نمیدونم چرا یزدان اینجوری شده واقن زندگی رو برام سخت کرده
از اول ک دنیا اومد میگف راه ببرید رو زمین نمیموند ینی همش تو خونه راه می‌بردم موقع خابم ک فوقالعاده سخت میخابید و خیلی خیلی رو صداها حساس بود بنی از رو پام‌می‌آوردم پایین بیدار میشد بعد ۳ ماهگی هم تا ۶ ماهگی تو پتو میخابوندم این مرحله ک گذشت ۶ ماهه شد ۴ دست پا رو ک رف یکمی آروم شد خودش بازی می‌کرد باز از ۹ ماهگی خیلی ب من وابسته شده اصن تو خونه ک تنهاییم دوتایی نمیره بازی کنه دائم بهونه میاره ب من می‌چسبه تا تو آشپزخونه میرم گریه میکنه ن غذا میزاره درست کنم ن کارامو بکنم دسشویی رفتن ک مرگمه دیگ باخودم میبرمش تو دسشویی بسکه جیغ میزنه 🤦‍♂️🤦‍♂️
ولی وختی میرم بیرون یا باباش هس اینجوری نمیکنه بازی میکنه دنبال من نیس زیاد الانم دیدم خیلی گریه کرد اومدم خونه باباجونم
قشنگ داره بازی میکنه ب منم هیچ کاری نداره اینجوری ک نمیشه ماهر روز بریم یه جایی از دست این ینی اصلا اصلا نمیزاره هیچ کار کنم اینجروی ک از گشنگی می‌میرم تو خونه بگین چیکا کنم 😭😭😭🥲

تصویر
۱۵ پاسخ

دخترمنم همینجوریه فقط خونه مامانم شون ک میریم دوروبرمن نمیاد وگرنه هرجابریم دورش شلوغ باش باباشم باشه بازم من باید کنارش باشم یابغلش کنم توروز ک ازبس ب پام میچسبه و دلش میخادهمش پیشش باشم

دقیقا پسرمنم همینه

پسرمنم دقیقا همینه خستم کردع

پسر منم اینجوری بود ،چن بار گریه کرد محلش ندادم الان بهتر شد

کلا بچه ها انگار تکراری میشی براشون وقتی میبری جای دیگه ساکت میشن 😅بعد اینقدر آروم میشن همه میگن خوش به حالت چقدر آرومه قدر نمیدونی میگم بخدا این اینجوری نیست تو خونهههه🤯 ولی پسر منم مدام بهم می‌چسبه انگار این برهه از سنشون به این وابستگی میرسن

دقیقا پسر منم همینطور تو پتو می‌خوابید تو ماشین می‌خوابید تا ۴ ماهگیش بعد دیگه عادتش دادم رو پام خوابید اونموقع هم آروم شده بود با اسباب بازی هاش بازی میکرد ولی بازم از ۷ ماهگی چسبیده بهم هر جا برم دنبالم میاد نمیزارع کاری کنم فقط یکسره گریه می‌کنه اینم بیرون یا خونه ای مامانم اینا میرم نمیاد سمت من ولی تو خونه دیونه ام کرده دیگه حالا بدبختی هم اینجاس که از صدا های بلند می‌ترسه حق نداریم جارو برقی استفاده کنم سشوار یا آهنگ باز کنیم
دکتر میگه بچه تا یک‌سالگی خیلی وابسته مامانش میشه وقتی مامانش جایی برع می‌ترسه و احساس تنهایی می‌کنه این طبیعی هس بعد یک‌سالگی کم کم شروع می‌کنه خودش بازی کردن اذیت هاش کم میشه🥲

من ک دیوونه شدم دیگه

شرایط هممون همینه
من غذامو وقتی خوابه درست میکنم
مثلا نهار رو ۴ صبح آماده میکنم
شامم وقتی عصر میخوابه درست میکنم
ولی در کل وعده‌های غذاییم اصلا منظم نیس
چون شیر خودمو میدم واقعا از پا درمیام

پسرت راه میره؟

پسر منم همینه من هروز عصر میرم خونه مادرشوهر

یعنی دقیقا پسرمنم همینه پسرمنکه حتی باباشم که میاد باهاش واینمیسته دائم دنبال من گریه می‌کنه ممکن هر روز میرم خونه مامانم یه دقیقه خونه واینمیسته

تو آشپزخونه ببرش ی میوه چیزی بده دستش حواسشو پرت کن غذاتو درست کن. یا قابلمه با ی قاشق ک تق تق کنه صدرا دوست داره دیگه یکی یکی لوازم آشپزخونه رو میدم با ی قاشق ک صداها رو امتحان کنه😅😅😅😅البته ظرفای پلاستيکی و قابلمه رویی ک خطرناک نیس گاهی هم میوه ریز میکنم میذارم جلوش بخوره یا میدم دستش دیگ ی جوری باید سر کنیم خواهر

اضطراب جدایی دارن تو این 8تا 12ماه خوب میشن کم کم صدرا هم همینه

واقعا سخته انگار دختر منو گفتی
دختر من هنوزم رو صداها حساسه یعنی با صدای نفسمون از خواب پامیشه خیلی کلافه شدم من

دختر منم همینه غروبا میبرمش خونه مامانم
اونجا با خودش بازی میکنه ولی تو خونه منو روانی میکنه

سوال های مرتبط

مامان دنیز🥰 مامان دنیز🥰 ۱۶ ماهگی
امروز پسر برادرشوهرم اومد اینجا هرروز میاد با دنیز بازی میکنه ناهار همینجاس
دوباره میره عصر میاد تا شب ساعتای ۸و ۹

امروز ناهار خورد رفت بازی کنه
ماهم داشتیم ناهار میخوردیم داشت بازی میکرد اومد بادکنک رو بگیره یهو سرش خورد به لبه مبل این بچه هیچیییی نگف یکمی بغض کرد هیچیییی نگفت منم خودمو زدم اونراه ک مثلا چیزی نشده ولی طاقت نیاوردم رفتم سمتش سرشو نگا کردم پیشونی بچه کبود شده بود بغلش کردم گفتم الان گریه میکنه نکرد
این بچه چقدر سفته خدایاااا قلبم هزارتا تیکه شده
انقد ک از ظهری فکرشم این بچه درداشو بره ب کی بگه ادم با باباش ک راحت نیس مامان میخاد ک مامان اینم رفته
از وقتی دنیز تقریبا تونسته راه بره با کمک وسایل و اینا کلا چسبیده ب من دسشویی هم ک میرم کلی جیغ و گریه تا برگردم حتی اگ باباش باشه
ب قولی میگن اضطراب جدایی داره
از زمانی ک اینجوری شده دلم برا پسربرادرشوهرم هزارتیکه میشه ک مامان نداره
دوستای قدیمی تر میدونن ک همون موقع ک مامانش هم بود کلا میومد اینجا وقتیم رفت دو سه بار مریض شد بچه من تا صبح پیشش بودم تبشو چک میکردم ب زور داروش میدادم
امروز یه جوری شدم میگم گناه این بچه چیه خدایا باورتون نمیشه یه بچه باهوش سرزبون دار (جدا از فحشای ک میده😐) ببین از این بچه هایی ک هممون الان تلاش میکنیم داشته باشیم از ۷ ماهگی خودش با قاشق غذا میخورد خودش شبا میخابید یکی دوبار مامانش شیرش میداد
از این بچه هایی ک سر سه روز از پوشک گرفته شد فقط ب خاطر اینکه جیششو نگه میداشت از اون بچه های خوش خوراک
بمیرم برا این بچه یه روزایی خیلی عصبیم میکنه ها ولی چی بگم بچس نمیدونم چیکار کنم براش هیچ کاری از دستم برنمیاد 💔💔💔💔