۷ پاسخ

عزیزم گفتی نیکان زایمان کردی؟ منظورت نیکان غربه؟

بابا وقتی بچه ها کوچیکن خونه رو کلا فرش کنید جای باز نمونه تا چهار پنج سالگی بعدش دکور بدید ب خونه... من خودم کشیدم این روزا رو بدترشم کشیدم پسرم سی و پنج روزگی از دستم افتاد سرش شکست بالا نیاورد ولی من نتونستم طاقت بیارم بردمش بیمارستان

تخت من بلنده نویان چند وقت پیش از روش افتاد کف اتاق روی سرامیک با سر هم خورد

عزیزم ناراحت نباش ان شاالله که چیزی نیست ولی اصلا بچه رو تنها با پسرت نزار من یادمه 8 سالم بود داداش کوچیکم پیشم گذاشته بودن منم نشوندمش روی میز یه لحظه دستم ول کردم اونم خورد زمین 🤦🏻‍♀️الان همش یادم مونده میگم عمرا پسرم با خواهرش تنها بزارم. میگم وقتی بچه 8ساله حواسش پرت میشه بچه 5ساله که هیچی حالیش نیست

نگران نباش عزیزم اونا الان استخوناشون نرمه هنوز طوری نشده بچه‌ها من چندین بار افتادن کوچولو بودن

هیچی نمیشه خواهر انشالله بچه من انقد از سر ضربه خورد حتی یه بار بالاهم اورد ولی خداروشکر به خیر گذشت فقط اگه بالا اورد تا دکتر باید ببریش ولی نه یکی ضربه به گیجگا خطریه یکی از پشت سر پسر من به گیجگاش ضربه خورد که بعد دوسه دقیقه بالا اورد انشالله هیچی نیس به خودت استرس الکی نده خواهر انقد ازاین ضربه ها باید بخورن تا بزرگشن

چه جوری افتاده قلت میزنه مگه ؟
نزار بخوابه باهاش بازی کن
کی افتاده

سوال های مرتبط

مامان boys مامان boys ۵ سالگی
خدایا شکرت به قرآن نمی‌خوام ناشکری کنم فقط دارم روانی میشم خدایا کم آوردم خدایا خودت کمکم کن مردم به قرآن
این بچه از صبح که بیدار میشه یک ثانیه نمیخوابه یه ثانیه بلند شم گریه میکنم یه جوری که انگار مردم یک ساعتم نیام جوری گریه میکنه و قطع نمیکنه که از استرس میمیری اون از صبح نشستن در کنارش و تو بغلت بودن که کمرت دولا شدن به کنار نمیتونی هیچی کوفت کنی به کنار با این حالت باید شیر بدی به کنار کارای اون یکی بچه هست به کنار
مثلا عصر همسرم گفت میام میبرمت پیش بابا دوماهه بهشت زهرا نرفته بودم اوم حاضر شدنم با بدختی که مدام گریه واسه هر یه تکونم بعد نمیتونم اون یکی و حاضر کنم آخرشم به اون بدبخت میگم بیا شلوار یا جوراب ببر بابات یا خودت پات کن گریه میکنه میگه میخوام تو حاضرم کنی رفتیم اونجا برگشتیم شوهرم رفت سرکار گذاشتمش رو تخت لباسم در آرم خودش کشت هول هولی در اوردم دستشویی رفتم لباس اون یکی در اوردم اونو دستشویی بردم این همچنان هوار میزنه بغلش کردم شیرم نمیخورد ۹۰ سییشیرخشک قاشق قاشق بهش دادم بازی کرده ریخته شکمش کار کرد شستم عوضش کردم لباساشو عوض کردم گذاشتم باز رو تخت گریه گریه دو سه تا لباسشو باید بادست میشستم هول هولکی شستم بعد برنج و بذارم هوار میزد گریه قطع نمیکنه پسرم کلی ادا در میاره میپره بالا پایین یه لحظه قطع نمیکنه فقط گریههههه بد و بدو رفتم بغلش کردم شیر دادم خدایا حتی نمیرسم این وسطا یه لقمه یه چیزی کوفت کنم جون داشته باشم اعصابم داغون بار روانی که روته همه کارات بدوبدو با استرس اولش بچه رو بغل میکنی میگی به بغلت احتیاج داره باید اینکا و کنی چرا باید بعدش اینجوری بشی بخدا دارم میمیرم جون ندارم اعصاب ندارم سه ماه و ۲۴ روزه منتظرم یه روز راحت بیاد 😭🥺