۵ پاسخ

عزیزم اینا مال بزرگسالان هست اما چون نمیدونستی و دادی اشکال نداره

به داروحونه بگو برای بچه میخواستم .و بخر

دور از دسترس والدین متظورش اینه که یه وقت بچه همه را نخوره

ربطی نداره ، الان رو داروهای خود بچه ها هم نوشته دور از دسترس کودکان

صبحونه بخوره حدودساعت۱۱اینا بهش میوه میدم ساعت ۱ یک ونیم ناهار ساعت ۵ بستی با پسته یاهرآجیلی باشه بعدش یه لقمه نونی واسش درست میکنم ساعت ۹یا۹نبم شام ساعت ۱۱اینا خوارکی یامیوه یاتخمه حالا اگه بیرونم باشه خونه پدربزگ اینام دگیرند چیزی نمیگم چون نمبشه بچه خوراکی نخوره مگه ما خودمون توبچگیمون نخوردیم بخورند به اندازه غذاشونم قشنگ میخورند برنامه ریزی کن اونجوری گناه داره بجه اصلا خوراکی نخوره فردابزرگ بشن توسرمون میزنند به ما چیزی نگرفتید

سلام من به دخترم ۴ سال تمومه میدم خیلی کم هفته ای یه چیپس یه پفک میگیرم اونم با باباش میخوره نمیزارم همه روبخوره هرخوراکی بخواد میگیرم ولی ازش خیلی کم

سوال های مرتبط

مامان mamansho21 مامان mamansho21 ۴ سالگی
قبل اینکه چند تا نقاشی رو تفسیر کنم
اینو بخونید مامانا
اجازه دهیم بچه ها درباره ترس هایشان صحبت کنند

برخی پدر و مادرها اجازه نمی دهند بچه ها درباره ترس هایشان صحبت کنند، به همین خاطر این مسائل مسکوت می ماند و در تخیلات و ناخودآگاه بچه ها تبدیل به غول های هیجانی منفی بزرگ می شود. چه باید کرد؟ دکتر اکبری نژاد می گوید: «پدر و مادر باید اجازه دهند، بچه ها درباره تخیلات و ذهنیت هایشان صحبت کنند، از ترس هایشان بگویند، حتی اگر خنده دار باشد. به این مثال توجه کنید:

ـ مامان من می ترسم...ـ از چی می ترسی عزیزم؟ ـ از مومو؟ ـ مومو چه شکلیه عزیزم؟ بیا عکسشو با هم بکشیم. 

ـ اها این خانومه مومو هست، به نظرم لازمه یک کم به موهاش و سرو وضعش برسیم. نظرت چیه موهاشو کوتاه کنیم؟ لباس قشنگ تنش کنیم؟ بیا با هم درستش کنیم.

گاه لازم است ترس های بچه ها را روی کاغذ نقاشی کنید. زمانی که درباره اش صحبت می کنند. از آنها بخواهید که شکل ترس هایشان را بکشند و بعد به آن یک شکل با مزه و خنده دار بدهید.

مثلا فرزند شما از جادوگر در یک سریال می ترسد، شکل آن را با هم بکشید، قدری روی سرو وضعش کار کنید و لباس هایش را مرتب کنید یا رنگ بزنید ، بعد هم به فرزندتان بگویید که حالا این جادوگر از ما تشکر می کند که به او رسیدیم و نجاتش دادیم.

ترس بچه هارو جدی بگیرید ، من امروز سرم خیلی شلوغه همسرم نیست بچه ها هم لجباز ترینند نمبخوام سرسری جواب نقاشیهارو بدم
مامان گلی مامان گلی ۴ سالگی
کتاب مهربان باش
از نشر پرتقال
محتوای این کتاب اینه که اصلا مهربون بودن یعنی چی؟

واقعا یعنی چی؟ اگر از شما بپرسن میدونید چی باید بگید؟
واقعیت اینه که از بچگی توی ذهن ما اینو ثبت و ضبط کردن که مهربون بودن یعنی کمک کردن. حالا این کمک کردن به چه قیمتی هست؟ به قیمت روح و روان ما! یعنی چجوری؟ ما اکثرمون مهربون نیستیم! وقتی با خود خودتون خلوت کنید میبینید بیشتر جاهایی که مهربونی کردید در واقع دلتون نمیخواسته! از خودتون گذشتید و در حق بقیه مهربونی کردید. این از خودگذشتگی اغلب از سر اجبار بوده تا خواسته ی دل!
در واقع ماها خودمون رو قربانی میکنیم و مهربونی میکنیم. چرا؟ چون فکر میکنیم زشته! الان میگن عجب آدمیه ها.
دقت کنید تو فرهنگ ما به هرکسی که بیشتر از خودش میگذره و خواسته های خودش رو قربانی دیگران میکنه میگن آخی فلانی خیلی مهربونه!
در اصل مهم اینه بچه هامون یاد بگیرن که خواسته های خودت مهمن ولی در کنار توجه به خواسته ی خودت، بقیه رو هم در نظر بگیر. لزومی نداره خودتو قربانی کنی ولی برای دیگران ارزش قائل باش. این دو تارو در کنار هم مدیریت کن.
داستان کتاب از این قراره که دختر بچه ای توی کلاس بابت اتفاقی، مورد تمسخر قرار میگیره و شخصیت اصلی تلاش می‌کنه باهاش ارتباط بگیره جوریکه اون بچه حس ترحم نگیره. و شخصیت اصلی در لا به لای تلاشش برای مهربون بودن ، اون رو توی مثال های مختلف توضیح میده.
مامان سلنا مامان سلنا ۴ سالگی