۵ پاسخ

در حد ممکن سعی میکنم کلا خرید هامو با همسرم انجام بدم چون خودم خیلی راحت ترم اینجوری
ولی خونه کسی با بچه نرفتن دیگه نمیشه
خونه هرکسی که دوست داشتم رفتم با پسرم. گاهی اوقات مخالفت کرده ولی چون دیده دلم میخواد برم چیزی نگفته

فک نکنم کسی بیشتر از ی مادر نگران بچه اش باشه

اگه نتونم قانع کنم بچه رو میدم نگه داره میرم

نمیدونم والا تاحالا اتفاق نیفتاده
بچه من ک از ۲۰روزگی تو جمع بوده الانم فوق العاده بچه اجتماعی هست

قسمت اول که اتفاقا بچه باید به شلوغی و همه ی جمع ها عادت کنه واسه همین من اصلا این و قبول نمیکنم
قسمت دوم هم بازم قبول ندارم از اینکه وابسته ی کسی باشم بیزارم واقعا
همیشه با بچه م تنها میرم پیاده روی بیرون پارک اما خرید اینارو با همسرم میرم

سوال های مرتبط

مامان جوجه کوچولو مامان جوجه کوچولو ۷ ماهگی
الان یه مدت خونه خودم بودم میبینم چقدر حس میکنم منم توانایی دارم.ولی تو خونه ی بابام،مادرم مرتب از هرکاری که برای بچم انجام می‌دادم ایراد می‌گرفت و من مرتب حس میکردم آدم نابلدی هستم و مادر خوبی نیستم.
ولی تو خونه خودم درسته صددرصد بی عیب نیستم ولی بالاخره کارامو میکنم و دیگه کسی نیست بهم بگه بزار خودم بجای تو انجام بدم چون تو یه جای کارو اشتباه کردی.
مادرم آنقدر اصرار کرد که بچمو آوردم که ببینن
و میبینم چقدر این تکرار مکرر نواقص بچه داریم،اعتماد بنفس منو خراب میکرده
مثلا مادرم مرتب خودش میگه بچه رو بده بغلم
منم میدم
بعد میگه من دارم بچتو بزرگ میکنم.

یا میرفتیم مهمونی
مادرم میگفت بده من بغل کنم و وارد مجلس شم
منم می‌دادم
بعد بقیه میگفتن تو که بچتو مادرت برات بزرگ میکنه

یا می اومدم غذا به بچه بدم
مادرم میگفت بده من بدم تو بلد نیستی چجور بدی

یا حتی شیرخشک درست میکردم یکم دیر میشد سرم داد میزد

ولی تو خونه خودم دیگه خودم کارامو میکردم و به بچم غذاشو میدادم،کاراشو میکردم و...
درسته ۱۰۰درصد بدون عیب نبود
ولی حس خوبی داشتم
😇😇😇😇😇