۸ پاسخ

مثله پسر من 😮‍💨
از شدت خوشحالی نمیدونه چیکار کنه 😵‍💫

ب نظرم طبیعی تو این سن. چون اکثرا مامانا گفتن بچه ی ماهم همین طورن. پسر منم خیلی هیجان زده است گاها تا مهمون بره4دست لباس عوض میکنه هی دستشو خیس میکنه میزنه ب موهاش با برس حالت میده. هی فلش و وصل میکنه ب تی وی میگه پاشید برقصیم. فکر می‌کردم فقط منم که بچم این مدلی نگو همه دارن🤭

پسرم منم همینخ فکر کنم الان سنشونه

پسر من یه مدت در رو قفل می‌کرد کلید قایم می‌کرد که مهمونا نرن خونه تا بزرگ شد از سرش افتاد

انگار دختر منه
من که میگم دیوونه میشه وقتی یکی میاد

دختر من اینجوری هست خیلی شدید

دختر منم مهمون بیاد میخاد تمام کمد لباس و اسباب بازیشو بیاره به همه نشون بده خیلی رو مخمه این کارش هر چیم میگم قبلش بهش فایده نداره😑😑
همه اشون همینن میگذره بیخیال

از طریق قصه آداب مهمون داری رو بهش یاد بدین
قصه ای از بچه ایی ک مهمون میره خونشون چجوری رفتار میکنه

سوال های مرتبط

مامان کارن و کوشان 😍 مامان کارن و کوشان 😍 ۵ سالگی
سلام خانمهای گل 🌸
من دیروز که بچه هام مشغول بازی بودن اومدم جلوشون چندبار گفتم وای سر گیجه دارم اصلا به روی خودشون نیاوردن بعد خودم رو به حالت غش زمین زدم واکنش بچه هام خیلی جالب و دور از انتظار بود
اول پسر بزرگم اومد چندبار اسمم رو صدا کرد بعد آروم زد توی صورتم بعد صورتم رو بوس کرد همین جوری که اسمم رو صدا میزد یه دونه محکم زد توی صورتم از درد نتونستم جلوی خنده م رو بگیرم و خندیدم اینجا انگار فهمید کارش درست بوده امیدوار گفت مامان خوبی گفتم خیلی سر گیجه دارم چشمهایم بسته بود گفت مامان نمیتونم چشمهایت رو ببینم بعد شروع کرد همه موهام رو ریخت توی صورتم 😂🤔 گفت حالا بهتر شد من که نمیتونم چشمهات رو ببینم بعد دوباره من رو صدا کرد جواب ندادم انگار دوباره نگران شد گفت حیف که بلد نیستیم ببریمش یه بیمارستان یکدفعه کوشان پرید روی شکمم چندبار صدام زد بعد گفت مامان میشه با گوشیت بازی کنم🤣😂 بعد هم محکم زانوش رو فرو کرد توی شکمم دیگه نتونستم خودم رو کنترل کنم
مامان عمرم مامان عمرم ۵ سالگی
خانما دستم به دامنتون کمکککککک
امروز دخترم جلو داداشم شلوارشو در اورد
بعد هم اون یکی داداشم رفت دسشویی هی میرفت درو باز میکرد چون قفل نداست ببنده اولش انقد بابت این دو تا موضوع عصبی بودم بخدا میخواستم بزنمش ولی خودمو کنترل کردم بردمش تو اتاق باهاش حرف زدم
بعد هم که مهمونا رفتن دوباره کلی باهاش حرف زدم
اصلا نمیدونم رفتار درست چیه؟
یه اتفاق دیگه هم تو کلاسش افتاده امروز با یکی از پسرا با هم رفتن دسشویی البته دسشویی جدا ولی دخترم میگه من میترسیدم در دسشویی رو ببندم گفتم خوب دوستت بدون شلوار تو رو دید گفت نه اول پوشیدم بعد اومدم بیرون
تا حدودی میفهمم حالت دروغ گفتتشو اصلا به نظر نمیومد که دروغ بگه
رفتار درست چیه ؟؟؟کسی تجربه ای داره تو این مورد؟؟
اینم بگم من دور از خانوادم زندگی میکردم تو شهر دیگه الان حدود یکماهه نجبور شدم برگزدم شهر خودمون انگار حس میکنم این مدت اینجام دخترم رفتارش عوص شده
تروخدا هر تجربه ای درباره هر کدوم از این موارد داربن بهم بگین خواهش میکنم
تب فرزندپروری استامنیفون