تجربه زایمان پارت ۳ :


خلاصه بعد از یکی دو ساعت درد کشیدن اومد معاینه کرد و گفت هنوز یه فینگری و اونجا من خیلی خورد تو پرم ، اون همه درد تحمل کرده بودم و تازه یه فینگر بودم
البته ماما ها به همدیگه میگفتن خیلی شرایطش خوبه و دهانه رحمش نرمه پیشرفتش خوبه و احتمالا زود زایمان کنه
ساعت ۱۰ شده بود و من داشتم از درد میمردم دست ماما رو گرفته بودم التماس میکردم تو رو خدا بیا معاینم کن که اگه ۴ سانت شدم اپیدورال و بزنن
ماما گفت تو برعکس بقیه ای همه میگن معاینه نکن تو میگی معاینه کن! گفت ساعت ۱۱ میام معاینت میکنم
ساعت ۱۰/۳۰ بود و من دردهام کلا بهم وصل شده بود و بینش هیچ تایم استراحت و نفس گیری ای نداشتم
دستگاه ان اس تی که بهم وصل بود کلا انقباضاتش روی ۱۰۰ بود یکمی میومد پایین رو ۷۰ باز دوباره میرفت بالا رو صد و حدود پنج ثانیه ای روی ۱۰۰ میموند
بعدش گفت برو دستشویی بیا تا معاینت کنم رفتم تو دستشویی پوشک قبلیم و برداشتم دوتا رد کوچیک سبز رنگ روش دیدم به بهیار نشون دادم گفتم این مدفوع بچه نیست اونم به ماما نشون داد و ماما گفت نه این مال خودته من آب کیسه و که دیدم شفاف بوده
و من اونجا فهمیدم ساعت ۹/۳۰ کیسه آبم و سوراخ کرده بودن
گلاب به روتون با اون دردها و انقباض شدید به زور یکم دستشویی کردم و بهیار پوشک تمیز داد تا بذارم لای پام
تا پوشک و گذاشتم یهویی یه عالمه چیز ازم ریخت به بهیار گفتم من خونریزیم خیلی شدیده خطرناک نیست؟ گفت نه اشکال نداره و پاشو بریم
من پوشک و آوردم بالا تا خونریزیم و ببینم دیدم پوشکم پر از ترشح سبز شده و اینجا بود که بهیار هول کرد و سریع ماما رو صدا زد و براش توضیح داد
اونم گفت سریع رو تخت بخوابونیدش تا معاینش کنم

مقالات مرتبط

سوال های مرتبط