سلام خانما
خیلی حرصیم از حرص زیاد دلم میخواد گریه کنم 😭

امشب رفتیم خونه پدرشوهرم اینا موقع برگشت یکم طول کشید تا من و شوهرم از خونه بیایم بیرون ، شاهان با مادرشوهر وپدرشوهرم زودتر رفته بودن توکوچه
اومدیم سوارماشین شیم دیدیم نیستن بعد یکی دودیقه از کوچه بغلی اومدن و پدرشوهرم با ذوق شروع کرد به تعریف کردن که گربه رو زمین خوابیده بود رفتیم دست زدیم بهش من اون موقع چیزی نگفتم و اومدیم خونه
ولی الان بشدت ناراحتم
واقعا نمیدونم چرا اینجوری میکنه میدونه من بدم میاد یه رفتارایی میکنه که آدم میخواد سرشو بکوبه به دیوار
اینم بگم که میدونم دست شاهانو زدن به گربه چون این کارومیکنه
مرغ وخروس داره بالا پشت بوم هروقت میریم اونجا به شاهان میگه بیا دست بزن یا خودش میگیره بزور میاره سمت شاهان که دست بزنه یا سرشونومیبره سمت لب بچه میگه بوس کن و شاهان بدش میاد هر سری داد میزنه که سمتش نیاره ولی انگار مرض داره
همش میگه میخوام نترسه ولی بیشتر داره بچه رو اذیت میکنه
یا جوجه مرغ عشقو برمیدارع میزاره رو پاهای بچه اونم خوشش نمیاد همش دستو پاشو تکون میده میگه نه نه
یا یبار بچه رو برده بود توکوچه کنار جوب تو عابرپیاده ول کرده بود
اصلا نمیگه این بچه نوپاست میخوره زمین رو آسفالت
(شاهان چهار دستوپا نرفته وقتی میوفته رو باسنش و رو دستاش نمیوفته مستقیم با صورت میوفته )


کلیم بحثم شده تاحالا باهاشون که نکنن این رفتارارو
شوهرم که هیچی نمیکه فقط من
واقعا حالم بده از دستشون 😔😔😔

۱۳ پاسخ

دیدیشون. بگو شاهان اسهال گرفته. بگو بالامیاره.بگوبردم دکتر گفته ویروس حیوانیه.بچت گرفته.اینجوربگو. دیگ نبرن سمت حیوونی.یاپرنده ای

انقدر حساس نباش،پدربزرگا نوه هاشون رو خیلی دوس دارن من اینجور مواقع سکوت میکنم.

ببین تا شوهرت حرفی نزنه هیچی درست نمیشه باید شوهرت بگه که اینکارو نکنن

چرا این کارای خانواده های ایرانی تمومی نداره تا کی میخوان احترام نزارن به خواسته پدر مادر بچه خب تو دوس نداری بچه ات دست بزنه کار درستی ام هست الان کلی ویروس و مریضی اومده دور از جون شاید بچه مریض بشه چرا نمیخوان احترام بزارن به خواسته هامون

دقیقا خانواده شوهر منم همینقدر نفهمن

چقد رو مخن.خدا بهت صبربده
هر چندوقت میرین پیششون؟

کمتر برو خونشون. من و مادرشوهرم تو ی حیاطیم. هرسری ی رفتاری بکنه که من خوشم نیاد ممکنه حتی یکی دوماه هم اجازه ندم سوفیا برع خونشون

وای درکت میکنم گاها پدرشوهرم یع کارایی میکنع ک من بدم میاد اونقد حرص میخورم ک‌

منم بخاطر این کارا کلی گریه کردم و باشوهرم دعوا کردم ولی کو فک میکنن من زیادی حساسم و مشکل از منه
ولی الوین گربه یا جوجه یا مرغ بیاد سمتش می‌ترسه گریه میکنه

ایطور نکن بد پسرت نمیخوان خودت هم فردا نوه دار میشی عروس اینطور رفتار میکنه باهات مثل خودت

آدم نفهم و بیشعور تا ابد نفهمُ بیشعور میمونه متاسفانه کاری نمیشه کرد🙃

همشون لجباز و اینطورین منم کلی مسعله اینطوری دارم باهاشون

سعی ار خودت دور نکنی

سوال های مرتبط

مامان آرین مامان آرین ۱۶ ماهگی
مامانهای عزیز لطفا هر کس می‌دونه منو راهنمایی کنه چون خودم خیلی شکه شدم... امروز شوهرم بعد از ظهر خوابید منم پسرمو برداشتم بردم تو سالن و در اتاق خواب را بستم که صدا شوهرمو اذیت نکنه و بخوابه.. تو این مدت هم کارهامون کردم یه مقدار میوه تو یخچال بود که همه را برداشتم و شستم که بذارم تو یخچال ولی خوب وقفه افتاد و میوه ها نیم ساعتی بیرون یخچال موندن... شوهرم که بیدار شد بهش گفتم چیزی میخای برات بیارم... گفت آره میوه بیار منم رفتم تو آشپزخانه... پسرم کنار شوهرم رو کاناپه نشسته بود و باری میکرد یهو با نخ افتاد زمین به طوری که ملاجش رو زمین خورد و پاهاش بالا بود ... یه لحظه گفتم گردنش شکست ... حالا شوهر عوضبم شروع کرد فحش به من بده....که مادر فلان شده ت (یعنی من ) مقصره... حالا من هیچی نگفتم ... نشست میوه بخوره گفت چرا میوه ها داغه و شروع کرد به داد و بیداد ..اون نشسته بود رو کاناپه و من رو زمین کنار بچه م نشسته بودم که بهش میوه بدم .... بعد بند شد و با پاهاش محکم کوبید تو بازو چی من.یه جوری که انگار داره شوت می‌کنه یه توپ رو و بعد بهم گفت برو لباساتو بپوش کمشو از خونه من بیرون ... من بلند شدم برم تو اتاق دو باره با پاس زد به باسن من که یعنی تیرپایی داره میزنه بهم ...مدام هم می‌گفت میذارمت دم در و فلان.... من رفتن تو اتاق پسرم و همین طور شوکه بودم و نمی‌دونستم باید چیکار کنم چون شوهرم خیلی خرو گاوه و اگر میرفتم از خونه بیرون محال بود بذاره بچه رو ببرم و به هیچ عنوان هم نمی اومد دنبالم ... بعد چند دقیقه اومد گفت بیا بچه رو عوض کن چون پی پی کرده بود ...