نیاز به مشورت و همفکریتون دارم. پدرشوهرم از وقتی من به پسرم شیرخشک میدادم مدام تیکه اومد بهم. من همیشه میگفتم هیچ وقت اهمیت نمیدم دایورت میکنم که نه اعصاب خودم خورد بشه نه زندگی ره به همسرم تلخ کنم. ولی مگه این آدم دست برداره؟ بخدا هر بار میبینه باز میگه از این کود شیمیایی نده بچه. باز گفتم خیلی هم خوبه ۳تا بچه های خودتونم با شیرخشک بزرگ شدن، زنش از اونطرف گفت من به دوتا آخری شیر خودمو دادم باز هیچی نگفتم. باز گفت من حامله شدم سر دومی شیرم خشک شد مجبور شدم یر خشک بدم پدرشوهرم از اونطرف میگه اونموقع تند تند بچه میاوردن نه ۶ سالی یکبار. باز گفتم ولش کن و چیزی نگفتم. ولی از دیروزه دارم خودمو میخورم و ناراحتم که چرا این آدم دست برنمیداره. بخدا دوتا بچه به دنیا آوردن بهشون شیر گاو داده بوده توی نوزادی فوت کرده بودن. حالا نمیدونم بخاطر شیر بوده یا بیمار شدن ولی میگم ایندفعه احترامو بزارم کنار و همه اینارو بزارم توی روش. بهش بی احترامی کنم بگم خودم صلاح بچمو بهتر میدونم که چی بدم. نمیدونم واقعا دیگه احترام گذاشتن به این آدم نامحترم واقعا برام سخت شده. از یک طرف دیگه هم پدرشوهرم هم مادرشوهرم خیلی جاریمو عزیز میکنن و منو میخوان کوچیک کنن نمیدونم واقعا چه سیاستی پیش بگیرم. نمیتونم ترم هفته ای یکبار رو باید بریم چون اگر من بخوام نرم همسرم میگه پس بچه رو میبرم. من واقعا تا حالا اجازه ندادم کسی بهم بی احترامی کنه. تا حالا هم خیلی نجابت کردم بهش چیزی نگفتم ک دهنش رو ببنده. ولی دیگه خسته شدم از رفتارش

تصویر
۲۱ پاسخ

بعدم تا یکسالگی شیر مادر غنی و خوبه بعدش دیگه آنقدر مفید نیست قدیمیا خودشون بچه هاشونو با شربت قندو چایی تیلیت و شیرگاو بزرگ کردن حالا برا ما شدن دکترای تغذیه 🫥

اول اینکه همسرت رو با خودت همراه کن که یه موقع یه چیزی گفتی اونجا ضایعت نکنه .
بعدم با احترام بگو به نظر خودتون زشت نیست انقدر بهم حرف سنگین می‌زنید، منم بلدم ولی دوست ندارم چیزی بگم . من‌مادر بچه ها هستم اینجوری صلاح دونستم ، پسرتون پدر بچه هاست هیچوقت از اینحرفا بهم نمیزنه .
اگه یکی به دخترتون اینجوری بگه چه حالی میشید

من اوایل میخواستم به بچم شیر خشک کمکی بدم مادرشوهرم اذیت میکرد و اجازه نداد(باهم زندگی میکنیم)
بچه های خواهرش همشون شیر خشک خوردن میگفت ببین اونا رو همش مریضن
بعد از یه مدت دید بچم داره داغون میشه از اون ور بوم افتاد و گفت کلا شیر خشکیش کن
استدلالش فکر میکنی چی بود؟؟
ببین بچه های خواهرم شیرخشک خوردن خیلیم خوب و سلامتن🤣🤣
ول کن پدرشوهر و مادرشوهر رو
تو هررررکاری کنی خیلی ببخشید یه زِری دارن بزنن
دختر من تا ۵ ماه شیر خودمو خورد
مادرشوهرم جلوی چشم خودم گفت تا ۲ ماه بیشتر شیر مادرشو نخورده
من این بودم😳😳

ببین چون میگی همسرت پشتت در نمیاد و خیلی احترامشونو داره زیاد نمیتونی از کوره در بری چون اخرم میچرخونن میندازن گردن خودت زندگیتو تلخ میکنن

اینبار ک گفت صاف تو چشاش زل بزن با خنده بگو پدر جان خودت خسته نشدی از اینهمه کنایه؟؟
اگ منظورت ناراحت کردن منه ک من ناراحت نمیشم چون میدونم بهترین تصمیمو واسه بچم گرفتم
نظر شما هم محترمه برای خودتون

به نظر من سکوت بهترین جوابه گاهی جواب ندادن بهتر از صدتا جوابه شاید تو عکس العمل نشون میدی اونم ادامه خوشش میاد اگه اصلا جواب ندی دیگه چیزی نگه اگه حاضر جوابی کنی تا دلت خنک بشه احترام خودتو میاری پایین پیش جاری و بقیه

بگو همش شیر مادر میخورد الان نوبت شیر پدر
بگو همیشه پدر و مادرا بهترین چیز برای بچه هاشون میخوان و منم بهترین میخوای شاید شیر مادر بهتر باشه ولی وقتی سیر نشه پس باید کمکی بخوره یا اینکه کلا شیر خشک بخوره من خوب بچه میخوام هر پدر و مادری عاقلی میدونن چی برای بچه خوبه چی بد شما بچه هاتون بزرگ کردین حالا نوبت من این حس تجربه کنم و ممنون میشم بذارید خودم از پسش بربیام و تجربه ی خودمو داشته باشم

عزیزم اگه خودت تشخیص دادی که شیرخشک باید بخوره پس بهتر تصمیم گرفتی 💪🏻
اینکه بچه شیر خشک بخوره هیچ چی از ارزش مادر کم نمیشه و اصلا هم ربط نداره که بچه مریض میشه و‌اینا
پس خودت سرزنش نکن و به حرف ها توجه نکن
در هر صورت اطرافیان حرف میزنن
و اگه قدرت بیان خوبی داری یک بار با احترام و محکم بگو :پدرجان من به عنوان مادر که بچه م برام از هر کسی عزیزتره تصمیم گرفتم شیرخشک بدم و میدم .شماهم بهتره نظر ندی و خودت خسته نکنی چون این موضوع به شما ربطی نداره😉
و دیگه بحث نکن و زندگی تلخ نکن
و رو‌خودتم کار کن که ب چرت و پرت پدرشوهر و مادرشوهرت حالت بد نشه و بخوای عکس العمل نشون بدی
و قضیه جاری و اینا تقریبا برای همه هست و ناخوداکاه جاری ها باهم مقایسه میشن و باید پدر و مادرشوهر اگاهانه برخورد کنن تا رابطه بین جاری ها خوب و صمیمی باشه اگه نباشه کاری از دیت شما بر نمیاد😉

اول اینکه اگه همسرت پشتت نیس
خودت پشت خودت و بچه ت باش،،،نه اجازه بده کسی حالا هرکی راجع به بچه تون اظهار نظر کنه و چطور اونا روک حرفشونو بزنن شما هم بگو بخودم مربوطه...همم اینکه هیچ جا نذار بچه ت بدون خودت بره.بگو وابسته مه خودم فقط میتونم بهش برسم،دلم شور میفته منو از بچه م جدا نکنین.از این حرفا.
اونا جاریتو پیش تو عزیز میکنن...شما رو پیش جاریت.خیالت راحت.میخوان تفرقه بنداز ن و حکومت کنن.

🥺🥺🥺شرایط منم دقیقا مثل خودته هر جمعه مجبورم برم متنفرم از جمعه ها شوهرم با خانوادش کار میکنه که الان به لطف پدرشوهرم بیکاره ،هر ماه که شیر میگیریم من حرفشو میشنوم مطمئنم اینا حرفای مادرشوهرمه که تو خلوت خودشون میزنن هر ماه من تیکه شیر خشک خوردن بچه مو‌میخورم همش میگه نون باباشو‌میخوره مامانش بش شیر نداده ،بعضی وقتا از خودم میپرسه اصلا بش شیر دادی؟از یکسالگیشم میگه شیر ندین باید بگیرین ازش از ۱۴ماهگیشم میگه هنوز پوشکش میکنی میگه پوشکش نکت تو خودش کار خرابی کنه خودش یه فکری واسه خودش بکنه بعدم میگن نوه اول عزیزه جلو مردم ،واسه دختر خودشون روشن فکرن و امروزی ،گند پوش کارای دخترشونن بعد به من که میرسن باید با مادرشوهرم مقایسه بشم ،درصورتی که مادر شوهر من دوتا بچه های اولیش شیر خشکی بودن مشکل من با جیره خور بودن شوهرم بود از همه چی ما خبر داشتن الان که شوهرم بیکاره دیگه چیزی نمیپرسن که مبادا بخان کمکی کنن

خانم همکار شوهرم که شیر خودشو به بچش میده چندروز پیش توی جمع بهم گفت این یکی رو شیرخودتو بهش بده گناه داره (باردارم)
واقعا نمیدونم تو سر بعضیا چی میگذره که همه جا خودشونو صاحب نظر میدونن

ایندفعه بخند بگو بابا جون فکر کنم پسرم داماد بشه هم همچنان بخای بگی که شیر خشک خورد و شیر مادر نخورد
چقدر خاله زنک هست پدرشوهرت خب به این چ همه از مادرشوهر مینالن مال تو برعکسه 😑

پدرشوهرمن هم اوایل همین حرفا رو توی جمع بهم میزد بااینکه بچه های خودشم شیرخشکی بودن..چندباری محل ندادم ی بارم برگشتم بهش ک دلسوز تر ازمادر کیه برا بچه؟اینجوری صلاح دونستم دیگه خدا بخاد از سرش افتاد .جلوشون شیر نده

ببین باید خیلی محکم قاطع و جدی باشی حرفتو بزنی حالا به بهونه بچه بری اتاقی آشپزخونه ای یا سرتو جوری گرم کنی که نشون بدی دوست نداری ادامه بدی به این بحث

بگو هر مادری بهترین تصمیم رو برای بچت اش میگیره منم با مشورت دکترش به این نتیجه رسیدیم شیر خشک همه نیازهاشو تامین میکنه و دغدغه کمبود وزن و قد وکلی چیز دیگه رو ندارم انشاالله همه بچه ها سلامت باشن اما با توجه به پیشرفت پزشکی نظر دکترش مد نظرم و جز سلامتیش چیزی نمیخوام همه مادرا بهترینا رو برای بچشون میخوان من مادر و اون دکتر درس خونده به این نتیجه رسبدیم که سلامتیشم تو اینه ک تا دو سال شیر خشک بخوره

شما اون موقع بهترین تصمیم رو حتما گرفتید الانم من بهترین تصمیم رو برای بچه ام گرفتم
جدا از اون هیچوقت نمیشه شرایط گذشته چه امکانات چه بارداری و زایمان رو با الان مقایسه کرد الان همه چیز سخت تر و پیچیده تر شده


البته اگه کوتاهترش کنی بهتر هر چی بیشتر بگیممکن یکی تو بگی دو تا اون بگه مهمش اینه جدی بگی و به بهونه ای بری جای دیگه یا با بچه حرف بزنی و سرگرم شی

مث سگ کم محلیشون کن وقتی دارهدحرف میزنه کلا خودتو بزن به یه راه دیگه انگار دور از جون کری اینجوری بیشتر میسوزن

دقیقا همه این حرفارو شنیدم به اضافه حرفای بدتر من به ستاره تا یه سالگی شیر خودم دادم تمام این یه سال این زن و مرد به من تیکه انداختن ک شیر نداری تو پدر شوهرم میگفت یه ساعت سینه ات بدوشی یه قاشق شیر نداری بهش گفتم آره پس لابد ستاره با باد هوا زنده است گفت آره بازم از رو نرفت😐همین محرم باز گیر دادن ب شیر من که نگا ستاره چقد ریزه یه زره است بچه ها مردم چقد درشتن گفتم خو به شما رفته مامان ۶ تا زاییده همه ریز ریز فقط دوتا آخری بهترن بازم حرف خودشون زدن نه اون ۶ تا زاییده تو به یکی نتونستی شیر نداشتی منم خیلی ناراحت میشم شوهرم میگه خودت جوابشون بده اما هربار هم جواب دادم بازم حرف خودسون میزنن و زیر بار نمیرن

بزن به یه ورت من سر بچه اولم اشتباه کردم بهش شیرخشک ندادم مادرشوهرم نمیزاشت سرکار میرفتم هم بچه ام اذیت شد هم خودم شب تا صبح یه سینه رو میدادم اون یکی میموند که بدوشم بزارم برای موقعی که نیستم اما سر این یکی بهش شیرخشک دادم که برگشتم سرکار شیرخشک بخوره بگو به شما چه ربطی داره البته من شیر خودمو میدم اما بیرون میرم یا مهمونی شیرخشک میدم

منم این مشکل و دارم نه با مادر شوهر بلکه با اقوام خودم .واقعا دیگه بدم میاد برم تو جمع
اقوام ما معمولا شیر خودشونو میدن و کسی که شیر خودشو نده آدم خوبی نیست .اینقدر حرف شنیدم ،توضیح دادم.دیگع حالم بهم میخوره از اینجور بحث ها…
باز که میبیننت میگن واقعا شیر خشک میدی؟؟؟؟!!!
کامل شیرخشکی شده؟؟؟
حتما شیردادن بلد نبودی!!!
حتما حوصله به خرج ندادی!!!
حتما تنبلی کردی!!!
حتما خودت دوست داشتی از اول شیر خشکیش کنی وگرنه تلاش میکردی!!
شیر خشک هیچی نداره!!
واقعا شیر خشک میدی؟؟پس چرا بچه ت تپل نیست و وزن نمیگیره!!!!
بسه بخدا خسته م از قضاوت های بقیه 🤯🤯🤯🤯

امان ازدست پدرومادرشوهرمن باهاشون زندگی میکنم ینی اصلاجوونی نکردم برای خودم حداقبول نکنه براشوت

عزیزم بیخیال باش بزار بگه
تو اصلا گوش نده
حرف مفت رو باد میبره

بگو مگه بقیه ک شیرخشک خوردن چشونه والا خوب سرحال و سالم هستن بعدم الان شیرخشکارو آنقدر غنی میکنن از ویتامینا الان خود دکترا مگه شیرخودشونو میدن همشون شیرخشک میدن ..اگه جوابشو ندی همیشه دخالت میکنه تو کارای بچت ...جاریت چجوریه ک عزیزه جوابشونو میده؟؟

بگو پسرت میگه شیرخشک بده میخره منم میدم بگو اجازه منم دست شوهرممه
البته اگ شوهرت پشتته این جواب میده

سوال های مرتبط

مامان ‌‌‌ایلیا مامان ‌‌‌ایلیا ۱ سالگی
روی صحبتم بیشتر با ماماناییه که تازه مادر شدن، مادرایی که مثل اون روزهای خودم حس می‌کنن توی یک باتلاق گیر افتادن و قرار نیست هیچ وقت از توش دربیان و هیچ کسی نه درکشون می‌کنه نه می‌تونه کمکی بهشون بکنه، مامانایی که با وجود این که جوری عاشق نوزادشونن که تا قبل از اون عاشق کس دیگه‌ای نبودن ولی خسته‌ن و بی‌نهایت احساس تنهایی می‌کنن، می‌خوام بگم خیلی از ماها این شرایط رو تجربه کردیم، حالا بعضی‌ها کمتر بعضی‌ها بیشتر، من خودم تا سه ماه اول فقططططط نشسته بودم داشتم بچه شیر میدادم چون شیرم کم بود و دائم زیر سینه بود پسرم و واقعا حتی حموم رفتن هم برام سخت بود چه برسه به کارای خونه و آشپزی، این در شرایطی بود که بارداریم هم برنامه ریزی شده نبود و درست تو شرایطی که من درگیر دفاع ارشدم و مقاله و شروع دکترا و این مسائل بودم پیش اومد، با این که هیچ وقت ناشکری نکردم بابتش ولی خییییلی خییییلی سخت گذشت، فکر می‌کردم دنیا دیگه برام تموم شده و همه اهداف و آرزوهامو باید ببوسم بذارم کنار، ولی اگر بخوام منصف باشم هر چی جلوتر رفت بیشتر تونستم به روتین زندگی خودم قبل از به دنیا اومدن بچه نزدیک شم،
ادامه تو کامنت
مامان جوجه طلا مامان جوجه طلا ۱۷ ماهگی
چون این روزا دارم زیاد تاپیک میبینم که مامانا سوال میکنن چطور بچه رو از شیر بگیریم یا شما چطور گرفتین گفتم تجربه خودمو براتون بزارم
اول اینو بگم که من فقط حدود ۲۵ روز شیر خودمو دادم و بعدش شیرخشک دادم پس تجربه‌ای که میزارم درباره شیشه و شیرخشک
دوم اینکه من دور و برم خیلی بچه بوده و همیشه حواسم به بچه‌ها و چالشایی که مامانا داشتن بوده و برای خودم الگو برداری کرده بودم که حواسم باشه
مثلا دیدم که بچه رو از شیر گرفتن ولی بچه مثلا ۵-۶ سالشه هنوز داره از شیشه آب میخوره یا شیر شب از شیشه می‌خوره😑
سر همینا من بشدت حواسم بود که دخترمو اصلا به شیشه یا پستونک وابسته نکنم
برای همین هرموقع تا شیر میدادم فوری شیشه رو از دم دستش برمی‌داشتم، یا هیچوقت آب و اینا توی شیشه بهش ندادم و از لیوان و نی استفاده کردم

۱۵ ماهگی چون دخترم دیگه ۱۶ تا دندون داشت و طبق چکاب یکسالگیش سطح آهن و کلسیمش بالا بود و غذا خوردنشم خوب بود تصمیم گرفتم هم از پستونک بگیرمش هم شیر
تجربه پستونک رو بعدا تو تاپیک جدا میزارم
ولی شیر رو چجوری قطع کردم...

تاپیک دیگه میزارم
مامان آقاشاهان مامان آقاشاهان ۱۷ ماهگی
سلام خانما
خیلی حرصیم از حرص زیاد دلم میخواد گریه کنم 😭

امشب رفتیم خونه پدرشوهرم اینا موقع برگشت یکم طول کشید تا من و شوهرم از خونه بیایم بیرون ، شاهان با مادرشوهر وپدرشوهرم زودتر رفته بودن توکوچه
اومدیم سوارماشین شیم دیدیم نیستن بعد یکی دودیقه از کوچه بغلی اومدن و پدرشوهرم با ذوق شروع کرد به تعریف کردن که گربه رو زمین خوابیده بود رفتیم دست زدیم بهش من اون موقع چیزی نگفتم و اومدیم خونه
ولی الان بشدت ناراحتم
واقعا نمیدونم چرا اینجوری میکنه میدونه من بدم میاد یه رفتارایی میکنه که آدم میخواد سرشو بکوبه به دیوار
اینم بگم که میدونم دست شاهانو زدن به گربه چون این کارومیکنه
مرغ وخروس داره بالا پشت بوم هروقت میریم اونجا به شاهان میگه بیا دست بزن یا خودش میگیره بزور میاره سمت شاهان که دست بزنه یا سرشونومیبره سمت لب بچه میگه بوس کن و شاهان بدش میاد هر سری داد میزنه که سمتش نیاره ولی انگار مرض داره
همش میگه میخوام نترسه ولی بیشتر داره بچه رو اذیت میکنه
یا جوجه مرغ عشقو برمیدارع میزاره رو پاهای بچه اونم خوشش نمیاد همش دستو پاشو تکون میده میگه نه نه
یا یبار بچه رو برده بود توکوچه کنار جوب تو عابرپیاده ول کرده بود
اصلا نمیگه این بچه نوپاست میخوره زمین رو آسفالت
(شاهان چهار دستوپا نرفته وقتی میوفته رو باسنش و رو دستاش نمیوفته مستقیم با صورت میوفته )


کلیم بحثم شده تاحالا باهاشون که نکنن این رفتارارو
شوهرم که هیچی نمیکه فقط من
واقعا حالم بده از دستشون 😔😔😔
مامان گلرخ مامان گلرخ ۱ سالگی
سلام دوستان خسته نباشید.
میشه راجع به نحوه غذا دادن به بچه کمکم کنید ؟ برام خیلی سخت و واقعا طاقت فرسا شده ،شیر خودم و میخوره دخترم ،از مزایای صبح ساعت 5 اینا هر 45 دقیقه بیدار میشه شیر میخوره میخوابه تا 7ونیم 8 که کانل بیدار شه چندین مرحله شیر میخوره ،وقتی ام بیدار میشه اول شیر میخوره باز بعد دیگه بیدار میشه کامل ،توی این مرحله اگر بهش شیر ندم اصصصصصلا حواسش با هیچی پرت نمیشه و گریه میکنه، ولی بخاطر همین شیر خوردن های متوالی صبحونه اصلا نمیخوره , تخم مرغ نیمرو یا آب پز فقط میخوره کلا ،نه کره پنیر نه هیچ چیز دیکه ای نمیخوره .تا ساعت 10ونیم 11 اینا درگیرم بهش صبحونه بدم کاهی چند تا تیکه تخم مرغ میخوره و والسلام. ناهار و شام هم خیلی کم میخوره .اگر پیش مامانم یا مادرشوهرم باشه و من نباشم بهش غذا بدن میخوره 90 درصد اوقات ولی پیش خودم که هست اصلا . سفره میندازم بازی کنه توی بازی بخوره جواب نداد میریزه همه رو و بعدش میره با قصه و حرف و صدا درآوردن میخوام بدم خیلی کم جواب میده .واقعا از این روند خسته و کلافه ام
همه همینقدر سخت باید غذا بخورن یا فقط بعضیا مثل ما اینجوری هستن ؟ واقعا جونی برام نمونده از اول با این زوال پیش اومدم دیگه بریدم