۱۱ پاسخ

اگه دزد همسایتون بود راحت بازش میکرد😂😂😂بخیر گذشته

اتاقتون چقدم پله داره ..سخته با بچه خونه پله دار

کلیدو نذار رو در بمونه خداروشکر ک بخیر گذشت واقعا ادم استرس میگیره

ای خدا
شرمنده خواهر خنده م گرفت از این مدل شیطنت
تن ش سلامت

ای رد میشم پستتو میبینم میخندم😂😂😂😂😂😂

الهی بگردم کارش خیلی نمک داشته الهی بگردم خوبه گریه نمرده نترسیده وگرنه همتون بیشتر هول میکردین خودشم اذیت میشد

ببخشید خندیدم😂😂الهی فداش شم رفته تو کمد😂😂😂😂

وای واقعا اره پسرمن رفته بود اسپری سم کامن برداشته بود اسپری کرده بود رو لباساش خدا کمکم کرد تو صورتش و دهن و چشمش نزده بود🥺

ااهی عزیزم بچه روبایدچهارچشمی مراقب بودمنم یسری اومدم پایین خونه پدرشوهرم درورودیشون بازبودیادم رفت ببندم هرچی صداش میزدم جواب نمیدادهمجاروگشتم نبودرفتم دیدم رفته راه پله ازپله هاداره بالامیره وای قلبم اومدتودهنم سریع رفتم گرفتمش وگرنه خدامیدونه ازاون همه پله اگ میفتاد

یعنی نمیتونستین درو باز کنید ب آتش نشانی گفتین🙄🙄🙄🙄

دقیقا دختر من رفتیم خونه بابام وایتکس رو خودش ریخته بود
فکر کردم خورده زنگ زدم ۱۱۵ بریدیمش بیمارستان

سوال های مرتبط

مامان Arad مامان Arad ۱ سالگی
مامانا من ی هفتس بخاطر کم‌خونی شدیدی که دارم آمپول میزنم دکتر داده بعد ب جور خواب اوره من همیشه درارو از ترسم قفل میکنم میخابم و همیشه آراد وقتی از خواب بیدار میشه من باید بغلش کنم کلی بوسش کنم ماساژ بدم بهشو تا اوکی شه امروز باباش گفته خونه گرمه درو پاشده باز گذاشته ساعت ۱۰ بچه ها تو کوچه داشتن بازی می‌کردن آراد با صدای اونا پاشده بدون اینکه متو بیدار کنه رفته درو باز کرده جلوی در جالرو گذاشته که بسته نشه بعد جلو در ب بچه ها نگاه کرده یهو پاشدم از خواب دیدم آراد پیشم نیست اتاق نگاه کردم اینور اونور دیدن نیست یعنی ب معنای واقعی تپش قلب گرفتم داشتم سکته میکردم نمی‌دونم چجوری چادر سر کردم فرار کردم تو کوچه دیدم داره با بچه ها بای بای می‌کنه درو ببنده بیاد خونه از بچه ها پرسیدم کی اومد کوچه گفتن خاله نیم ساعت اینا بود اینجا بود
بعد اومد خونه ی کوچولو سرش داد زدم رفت عروسک بغل کرد با من قهر کرد
من خیلی مواظب ارادم این اتفاق برا مد افتاد بخدا ی وجب نمیزارم ازم دور بشه همش استرس دارم یعنی اگه می‌رفت چی میخاستم بکنم
مامان علی💙🌈 مامان علی💙🌈 ۱ سالگی
مامانا به نظرتون ویزیت آنلاین هم خوبه من بگیرم یا ن؟ آخه احساس میکنم زود سر هم بندیش میکنه و میره. من روز به روز داره وسواسم بدتر میشه خصوصا وسواس فکری. قبلا شوهرم اینجا بود فقط درو قفل میکردم بدون اینکه چِکِش کنم میومدم میخوابیدم الان با وجود اینکه اون هستش من باز هی میرم نگاش کنم ببینم خوب قفلش کردم یا ن‌ آخه شوهرم بخاطر اینکه صبح زود میره سرکار تو اتاق میخوابه منو پسرمم تو پذیرایی. بعد همش میگم نکنه من بخوابم درو خوب قفل نکرده باشم شوهرمم خوابش سنگینه بیدار نشه یکی بیاد بچمو بدوزده بره. یا مثلا روزایی که کار دارم میرم بیرون شبش صد بار نگاه میکنم چک میکنم ببینم قفل کردم یا ن. بعضی روزا کلا بیرون نمیرم درم قفله خب دیگه مطمعنن نباید برم نگاش کنم چون جایی نرفتم ولی باز میرم هی نگاش میکنم ببینم خوب قفله یا ن. بماند که روزایی که بیرون میرم وقتی برمیگردم تو اتاق و کمد دیواری و همه جا رو نگاه میکنم حس میکنم یکی اومده قایم کرده خودشو🤦‍♀️ شهر ما هم روانپزشک نداره کسی هم منو نمیبره یه شهر دیگه
مامان نیکی خانم مامان نیکی خانم ۲ سالگی
پیرو تاپیک قبلی
دیشب نیکی ساعت ۸ خوابید بر خلاف شبای دیگ زود خوابید چون بعدازظهر نخوابیده بود ساعت ۱۱ آوردمش تو هال مثل هرشب گذاشتمش تو رختخوابش شیر خورد خوابید منم رفتم تو اتاق (تو اتاق رو تختش نمیخوابه ماهم بخاطر اون تو هال میخوابیم)همینک نشستم دیدم بیدار شد سرحاال بود انگار خوابشو کرده بود ب باباش گفت مامان رفت مدرسه؟اونم گفت اره گفت پس آب بده
اب داد و کلی پیش پیشش کرد و رو پا گذاشتش هی نق میزد مامان مامان یهو اروم میشد حرفای عادی میزد منم پشت در قایم شده بودم تا اینک بعد نیم ساعت دیدم صداشون نمیاد منم دراز کشیدم تو اتاق ولی در باز بود یهو پاشد مامان مامان کردو همسرم بغلش کرد و راش برد یهو تو تاریکی منو دید گفت عه مامان هست و...همسرم گفت نه مامان نیست رفته مدرسه باز هی نق میزد و اروم میشد گاهیم گریه بلند و بد میکرد نیم ساعت دیگ هم گذشت تو اون تایم همش با خودم فک میکردم من اگر بخوام شیرشم قط کنم باید بغلم باشه نمیشه که همزمان من هم از خودم محرومش کنم هم از شیر جفتش براش خیلی سخت میشه بخاطر همین از اتاق اومدم بیرون و بغلش کردم تا ده دقیقه محکم بغلم کرده بود و فشارم میداد بعدش گفت جی جی بده و خوابید تا صبح قبل رفتنم تو خواب بهش شیر دادم و رفتم گفتم یوقت بد قلقی نکنه مادرشوهرمو اذیت کنه خیلی گریه کردم با هر اشکش اشک ریختم و تصمیم گرفتم یهو باهم قط کنم چن وقته دارم سعی میکنم بهش کم شیر بدم ولی انگار ولعش بیشتر شده و بیشتر میخواد و میخوره حالا مدرسه تموم بشه یکاریش میکنم