدن کارامو میکردن بعد اون تا ۷ ماهگی همه ی کارا با شوهرم بود غذا ظرف لباس جارو
اونم خسته شده بود از اول تا اخر زایمان هم اصلا رابطه نداشتیم بخاطر شرایطم

الان یه بچه ۳ ساله پر جنب و جوش و لجبازم بهمون اضافه شده ک دونفری از پسش برنمیایم
من ک باید استراحت باشم بچه اولمم همش خونریزی داشتم تا ۷ ماه جفتمم سر راهی بود
مامانمم پیر و مریض کمکی ندارم خیلی ذهنم درگیره بخدا نمیتونم تصمیم درستی بگیرم