بچه ها خیلی عذاب وجدان دارم نمی‌دونم چرا من از بچه هام ب موقع دفاع نمیکنم الان اعصابم خورد شده بچه داداشم تب داشت اومده وسط بچه هامون نشسته زنداداشم نمیگه بلنشو دوربشین اونوقت پسر من آب دماغش بالا کشید وای ویهان مریض شدی فاصله بگیرین میگه پسرمن سرما خورده علایم دیگه نداره امشب پسرم بی‌حال میگه سردردم یبار بچه هام مریض بودن دکتر بردم روز دوم دارو میدادم خوب شده بودن اونا اومدن بچشون مریض شد حالا گله کرده چرا ب ما نگفت نیا اومدن در حیاط بگم نیا بالا بچه هام مریضن هم ناراحت میشد اومدن ناراحت میشن خیلی خود خواهن فقط میگن ما ادمیم بقیه آدم نیستن خیلی بدم میاد از اخلاقش داداش منم عین خودش شده قبلاً خیلی ویهانو دوست داشت جدیدا باهاش بد شده پسرت به طرف باباش رفته با پسرم سرد هرچی هست بچه منه چی بگم فوری گله میکنن بوش هم ک خیلی بهش رو دادن جواب بزرگترارو میده این بچه های مارو هم میزنه مامانش دزدکی قند تو دلش آب میشه بچه های ما هم بی عرضه

۱ پاسخ

اشتباه میکنی خب باهرکی مث خودش باش وقتی میبینی مریضه بچش بگو عمه کنار وایسا من حوصله مریض داری کردن ندارم توم مث خودشون باش یا بچت اگ مریضه بگو ببخشید چون سری قبل ناراحت شدین فعلا سمت ما نیاین نکنه بچت مریض شه بچتو ک میزنه دخالت کن بگو حق نداری بچه ها رو بزنی دستاشو بگیر ک و تو چشمش نگاه کن ک بفهمه کارش اشتباهه اینجوری مامانشم میفهمه برای بچت ارزش قائلی جلو بچشو میگیره

سوال های مرتبط