امشب رفتیم بیرون گفتیم بریم کافه رفتیم بچم واینمیساد هی می‌رفت رو جاده منم بدو دنبالش آخر سر اومدم تو ماشین نشستم عصبی بودم ک چرا باباش دنبالش نمیره اومده میگه بیا آبمیوه رو بخور منم گفتم نمیخورم اونم مال خودشو پرت کرد منم مال خودم الان قهمرم با بچم اومدیم تو پذیرایی خوابیدیم اصلا یکم درک نمیکنه

عزیزم بجای ناراحت شدن و قهر کردن کاش حرف میزدی و ازش میخواستی بره دنبالش اون دیده تو میری دنبال بچه بیخیال بوده اگه میگفتی بهش میرفت شبتون هم خراب نمیشد

تقصیر خودتونه با بچه میرید کافه!
اخه کافه جای بچست

واقعاااا با بچه ی این سنی هیچ جا نمیشه رفت ،دقیقا پسر منم اینجوریه هرجا میریم انقدر اذیت میگنه که اخرش با شوهرم بحثمون میشه و با اعصاب خورد باید برگردیم،قهر نکنید بشینید صحبت کنید اروم بهش بگو از چی ناراحتی

شوهر من اصلا خودشو صاحبش نمیکنە
بخدا میریم پارک اون میشینە من همش درحال دویدن
همە اینجوریم و دایم درحال دعوا و همچنان نمیفهمن

با بچه این سن کافه نمیرن که دختر خوب
بجای قهر کردن صحبت کنید باهم دیگه

مردا تا بهشون دلیل ناراحتیت رو نگی متوجه قصیه نمیشن
عزیزم تو بچه رو بگیر تا من ابمیوم رو بخورم.... به همین سادگی

بچه تو این سن اصلا بند نمیشه یجا،شوهرمن که تو خونه بچه رو نگه نمیداره چه برسه بیرون دیگه ازش توقعی ندارم

باید پامیشد دیگ اونم.وای منم اینجوریم هی صدام در نمیاد هیچی نمیگم یهو میپوکونم😐🤦‍♀️

قیناکه لخورا لخوتان تال کردوه لسر هیچو خورایی منداله ایدی دامزرانی نیه
ولا کچی من بحدیک شلوقه سیره دچم بو هر جیگایک دلین دبا کور با نک کچ

پیاو سقزی هروان ایمه ش یکسره شرمانه لسر او کورمان الانیش قسه مان نیه

باید میخوردی دیگه بچه اس ماهم بیرون میریم همش پسرم بامنه

من که میزارمش دیوار جز حراجی ها
به درد نخوراااا

خخخخ حیف آبمیوه ها