تجربه زایمان دوم من با بی حسی🩵
دکترم تاریخ بستری داد بهم برای شنبه ۲۵ ام
صبحش ساعت ۸ رفتم زایشگاه ماما ها اول قبول نکردن گفتن وقت دارم و...زنگ زدن دکترم توی عمل سزارین بود بعداز عمل اومد گفت بستریم کنن حتما.ساعت ۱۱صب بستری شدم بهم قرص زیر زبونی دادن اصلا دردی نداشتم تا اون روز
بهداز قرص دوبار دردم گرفت اونم خیییییلی خفیف بعد قطع شد
بهم سروم زدن
ساعت ۲ باز درد نداشتم باز بهم قرص دادن
ساعت ۳ دردم شروع شد

ادامه پارت بعد

۳ پاسخ

به سلامتی عزیزم 🩷 چند هفته بودی؟

عکسشو بزار

طبیعی؟

مقالات مرتبط

مراقبت‌های پس از زایمان سزارین
مراقبت های بعد از سزارین - نکات مهم تغذیه، دارو و ورزش
نحوه خوابیدن بعد از سزارین
نحوه صحیح خوابیدن بعد از عمل سزارین
زمان بستن شکم‌بند بعد از سزارین
زمان بستن شکم‌بند بعد از سزارین
خونریزی بعد از زایمان سزارین
خونریزی بعد از سزارین تا کی ادامه دارد؟ + علائم خطر

سوال های مرتبط

مامان دلماه مامان دلماه ۱ ماهگی
خانما برام دعا کنید دیشب فشارم بالا رفت یهو بستری شدم بهم قرص زیر زبونی دادن اصلا دردم نگرفته دوبار معاینه کردن یه عالمه خون دیدم 💔😭😭😭تروخدا برام دعا کنید خیلی میترسم
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان جوجه حنایی مامان جوجه حنایی ۲ ماهگی
پارت ۲

به دکترم زنگ زدن گفتن همچین بیماری با این وضعیت دارین و اینا چیکارش کنیم
که ماما به دستور دکتر بازم بهم قرص داد
من منتظر بودم آمپول فشار بزنن ولی هیچ خبری نبود
گذشت و گذشت تا اینکه ساعت ۸ صبح شد
صبحانه آوردن و چون فکر میکردن من طبیعی زایمان میکنم بهم صبحانه دادن بخورم
شیفت همه عوض شد باز ماما جدید اومد
یکم تازه کار بود ولی دقت بالایی داشت
همش حواسش بهم بود منم خوشم اومده بود😂
یه آمپول زدن بهم خوابم گرفته بود ولی یه حسی مانع خوابم میشد
همه اونایی که همراه من بستری شدن دردشون گرفته بود ولی همچنان من نه
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان رستا🩷👧🏼 مامان رستا🩷👧🏼 روزهای ابتدایی تولد
پارت دو تجربه زایمان سزارین

رفتم بخش مامایی گفتم اینجوریه آب میاد ازم گفت برو رو تخت بیام معاینه کنم ،رفتم ماما اومد معاینه کرد گفت ۲ سانت دهانه رحمت باز شده و پارکی کیسه آب گفتم باشه به دکترم زنگ بزنین بیاد چون من برگه بستری نداشتم فقط برگه دکتر بیهوشی دستم بود و چون سزارین اختیاری بودم گفتش که طبیعی شرایطتت خوبه فلان گفتم نه توروخدا زنگ بزنید دکترم من طبیعی نمیخوام گفت باشه دکتر شیفت داریم اگه شرایطتت رو قبول کرد اون سزارین میکنه اگه نه زنگ میزنیم دکترت (ناگفته نماند من چون نازایی ۷ ساله داشتم) دکترم قبول کرده بود ک زیر میزی بگیره و عملم کنه خلاصه اصرار کردم که زنگ بزنن دکترم ، زنگ زدن دکترم گفت آمپول بتامتازون همون ریه تزریق کنین ساعت ۸ صبح میام ببرم اتاق عمل ...
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان Yaman مامان Yaman ۲ ماهگی
رفتم زایشگاه بهم ی قرص زیر زبان داد گفت برو چهار ساعت بعد بیا
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان رادوین مامان رادوین ۳ ماهگی
سلام مامانا
من اومدم با تجربه زایمانم‌☺️
من ۱۱ ام بدون هیچ دردی بستری شدم،چون طبق سونو حرکات بچم کم شده بود،به دکترم هم گفتم و گفتش که باید بستری شم تا قرص بزارن و این کارا
خلاصه من صبح پنجشنبه ساعت ۱۱٫۳۰ بستری شدم
اومدن و برام سرم اینا وصل کردن،قرص زیر زبونی دوبار گذاشتن
همزمان ان اس تی هم مرتب می‌گرفتن
همه تعجب کرده بودن که چرا دردم نمیگیره،یه دارو هم تو سرم زدن که تزریق میشد بهم اما تاثیری نداشت
خلاصه اومدن کیسه ابم پاره کردن که من یکم تازه انقباض حس میکردم
دیگه یه دفعه دکترم گفت که اتاق عمل کنین و سزارین میکنم
منی که تو عمرم اولین بار بود سِرم میزدن،یهویی رفتم اتاق عمل🥲
دیگه سزارین شدم و از عملمم تا اینجا خیلی راضی ام
تو بیمارستان پمپ درد داشتم و خونه از شیاف استفاده میکنم
سوند و آمپول کمر واقعا اصلا درد نداشت
شکمم تو بی حسی کامل تو ریکاوری دوبار فشار دادن
خلاصه اینکه پسر کوچولوی ما ۱۱ اردیبهشت دقیقا ساعت ۸ شب بدنیا اومد🥹با وزن ۳٫۴۰۰
این روزها و لحظات قشنگ رو برای تموم کسایی که چشم انتظارن،ارزومندم
انشالله که به زودی زود خدا دامنشون رو سبز کنه💚
مشاهده ۱۰ پاسخ دیگر
مامان فندق مامان فندق ۲ ماهگی
تجربه سزارین پارت ۲:
گفتن سریع باید بری سونو داپلر تا حرکاتش رو دقیق بفهمیم
یه چیز شیرین خوردم رفتم داخل حرکاتش صفر بود گفت برو
زایشگاه رفتم زنگ زدن به دکترم و ختم بارداری دادن ،وبستری شدم
بلافاصله ان اس تی وصل کردن و بهم امپول فشار زدن من تا جایی که دردم زیاد شد نمیدونستم امپول فشار اون سرم تا فهمیدم تا ۴صبح شدم ۳سانت
تا ۹صبح به حدی درد میکشیدم جیغ هام تا بیرون میرفت تا دکتر اومد همون ۳سانت بودم دید درجه دردم میرسه به ۶۰ ،۷۰ضربان قلب بچه داره میاد پایین
اورژانسی سز شدم حتی تا بهم بی حسی بزنن از درد ناله میکردم
تا اینکه بی حس شدم انگار دنیارو بهم دادن خودمو رها کردم تا اینکه صدای گریه پسرمو شنیدم همه دردام یادم رفت
همونجا داخل اتاق عمل ماساژ رحمی دادن و تو ریکاوری وقتی که بی حس بودم
بعد اون خیلی راحت با دردام کنار اومدم قابل تحمل بود
فقط خوردن چیزای سردی ممکنه دردتو خیلی خیلی افزایش بده
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان حسین مامان حسین ۴ ماهگی
سلام من بخاطر بستری شدن پسرم اصلا استراحت نداشتم دیروز رفتم معاینه گفت بخیه ات باز شده بهم دارو پماد داد گفت ترمیم نشد بعد دو هفته دوباره بخیه میکنه کسی اینجوربوده که با پماد خوب شه
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان رادین کوچولو مامان رادین کوچولو ۴ ماهگی
خانوما من بستری شدم با دلهای پاکتون دعا کنین برام ،ماما اومد معاینم کرد گفت دهانه رحمت کلفته ، یکسانت هم بازه یک چهارم قرص گذاشت تو واژنم تا ساعت ۷ باید باز بشم
اینم بگم من اصلا دردی ندارم ولی دکترم گفت برو امشب بستری شو
مشاهده ۱۵ پاسخ دیگر
مامان آراد💙 مامان آراد💙 ۲ ماهگی
پارت اول از تجربه زایمان طبیعی
من ت 36هفته دردای زایمانم شروع شد ک رفتم زایشگاه بهم گفتن انقباض داری و ضربان قلب بچه هم ضعیفه ک گفتن یا با دارو دردات کم میشه یا باید زایمان کنی سه شب بستری بودم تا بهتر شد دردام
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان 💙پسرم آیهان💙 مامان 💙پسرم آیهان💙 ۱ ماهگی
سلام خانما من شنبه باید برم برا زایمان سزارین بعد آبریزش بینی دارم با گلو درد از دیروز اینجورم ولی امروز بهترم بنظرتون برا عمل مشکلی پیش میاد دکترم رفتم گفتن دارو نمیتونی زیاد بخوری فقط استامینوفن بهم داد با سیتریزین همین دوتا رو داد همش دارم آب نمک قرقره میکنم بنظرتون تا شنبه خوب میشم
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان معجزه مامان معجزه روزهای ابتدایی تولد
مامانا بیاین از تجربه زایمان بگم ۵ شنبه ۴۰ هفته و ۱ روزم بود وهیچ علائمی نداشتم قراربود جمعه خودم برم آمپول بزنم پنجشنبه عصر ساعتای ۴ افتادم ب لکه بینی رفتم یه دوش گرفتم و رفتم بیمارستان معاینه کرد زنگ‌زد دکترم گفت برو بیشتری شو خلاصه ساعت ۷ ونیم بستری شدم و بهم سرم زدن و ساعت ۸ ونیم ماما اومد کیسه ابمو پاره کرد تا ساعت ۱۱ شب مردم از درد ماما میگفت آفرین ۴ سانتی دردهات عالیه تا دکترم ساعت ۱۱ اومد گفت کیسه ابت کی پاره شد گفتم ۸ معاینه کرد گفت کجا ۴ سانت ۱ سانت هم نشدی خلاصه گفت ببرین سزارین
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان هدیه زهرا مامان هدیه زهرا روزهای ابتدایی تولد
#تجربه_سزارین
پارت دوم
تو اتاق عمل اول متخصص بیهوشی خیلی مهربون بهم مشورت داد که وقتی میترسم، بی حسی خوب نیس و باید بیهوش شم. چون وقتی وارد اتاق عمل شدم، خیلی ترس داشتم و اینو همه شون متوجه شدن . یکم باهام حرف زدن تا ارومم کنن. و تصمیم گرفتن که بخاطر ترسم، بیهوشم کنن. و اینکه از عوارض بی حسی بهم گفتن که بعداز اینکه بی حسی تموم میشه، سردرد های شدید دارن .
دستگاه تنفس بهم وصل کردن و همونجا دیگه تو یه لحظه بیهوش شدم.
بیدار که شدم، ساعت ۲ و نیم بود.
دیدم تو اتاق ریکاوری ام و پرستار بهم شیاف میزنه تا درد نداشته باشم.
آرامبخش و شیاف خیلی خوب بود . باعث شد وقتی که به هوش اومدم، اصلا دردی نداشته باشم. واقعا خوب بود . اصلا نیازی به پمپ درد نداشتم. همه کسانیکه با ما سزارین کرده بودن هم همینطور بودن، هیچکدوم پمپ درد نداشتن . و همه مون با شیاف و سرم و آمپول ، آروم بودیم و هیچ دردی نداشتیم‌ . و بخاطر اینکه بیهوش هم شده بودم، هیچ عوارضی نداشتم و حالم اوکی بود.
تو این زمینه ی بعد از عمل، بیمارستان و عواملش خیلی مهمه. من که واقعا رااضی بودم. رسیدگی شون عالی بود.
مامان علیهان👼🏻🩵 مامان علیهان👼🏻🩵 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان من ۲
بعد اینکه بستریم کردن درد نداشتم اصلا رگمو باز کردن سوند وصل کردن سوند درد داره زیاد نه ولی سرم زدن و ساعت شده ۳ بهم آمپول فشار زدن من تا ۵ سانت درد نداشتم که بعدش دردام شروع شد آستانه تحملم خیلی کمه اینو بگم یعنی نمیتونستم تحمل کنم دیگه خلاصه با جیغ و داد فول شدم گفتن باید زور بزنی حدودا ساعت ۷.۳۰ شب تا ساعت ۹.۳۰ زور زدم ولی فایده نداشت تا زور میزدم میومد پایین بعدش برمیگشت نشد دیگه با اون همه درذ گفتم دیگه نمیتونم حال نداشتم داشتم بی هوش میشدم دیدن نمیشه منو از تخت زایمان آوردن پایین سوند وصل کردن باز و برن به اتاق عمل نشستم روی تخت و بی حسی تزریق کردن درد نداشت دراز کشیدم بعد شروع کردن و ساعت ۹.۵۲ بود که پسرم بدنیا اومد اوردن گذاشتن روی سینم قشنگ داشت با چشمای قشنگش بهم نگاه میکرد
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان اولی💙 مامان اولی💙 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان پارت ۲:
۳۸ به علت انقباض زیاد بستری شدم و پرستاری اون قسمت دوبار منو معاینه کردن و گفتن دهانه رحمت نیم سانت باز هستش
دکترمم هم به گفته ی اون پرستاران دیگه منو معاینه نکرد گفت ممکنه لکه بینی بگیری.
خلاصه آخرین باری که رفتم دکتر بهم گفت من شنبه ۲۵ مرداد تو بیمارستان دولتی شیفتمه بیا اگه آمادگی زایمان داشتی بستریت کنم
طبق این حرف من شنبه میشدم ۳۹ هفته و دو روز
منم همه تلاشمو کردم تا اون تاریخ دردم بگیره
ولی هیچ فایده ای نداشت ودردی سراغم نیومد
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان معین👶🏻🍯 مامان معین👶🏻🍯 ۳ ماهگی
تجربه من از زایمان
پارت 1
سلام به همه، امشب قسمت شد از ماجرای زایمان طبیعی که به سزارین ختم شد بهتون بگم، من 39هفته 5روز بدون درد رفتم مطب دکتر داخل بیمارستان، معاینه کردن و گفتن 3سانتی برو برای بستری و nst, منم چون درد نداشتم خیلی ترسیدم، گفتم الان میرم بهم امپول فشار میزنن و.... خلاصه رفتم nst دادم گفتن تحرک جنین کمه و انقباضات رو داری، زنگ زدن دکتر گفت بستری بکنین، تعویض لباس کردم و رفتم تو بخش زایشگاه... من رو تحویل یه ماما دادن و گفت برو رو تخت دراز بکش، منم رفتم همون اولم گفتم که من ماما همراه میخوام و بیدردی اونم گفت حالا باشه و یه سرم بهم وصل کرد انقباضات من شروع شد....
مشاهده ۵ پاسخ دیگر