سلام خانما
من چیکار کنم که بتونم از حق خودمو بچم دفاع کنم یعنی هروقت یادش میوفتم میخوام سرمو بزنم به دیوار
دیروز با دوستم و بچش رفتیم پارک دختر اون بزرگتره من و دوستم یه نیمکت خیلی نزدیک به زمین بازی نشستیم بچه ها برن بازی کنن چشمم به بچم بود دیدم وایستادن تو صف تاب تا نوبتشون بشه یهو دیدم یه خانمه دوقلو داشت با رفتار بد نه ها با مهربونی به بچه ها گفت بچه های من باید باهم سوار بشن بزارید اینا باهم سوار بشن زود پیادشون میکنم یهو دیدم دخترم همینجوری داره با حالت قهر تاز پارک میره بیرون بلندشدم بغلش کردم بغضش ترکید همینجوری آروم اشک میریخت بردمش کنار تاب ولی روم نشد به اون خانمه بگم نوبت بچه من بود فقط داشتم به دختر خودم میگفتم نی نی ها دوقلو هستن و دوست دارن باهم سوار شن مرسی انقدر مهربونی اجازه دادی ولی دخترم گریه میکرد همینجوری بابای بچه ها دید مارو به بچه هاش گفت بسه دیگه پیاده بشین نوبت خانم کوچولوئه ولی مامان بچه ها با اعتماد بنفس گفت نه بچه ها باید ۵ دقیقه بازی کنن الان ۳ دقیقه ازش مونده باز باباشون گفت خوبه دیگه خانمه گفت نه هنوز ۱ دقیقش مونده 😳 من چرا مثل مادر اون بچه ها نیستم اخه دلم برای بچم میسوزه که مادری مثل من داره

۹ پاسخ

ب این فکرکن ک تو قرار نیس دوباره اون خانمو ببینی ک بخوای خجالت بکشی یکبار انجام بده بعد برات عادی میشه.ب دخترت بگو این خانم داره بی عدالتی و حق خوری رو ب بچه هاش یاد میده تو مث اونا نیستی نوبت رو رعایت میکنی تا همه بهت احترام بزارن.بزار اون خانم بفهمه کارش زشته هرچی هم گفت محل نده انگار نمیشنوی .

ناراحت نباش این شد تجربه دفعه بعد بگو بچه منم داره گریه میکنه وقتی شماسکوت کردی اون پرروترشده همون موقع باید بچه رو با بازی دیگه سرگرم میکردی یا میبردی خوراکی میخریدی که بچه منتظر نمونه ادم بی درک همه جاهس

تو یه مادری و باید با خودت تمرین کنی که بتونی حق خودتو بچتو بگیری خجالت رو بذار کنار و جوری رفتار کن که در اینده بچت پشتش به بودن تو گرم باشه

مرده شور اون خانمه روببزن کی گفته باید حتما پنج دقیقه بشه چ خال بهم زن بوده اون دیگه داره پر رو بودن رو ب بچه هایش یاد میده باید بهش میگفتی خانم شما باید اول پنج دقیقه صبرمیکردی بچه من ک نوبتش بود سوار بشه بعد پنج دقیقه بچه ها خودتو سوار میکردی

حالا داستان ما برعکس ه هر جا نوبتی و صف باشه پسرم همرو میزنه کنار میگه نوبتیه هاااا الان نوبت منه🤷🤭با دعوا نه ها بامزه میگه ،فکر میکنه همیشه خودش اوله،منم میگم مامانی باید صف وایستی که متوجه بشه،اگر بچه ها چیزی نگن که میره جلو ولی اگر شاکی بشن میرم جلو حلش میکنم یا میبرم سر ی بازی دیگه

دختر من خودش از حقش دفاع می‌کنه من کاری نمیکنم تو خونه به بچه احترام بزارید حرفشو گوش کنید اینطوری بچه اعتماد بنفسش می‌ره بالا

منم حقشو میگیرم توام بگیر ت الگوی بچتی ازت یاد میگیره دعوا لازم نیس خیلی محترمانه و محکم بگو نوبت دختر منه باید وایسین تو صف

عزیزم ناراحت نشو من عین خودت بودم سر پسرم ولی الان سر دومی مثل شیر حق بچه هامو میگیریم فقط اعتماد به نفس داشته باش چند بار تکرار کن روت باز میشه میتونی انجام بدی فقط باید یه بار دیگه این اتفاق افتاد سریع عکس العمل نشون بدی

من بودم میگفتم حالا ک باهم میخوان سوارشن پس صبر کنین دوتا تاب خالی شن.

سوال های مرتبط

مامان باران و بهار مامان باران و بهار ۳ سالگی
مامان پرهام مامان پرهام ۳ سالگی
مامان قلب من شایانم🤱 مامان قلب من شایانم🤱 ۳ سالگی
رفتیم بیرون بعد پسرم اون اسباب بازی را دید رفت بازی کرد بعد داشتیم میرفتیم پسرم نمیومد میگفت که باز میخوام بازی کنم شوهرماعصابش خورد شد نمیومد جیغ میکشید و گریه دیگه مامام زوری اووردش تو ماشین بعد شوهرم صداشا برد بالا گفت ککه سگ به ترکی گفت بعد گفت میزنم تو دهنتا جیغ نکش بعد دیدم دوباره جیغ منم جوری پسرم زد و گوشما کشید دیگه اعصابم خورد شد و محکم زدم تو شونش اینقدر اعصابم خورد شده 🥺😔😔😔😔 بعد شوهرم میگفت هرچیم براش بخری باز اونجوری ها تربیت کردنای تو دیگه بیا اینم تربیتت گفتم من میگم نگیر یه چیزا ولی تو میری میگیری میگه ولش کن گناه داره نزار صداش در بیاد من تربیت کردم هیچی باز جیغ کشید گفت زهرمار میزنمتا 😏😏😏😒😒😒 اومد بالا بگم ها برا دختر خوارت خوب قربون صدقش میری تا یذره گریه میکنه دایی دایی میکنی چته زورت به این بچه رسید این حرفاشا رفت رو مخم منم زدمش اینقدر اعصابما خورد کرد 😩😔😔😔😔 اعصابم خورد شد بچما زدم بعد اومد پفک اوورد که با باباش بخور باباشم یه اخمی کرد دیگه پفک را نییورد اینقدر دلم برا بچم سوخت گفتم نگاه کنا بچما میره منت یه مشت گوها را میکشه اخرش اینجوری 😔😔😔😔